END Sokhan Ara5 99-01-16.pdf
3.41M
کتاب نیایشهای قرآنی
@Habibollah_Babai
عیار تمدنی همراه با شناسه و فهرست مقاله دکتر بابائی(1).pdf
616K
غیریت غربی در فرایند تمدنی جمهوری اسلامی (مقالهای در کتاب عیار تمدنی جمهوری اسلامی)
@Habibollah_Babai
مرگ تمدنیِ ما در ترازوی تمدن غرب
(یادداشتی در نقد کتاب راه ناهموار تمدن)
1. گزینش معدود مقالات تمدنی در میان صدها مقالاتی که در حوزههای نظری و تاریخی تمدن و تمدن اسلامی نوشته شده است، از راه ناهموار تمدن کتابی معیوب ساخته است. اگر کسی میخواست شکلگیری تمدن اسلامی را ناممکن جلوه داده، و طرح «تمدن نوین اسلامی» را همچون مهدی مظفری به خیالات تشبیه کرده و آن را شاعرانه قلمداد کند، بالطبع میتوانست منابعی بیش از هفت مقاله و کتب بسیار متنوعی بیش از آنچه که در دست مترجمان ایرانی وجود دارد مورد استناد و اتکاء قرار دهد. همینطور اگر کسی بخواهد در تحلیل تمدن و تمدن اسلامی و امکان احیاء و یا بازتولید آن سخنی و مطلبی در تضاد و تعارض با آقای مظفری پیدا بکند، مقالات و کتب متعددی را میتواند در میان آثار متفکران و شرقشناسان پیدا کند.[1] همین مقدار از مقالاتی هم که در این کتاب کنار هم چیده شده، همخوانی و هماهنگی لازم را ندارد و ضرورتا همۀ مقالات در راستای ناهموار نشان دادن مسیر تمدن اسلامی گویا نیست.
2. احتمالا گردآورندۀ محترم کتاب، تخصص لازم را در زمینه تمدن نداشته است که در میان ترجمههای انجام شده تفکیکی بین تمدن به مثابه وضعیت (condition) و تمدن به مثابه فرایند (process) ننموده و یا دست کم در گوشهای از کتاب بدان اشارهای نکرده است. همینطور ایشان، بین تمدن به مثابه یک واقعیت تاریخی (fact) را از تمدن به مثابه یک رویکرد (approach) تفکیک نکرده و این دو را در کتاب درهمآمیخته است. و همچنین، در این مقالات و در تبیین ماهوی تمدن، معلوم نیست که تمدن پدیدهای است که بین انسان و طبیعت تحقق مییابد و یا پدیدهای است که باید بین انسان و انسان بوجود آید. آیا تمدن امری مادی است یا امری است انسانی با شاخصهای انسانی (همچون عدالت، اخلاق، و کرامت و عزت انسانی). اگر تمدن به معنای انسانی آن اهمیت دارد، آنگاه چگونه میتوان عدالت و اخلاق و ارزشهای انسانی را تعطیل گذاشته و یا تحقق آن را در جامعه مسلمین از دنیای غرب به عاریت گرفت.
ادامه 👇👇
@Habibollah_Babai
3. آنچه در این کتاب و در مقالات نخستین (پنج مقاله اول) آمده است، افقهای جدید و مسائل تازهای را در حوزههای مختلف نظریِ تمدن پیشپای ما میگذارد، که از آن جمله میتوان به موضوعات مهم «خشونت و تمدن»، «گفتمان و تمدن»، و «تبارشناسی تمدن و آمیختگی آن با استعمار در غرب (که نکات ارزشمند غربشناسانه را متذکر شده است)»، و همینطور «مرز خودی و بیگانه و برآیند تمدنی آن» اشاره کرد. ولی این موارد همۀ موضوعات جدید در باب غرب و تمدن غربی نیست. یکی از نکات مهم مغفول در این مجموعه، فرایند سکولاریزاسیون غربی در تفکیک اخلاق از تمدن است. پیش از این، تمدن دربردارندۀ پیشرفت توأمانِ مادی و معنوی بوده ولی رفته رفته مفاد اخلاقی در روند سکولار شدن از معنا و ماهیت تمدن تهی شده است. اینکه چرا و چگونه اخلاق، اهمیت تمدنیاش را از دست داد و به فرهنگ منحصر گردید، باید گفت که گسترش تمدن در جهات مادی سریع تر از جهات اخلاقی و معنوی در تمدن غرب بوده است و آنگاه که فتوحات و اکتشافات زیادی در حوزه توسعه تمدنی رخ داد، ارزشهای اخلاقی در میان انبوه اختراعات مادی و پیشرفتهای دنیوی مغفول ماند. در این فرایند، این ایده به طور طبیعی مقبول واقع شد که تمدن یک پیشرفت مادی است و این پیشرفت مادی میتواند به اهداف خود برسد بیآنکه بخواهد گوهری اخلاقی داشته باشد. جدایی اخلاق از تمدن باعث خلط ارزشهای خیالی با ارزشهای حقیقی شد، توان جوامع در حل معضلات ضعیفتر گردید، و سرانجام وقایعی رخ داد که عاری از عقلانیت و نظم و نقشه بود.[2] حال، راه ناهموار تمدن در مقالات خود از این تفکیک تاریخی چشم میپوشد و همان پدیده بورژوازی سکولار شده را بر جامعه مسلمانان تطبیق میدهد و پایه تحلیل خود را بر یک گزارش ناقص و کاریکاتوری از تمدن در غرب قرار داده و راه به خطا میبرد.
4. علاوه بر موارد فوق، نکته مهم روششناختی در این کتاب ترکیب مقالات نخست این کتاب (5 مقاله اول) که ناظر به مسئله تمدن در غرب است، با دو مقاله نهایی است که به مسئله تمدن در جهان اسلام و ایران معطوف گردیده است. آنجایی که مقالات به تمدن در غرب مربوط میشود آوردههای علمی متعددی برای ما دارد، لیکن نقطه خلط و مغالطه آنجاست که ما با مفاهیم غربی و با تاریخ مفهومِ تمدن در غرب میخواهیم تاریخ تمدن اسلامی را تحلیل کرده و به آسیبشناسیِ آن بپردازیم. نقد مفهوم تمدن در غرب و گذر از واژه تمدن به موجب استعماری بودن آن و به موجب انقضاء مصرف این واژه در غرب (که البته چنین نیست) نکته مهمی است، ولی نباید فراموش کرد آنچه برای مسلمان و بلکه حتی مسیحی و یا یهودی امروز که درگیر با تمدن غرب است، نه لفظ تمدن بلکه ماهیت و واقعیت تمدن است. برای دینداران و مسلمانان امروز نیازهایی بوجود آمده است که بدون چالش با تمدن (به معنای توسعه مدرن) و بدون تمرین و تجربه تمدنی (به معنای تجربه اجتماعیِ آموزههای وحیانی) قابل تأمین نیست. در بررسی نیازهای کلان دنیای اسلام و تشخیص اولویتها و نظامخواستههای اجتماعی نمیتوان بر ملاک و معیاری متفاوت از چارچوب فرهنگی و تاریخی خود تکیه کرد. در این مجموعه مقالات، آنجا که پروژه تمدن در مورد اسلام و مسلمانان امروز مطرح و رد میشود، بدون استناد به منابع دینی و بیتوجه به تجربه بومی مسلمانان و ایرانیان، به مرگ تمدنی ما حکم میشود. اینکه چرا ما باید در زندگی خود از معیار غرب استفاده کنیم و چگونه در مرگ خود نیز از مغربزمین باید استفسار کنیم، از مصائب ذهنیت استعمارزدۀ ماست که به رغم تراکم تمدنیمان در تاریخ و به رغم انباشت معرفت تمدنی در میراث فکری و دینیمان، خود را تهی میدانیم و جرأتی برای نگاه به خود و تجدید بنای خود نداریم.
ادامه 👇👇
@Habibollah_Babai
۵. اگر تمدن بزرگترین واحد اجتماعی (کلانترین نظام مناسبات انسانی) است، آنگاه نه واژه «تمدن» (civilization) بلکه واقعیت تمدن هست که برای یک مسلمان و یا حتی مسیحی و یهودی موضوعیتی پیدا میکند. اساسا قالب تمدن برای عمل همه جانبه به دین است و تلاش دینداران برای تحقق زندگی جامع دینی، نه برای صورتبندی یک تمدن بلکه برای عمل به تکلیف و التزام به همۀ احکام اخلاقی و فقهی و عقیدتی در دین است. از این منظر ، اگر دینی نتواند به آستانههای تمدن دست پیدا بکند، بیشک در قلمرو وسیع اجتماعی نیز به حاشیه خواهد رفت و نوعی از تمدن سکولار بر او تحمیل خواهد شد و تقلیلگرایی در دین و یا حتی حذف دین در عرصههای زندگی رقم خواهد خورد. با همین ضرورت بود که کسی مانند مرادخای کاپلان در کتاب Judaism as a Civilization تمدن را قالب حفظ دین یهود معرفی کرد و گفت اگر یهودیت در آمریکا بخواهد هویت دینی و یهودی خود را حفظ کند، ناگزیر باید در قالب یک تمدن متمایز از فرهنگ سکولار آمریکایی ظاهر شود. این قاعده در مورد اسلام و تمدن اسلامی نیز صدق میکند. علاوه اینکه، اگر تمدنی همچون تمدن اسلامی بخواهد در برابر هجمه فرهنگی و تمدنی دیگربودهای تمدنیاش مانند تمدن غرب مقاومت کرده و از هویت تاریخی، دینی و فرهنگی خود محافظت کند، ناگزیر باید چنین مقاومتی را در عرصههای تمدنی فعال سازد. اگر چنین نشود اسلام و هویت اسلامی در برابر چرخدندههای تمدن مسلط غرب از بین خواهد رفت.[3] از این منظر، اسلام تا زمانی که تمدن متمایزی از تمدن غرب پیدا نکند، اسلام به تمدن غرب و ارزشهای غربی فروکاهش خواهد یافت و هویت دینی و الهیاش را از دست خواهد داد.
6. نکته دیگر اینکه دو مقاله پایانی رویکرد متفاوتی از هم دارند، و هر یک، دوسویه افراط و تفریط را در نگاه به موضوع «تمدن» طی میکنند؛ مقاله اولی نگاهی خوشبینانه به تمدن غرب دارد و تا حدی اسلام را در لوای تمدن غرب جای میدهد، اما در مقاله دومی، اساسا تمدن به مثابه یک امر مدرن و استعماری مردود معرفی میشود. مقاله نخست، بدبینی به غرب را توهم توطئه میداند، اما مقاله دوم نه تنها تمدن غرب بلکه همه تمدنها را توطئه میداند. با این وجود، این دو مقاله در این کتاب، مأموریتی واحد دارند و هر دو در صدد رد و انکار تمدن اسلامی هستند، یکی با تقلیل دادن تمدن اسلامی به تمدن غرب، و دیگری با نفی کامل تمدن و استعماری دانستن آن.
7. نکته پایان اینکه اساسا نباید پروژه تمدن را در جامعه امروز ایران، پروژهای وابسته به نظام و پروژهای سیاسی قلمداد کرد. این پروژه یک پروژه تاریخیِ جامعۀ ایرانی (چه قبل و چه بعد از انقلاب اسلامی) بوده است. همینطور نگرش تمدنی منحصر به ایران و یا جهان عرب (مانند جریان بن نبی و ابن خلدونیهای معاصر) نبود، بلکه در شرق دنیای اسلام (بهویژه مالزی) وجود داشته و همواره پرسشهای تمدنی در آن از مسائل محوری بوده است که نمونه آن را امروزه میتوان در مرکز بین المللی تفکر و تمدن اسلامی (International Institute of Islamic Thought and Civilization) و فعالیتهای علمی و تحقیقاتی آنجا دید. همچنین، تطورات تفکر تمدنی به نخبگان فکری و اندیشمندان محدود نشد، بلکه سیاستمداران دنیای اسلام نیز با رویکردی دینی و گاه سکولار به موضوع تمدن و ضرورت احیای آن پرداختند. مثلا تحولات سیاسی و تکامل گفتمان تمدنی در مالزی (بعد از استقلال) از دورۀ اولین نخست وزیر آن تنکو عبدالرحمن (1957) شروع شد و در دورۀ ماهاتیر محمد (1981) ادامه یافت و آنگاه در دورۀ نخستوزیری عبدالله احمد بداوی (2003) به کمال رسید. همزمان با تحولات تمدنی در مالزی، پیش از انقلاب اسلامی در ایران نیز، رویکرد اصلاحات کلان اجتماعی و تمدنی از سال 1341 با نام «انقلاب سفید» آغاز و در 19 اصل به اجرا درآمد و در سال 1355 در اواخر برنامه عمرانی پنجم، کتابی با عنوان «به سوی تمدن بزرگ» که منسوب به محمدرضا پهلوی بود، منتشر شد و چشمانداز تمدنی همچون تمدن غرب را تا سال 1380 شمسی به ایرانیان وعده داد. در این میان همزمان با ششمین برنامه عمرانی پهلوی (1357 ـ 1361ش)، رخداد بزرگ انقلاب اسلامی و شکلگیری حکومتی اسلامی در ایران، فرصتی تازهای را برای طراحی الگویی تمدنی بر پایۀ آموزههای اسلامی به وجود آورد.
@Habibollah_Babai
شتاب معنوی در تضاد با شتاب مدرن
آنچه دیروز در نشست با دکتر حمیدیه و دکتر شاکرنژاد در نشست رسانیوز مطرح شد به شرح ذیل است:
مدرنیته در قرن نوزدهم اصل تنوع و تکثر را هدف قرار داد و تغییر، تبدل، و رشد و تکامل را محور و غایت زندگی ساخت. مقولۀ «تبدل» و «نوبهنوشدگی» در دورۀ بعد از انقلاب سوم صنعتی و عصر پسامدرن از «صِرف تبدّل» به «سرعت در تبدّل» تغییر پیدا کرد. «سرعت زندگی» آنچنان رشد یافت که به تعبیر برخی از جامعهشناسان بر «شکل زندگی» پیشی گرفت و زندگی را در سرعت فزاینده به وضعیت بیشکلی (تهی از شکل) سوق داد. امروزه مقوله سرعتِ تغییرات و دفعی بودن تحولات در ساحتهای مختلفی ظهور میکند، گاه سرعت در تحولات اقتصادی رخ میدهد (مثلا ظهور پول مجازی (بیت کوین) و پیامدهای شتابنده آن)، گاه این سرعت ممکن است در ظهور پدیدههای سیاسی رخ بنماید (مثلا ظهور سیاستمدارانی ساختارشکن و خارج از نرمهای جهانی) و ممکن است در ظهور ویروسی همچون کرونا خود را آشکار کند و مناسبات انسانی را در کمترین زمان و در گستردهترین قلمرو جغرافیای متأثر سازد و نظم و نظام زندگی را مختل کند. بیشکلی حاصل از سرعت فزاینده، خلاءهای گوناگونی را ایجاد میکند که از آن جمله میتوان به خلاء معنا، خلاء آرامش، و خلاء هویت اشاره کرد.
آنچه در نشست دیروز بر آن تأکید کردم، ضرورت طرح «شتاب معنوی» در مواجهه با «سرعت تحولات مدرن» در دنیای امروز و در پدیدههای دفعی و شوکآور مدرن و معاصر است. طرح شتاب معنوی در اسلام را میتوان در آیاتی از قرآن، همچون آیه «سارعوا الی مغفره من ربکم» یا آیۀ «ففروا الی الله» و یا «السابقون السابقون»، یا در برخی از قواعد فقهی همچون «قاعدۀ بدار» و یا در مقامات عرفانی همچون «مقام فرار یا مقام اعتصام» دنبال کرد و به یک الگویی از شتاب معنوی، یا شتاب انسانی، و یا شتاب متعالی در تمدن اسلامی دست پیدا کرد.
پرسش اصلی در این میان آن است که اولا جنس سرعت مثلا «مسارعه در مغفرت الی الله» و ماهیت شتاب مثلا در فرار الی الله، آیا همان شتاب و سرعت مدرن است یا ماهیتا این سرعت با آن سرعت تفاوت دارد؟ و ثانیا آیا در وضعیت تحولات شتابندۀ مدرن که انسان را دچار نوعی از گسست هویتی کرده، میتوان سخن از شتاب معنوی به میان آورده و آن را راهکاری در مواجهه با سرعت و گسست برآمده از مدرنیزاسیون قرار داده و از آن در حل و درمان معضلات برآمده از سرعت مدرن استفاده کرد؟
ادامه 👇👇👇
@Habibollah_Babai
به نظر میرسد اولا باید شتاب مدرن را از شتاب معنوی جدا کرد. شتاب معنوی در اندیشه اسلامی، نه به گسست انسانی و اجتماعی بلکه به نوعی از تراکم در امور متعالی و ارزشهای الهی میانجامد و این سرعت، نه مایۀ گسست بلکه مایه فشردگی معنا در زیست معنوی و عرفانی است. ثانیا میتوان این سرعت و شتاب معنوی را در مقابله با سرعت مدرن قرار داده و گفت شتاب مدرن اگر دفعی و لحظهای مناسبات اخلاقی و معنوی و دینی را در هم میریزد، باید بتوان در برابر آن واکنشی سریع و مواجههای فوری به جهت دینی، اخلاقی و معنوی داشت تا از آسیبهای دفعی و مخرب آن امرِ سرکش مصون ماند. واکنش سریع در برابر این سرعت سکولار، میتواند هم شتاب گسست را به لحاظ روانی و هم به لحاظ اجتماعی کنترل کند و هم در مقابل، راهی به سمت تعالی و لو در وضعیت بحران و اضطراب و اضطرار بگشاید.
کرونا در جهان اسلام و همین طور در جامعه ایرانی مناسبات معنوی و اخلاقی ما را به سرعت در هم ریخت. در این میان علاوه بر کادر پزشکی، نیروهای مردمی و جهادی با ظرفیتها و زمینههای دینی و معنویشان تا حدی در امر همدلی و همدردی شتابورزیدند، لیکن فقدان نرمافزارهای واکنش سریع در حوزههای علمیه موجب شد که حوزهها نتوانند داشتههای علمی خود را بههنگام و سریع در پاسخ به شرایط کرونایی فعال کنند، و در تدبیر دینداری مردم عملی بهنگام داشته باشند. این انفعال در برابر اتفاقات طبیعی و دستورات علمی، ضرورتا به خاطر مبنای فلسفی «علم و دین» در میان برخی از فضلای روحانی نبود، همانطور که این انفعال و گاه وادادگی به موجب ترس برخی دیگر از روحانیان از تهمت مخالفت با علم نیز نبود، بلکه در این میان نبود نرمافزار سرعت در سامانۀ حوزههای علمیه (سرعت در اندیشه و سرعت در کنش اجتماعی) و نیز نبود روحیه و حوصلۀ اقدام بهنگام، تأخر و پسافتادگی را برای حوزهها رقم زد و کرونا و ادبیات روشنفکری آن بر حوزههای علمیه و بر دینداری مردم پیشی گرفتند. اگر حوزه علمیه نتواند چه در مقام علمی خود و چه در صحنۀ عمل، برنامهای برای این تحولات شتابان داشته باشد و یاد نگیرد که واکنش سریع داشته باشد، سرعت تحولات زمانه بیش از این شتابان و بی رحم دینداری را به محاق خواهد برد و راه بازگشت به عمل دینی را فروخواهد بست.
@Habibollah_Babai
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صدای معلم شهید ...
روحش شاد
@Habibollah_Babai
27.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رضا داوری در مورد شهید مطهری می گوید...
@Habibollah_Babai
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حضرت خدیجه در دوران رنج و محنت پیامبر ص...
@Habibollah_Babai
سکولاریزاسیون کرونایی و انفعال حوزههای علمیه
بسیاری از نخبگان در حوزه و دانشگاه، هنوز عقلانیت پشتیبان در تعطیلی مساجد و نمازهای جمعه و اماکن متبرکه را نمیدانند و راز انفعال حوزه و تبعیت آن از تمامی دستورات دولتی و پزشکی را نیز درک نمیکنند. ای کاش بزرگواران تصمیمگیر در حوزههای علمیه، تاریخ سکولاریزاسیون در جهان غرب (و همینطور جهان اسلام) را این روزها بیشتر مرور کنند و ببینند سکولاریزاسیون نه یک فرایند فلسفی بلکه یک فرایند اجتماعی و مهمتر از آن یک فرایند روانی و احساسی بوده است (کتاب دین و نگرش نوین از استیس). آنجا که مزاج جامعه تغییر میکند و آنجا که عادتها دگرگون میشود، و آنجا که مناسک دینی و دینداری اجتماعی در شلوغی بازار متوقف میشود، اصل دینداری به صورت طبیعی به محاق میرود. هستند برخی از روحانیانی که امروز با ژست همراهی با علم و نوگرایی و با تأکید بر قاعدۀ «لا ضرر» به دینداری خانگی و معنویتهای فردیِ درانزوا توصیه میکنند، لیکن نمیدانند که سکولاریزاسیون حداقلی (یا سکولاریزاسیون مهربان) به شکل طبیعی و ناخواسته راه را برای سکولاریزاسیون حداکثری (سکولاریزاسیون نامهربان و الحادی) هموار میکند.
آنچه در این باب جالب است درک بهتر برخی از جریانات سکولار در ایران از جایگاه و اهمیت مسجد و حرم و نماز جمعه در جامعه ایران امروز است. این طیف هوشمندانه کرونا را فرصتی طلایی میدانند و برای تعلیق مناسک (و شاید حذف شریعت و ترویج طریقتهای نوظهور معنوی) از میان برخی تیشرتپوشان حوزه هم یارگیری میکنند و تأخیر و یا تعطیلی امکان مذهبی را به زبان حوزه و دانشگاه تئوریزه میکنند. از این منظر، تبلیغات منفی علیه قم و عتبات مقدسه، تبلیغ علیه روحانیت، تبلیغ علیه تولیتهای اماکن مقدسه، و حتی جوسازی علیه طب موسوم به «طب اسلامی» (با تمامی حواشیای که داشته) همه ذیل یک پروژه و برای ماموریتی واحد شکل گرفته و آن هدم و هتک دینداری اجتماعی (و حذف کارکردهای سیاسی و منطقهای و هویتی مناسک اسلامی) است. انفعال حوزه که بخشی از آن به خاطر فقدان استقلال لازمِ حوزه علمیه در برابر دولت است موجب گشته که حوزه به راحتی تحقیرها، کنایهها، و طعنههای مقامات سخنگو در دولت را تحمل کند و آنگاه به جای موضعهایی از سر قدرت و اعتبار، به سمت تیم کارشناسی دولت غش کند و با ضعفی آشکار و آزاردهنده مایه سرگشتگی و سرگردانی طیف وسیعی از مومنان در زیست دینداری شان شود. امروز به جای اینکه حوزه و متولیانِ آن امر دینداری مردم را تمشیت کنند جا را به گونه ای خالی کرده اند که دینداران و گاه طلبه های جهادی مجبورند دینداری شان را از دولت و نهادهای مربوطه گدایی کنند. حوزه اگر نتواند مسائل داخلیِ مربوط به دینداری در ایران را تدبیر کند، بیشک از نقشآفرینی در تحولات دینیِ جهان اسلام مثل حج و اربعین نیز بازخواهد ماند. آنگاه ادعای تمدنگرایی برای چنین حوزهای بیشتر یک ادعای لوکس و فیک خواهد بود تا ادعایی واقعی و اثرگذار.
@Habibollah_Babai
نخستین پیشنشست «مدرسۀ تمدنی مُنی ابوالفضل» به اهتمام مرکز مطالعات اجتماعی و تمدنیِ پژوهشگاه علوم وفرهنگ اسلامی و با همکاری دانشگاه تهران (موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی)، دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام، دانشگاه الزهرا س، و مرکز مطالعات زنان حوزه علمیۀ قم برگزار شد. مدرسۀ تمدنی مُنی ابوالفضل که در میان تمدنپژوهان ایرانی مدرسهای ناشناخته است، از زوایایی اصیل، اسلامی، و نوآمد برخوردار است که فهم و تحلیل و نقد آن امری پیچیده و دشوار و البته برای جمع تمدنپژوهان ایرانی ضروری است. پیچیدگی و دشواری این مدرسه انگیزهای شد که بهمن ماه سال 98 در یک شگرد علمی متفاوت، برخی از محققان تمدنی در حوزه «زن و تمدن» دعوت به همکاری بشوند. در این همکاری، 6 گروه علمی تشکیل شد و برای هر یک از این گروهها یک ضلع علمی از اضلاع متکثرِ مدرسۀ منی ابوالفضل (با پیشنهاد یکی دو مقاله) تعیین گردید. آنچه امروز در این نشست نفسگیر رخ داد، گزارش علمی هریک از سرگروههای علمی در باره ابعاد مختلف از اندیشههای تمدنی «مُنی» و تطبیقات رویکرد تمدنی وی به موضوع «زن در جهان اسلام» بود. گام بعدی این نشست هفته اول تیرماه بهصورت عمومی در تهران و یا قم برگزار خواهد شد تا بلکه گامی باشد در جهت تعمیق و تحلیل اندیشههای این مدرسه علمی ـ تمدنی در دانشگاه قاهره، و راهی باشد برای ترسیم و تعریف الگوهای متفاوت و رایج در نگاه به موضوعات تمدنی در ایران امروز.
(گزارش محتوایی این جلسه به زودی ارائه خواهد شد).
@Habibollah_Babai
شصت و هشتمین جلسه از سلسله جلسات «قرآن و تمدن» به اهتمام مرکز مطالعات اجتماعی و تمدنی و با حضور اساتید سعید بهمنی، محسن الویری، محمد علی میرزایی، احمد آکوچکیان، عباس حیدری پور، محمدرضا بهمنی، و حبیب اله بابائی برگزار شد. در طول سه سال گذشته، روش های مختلفی (همچون روش ترتیبی، روش موضوعی، و روش سوره محور) برای فهم و خوانش تمدنی از قرآن در این گروه به تجربه و گفتگو گذاشته شده است. آنچه در جلسه امروز محور گفتگوها قرار گرفت، نگاه آیهمحور با تأکید بر آیۀ «کنتم خیر امه اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر» و خوانش تمدنی از آن بود که هر یک از اساتید حاضر در جلسه به مدت 15 دقیقه خوانش تمدنیِ خود را از آیه مزبور مطرح کردند و آنگاه به گفتگو در باب «امت ایمانی و امت انسانی« یکدیگر پرداختند.
@Habibollah_Babai
پنجمین نشست وبینار «مسائل راهبردی حوزه و جامعه» برگزار می گردد.
☑️عنوان نشست: «الزامات اجتماعی طلبه تمدنگرا»
☑️ارائه دهنده:حجت الاسلام دکتر حبیبالله بابایی، رئیس مرکز مطالعات اجتماعی -تمدنی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
☑️دبیر علمی: حجتالاسلام والمسلمین عباس حیدریپور
🕠زمان: شنبه 20 اردیبهشتماه ساعت15
🔘لینک ورود: https://bit.ly/3dFiIb6🆔
🔛لینک را کلیک نموده و بعنوان مهمان وارد شوید.
@Habibollah_Babai
گروه علوم سیاسی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در روزهای ماه مبارک رمضان ساعت 14 جلسه انلاین با عنوان(حکمرانی در قران) را با ارائه اساتید برگزار می کند. مهمان امروز یکشنبه21 اردیبهشت، دکتر حبیب الله بابایی با ارائه موضوع«شاخص های قرانی تمدن» خواهند بود. جهت ورود به جلسه از لینک وارد شوید. https://engage1.shatel.com/b/ali-9cj-2ng
@Habibollah_Babai
«امّا»های رهبری در جلسۀ ستاد کرونا
امروز رهبر معظم انقلاب در ستاد کرونا حضور یافتند (و البته اینکه جاهای خالی چهکسانی را پر کردند بماند) و در سخنان خود چند «اما» به کار بردند که هر یک به آسیبها و کاستیهای فرهنگی ستاد کرونا اشاره دارد:
1. «مکرر از پرستاران، پزشکان و کادر درمانی- بهداشتی تشکر کردهایم که جا هم دارد ....
امــا در کنار اینها، باید از نیروهای داوطلبِ جوان، بسیجی و طلبه نیز قدردانی کرد که در عرصههای سخت و خطرآفرین از جمله غسل و کفن و دفن ورود کردند و این کار دشوار را بر عهده گرفتند.»
2. «غرب و غربزدگان نمیخواهند این شکست (شکست غرب در مواجهه با کرونا) دیده شود .....
امــا لازم است ابعاد این ناتوانی بررسی و بیان شود چرا که انتخاب سرنوشتهای مهم برای ملتها به این آگاهیها بستگی دارد.»
3. «در ضرورت بررسیهای دقیق در بارۀ بسته بودن یا نبودن مساجد و مراکز دعا»: «بنده هیچ پیشنهادی در این باره ارائه نمیکنم و تابع نظر و تشخیص کارشناسی ستاد ملی مبارزه با کرونا هستم ...
امــا باید توجه داشت که عبادات و توسل بخصوص در ماه رمضان و شبهای قدر جزو نیازهای اساسی و حتمی مردم است و مردم در قضایای مهم نیز بیشتر به ارتباط با پروردگار نیاز دارند البته معتقدم اگر قواعد سختگیرانهای هم در این زمینه وضع شود مردم مؤمن و مسجدی حتماً بیشتر از دیگران به آن عمل میکنند.»
4. «همان گونه که گفتم نظر کارشناسیشده در ستاد ملی مبارزه با کرونا را معتبر میدانم ...
امــا این بررسی را باید به کسانی سپرد که حقیقت و ضرورت دعا و توسل را درک میکنند آن وقت هر چه آنها تصمیم بگیرند بنده و همه مردم به آن عمل خواهیم کرد.»
@Habibollah_Babai
قدرِ «قدر» در نظم جامعه
(رویکردی الهیاتی ـ اجتماعی به موضوع «لیله القدر»)
واژگان و مفاهیم مرتبط با مقولۀ «نظم» در قرآن متعدد هستند که از آن جمله می توان به واژگان ذیل اشاره کرد: «ساعه» «عدل»، «اختلاف»، «تفریق»، و «قدر». اینکه کدامیک از این مفاهیمِ قرآنی میتواند نقطه عزیمت مناسبی در تحلیل نظم از منظر قرآن باشد، بستگی به غایت و هدف از برقراری نظم در جامعه دارد. اگر هدف از نظم، ایجاد سلسله مراتب در نظام اجتماعی و یا «امت اسلام» باشد، میتوان در مفهوم نظم بر مفهوم «ترتیب» و «صف» تأکید کرد، اگر تحفظ بر زمان و صرفهجویی در آن در سطح جهان اسلام و یا جامعه اسلامی مورد نظر باشد، بالطبع مفاهیمی مانند «وقت» و «ساعت» اهمیت پیدا میکند؛ اگر ایجاد آشتی و دوستی از برقراری نظم منظور باشد، باید مفاهیمی مانند «عفو» و «احسان» و پرهیز از «اختلاف» و «تنازع» مورد تأکید قرار بگیرد؛ و اگر غایت از ایجاد نظم، ایجاد جامعه و یا تمدنی مبتنی بر اندازهها و ظرفیتها باشد، آنگاه مفاهیمی مانند «قدر»، «عدل» و «حد» را میتوان در نظر آورد.
واژه قدر در قرآن، هم به معنای اندازه گیری حجمی به کار رفته است مانند آیه «و فجرنا الارض عیونا فالتقی الماء علی امر قد قدر (قمر/12)، و هم به معنای اندازهگیری طولی استفاده شده، مانند «وجعلنا بینهم و بین القری التی بارکنا فیها قری ظاهره و قدرنا فیها السیر سیروا فیها لیالی و ایاما آمنین (سبا/18)؛ گاهی نیز به معنای اندازه گیری زمانی به کار رفته، مانند (یدبر الامر من السماء الی الارض صم یعرج الیه فی یوم کان مقداره الف سنه مما تعدون (سجده 5))؛ گاه هم به معنای اندازهگیری (و حد و حدود) انسان (من نطفه خلقه فقدره (عبس/19)، یا (الذی خلق فسوی و الذی قدر فهدی (اعلی 2-3)، اندازهگیری و تحدید جهان (و الشمس تجری لمستقر لها ذلک تقدیر العزیز العلیم و القمر قدرناه منازل حتی عاد کالعرجون القدیم (یس 38-39)، اندازهگیری روزی (و جعل فیها رواسی من فوقها و بارک فیها و قدر فیها اقواتها فی اربعه ایام سواء للسائلین (فصلت/10)، اندازهگیری هلاکت (الا امراته قدرناها من الغابرین، نمل 57)، منزلت داشتن و منزلت دادن (و ما قدروا الله حق قدره، 65/زمر)، و به معنای قدرت و سلطه داشتن (فظن ان لن نقدر علیه 87/ انبیاء) مورد استعمال قرار گرفته است. همین معنا در روایات متعدد نیز مورد استفاده واقع شده است. این سخن که «رحم الله امرء عرف قدره و لم یتعد طوره»، «رحم الله امرء عرف قدر نفسه فوقف عنده» یا اینکه «هلک امرؤ لم یعرف قدره»، «العالم من عرف قدره و کفی بالمرء جهلا الا یعرف قدره»، و همینطور احادیث دیگری که در مورد «اندازۀ نفس» به کار رفته است، مانند «رحم الله امرء عرف قدر نفسه»، هر یک میتواند نقطه عزیمتی برای شکلگیری نظم اجتماعی در جامعه باشد.
ادامه 👇👇👇
@Habibollah_Babai
آنچه از مجموعه آیات روایات در مورد قدر و اندازه میآید که هر چیزی در خلقت قدر و اندازهای دارد، و هر فردی و هر جامعهای در مسیر زندگی خود باید بر اندازهها و حد و حدود خود مراقبت کرده و در قملروِ اندازههایش حرکت کرده و از آن تعدی نکند. اکنون پرسش این است که آیا نظم اجتماعی باید بر ترتیبها (و صفها) باید بنا گردد، یا نظم اجتماعی باید بر اندازهها و حدود هر فرد و هر جامعه ساخته میشود؟ آیا نظم اسلامی از ترتیب بیرون میآید و یا نظم اسلامی ازاندازهها بوجود میآید؟ در هر ترتیبی ضرورتا قدر واندازه وجود ندارد، لیکن در هر قدر و اندازهای، ترتیبی وجود خواهد داشت، چرا که «ترتیب» حاصل «اندازه» است و اگر بر اندازهها مراقبت شود، «ترتیب» در جامعه بوجود میآید، ولی ضرورتا «اندازه» از «ترتیب» بیرون نمیآید. اساسا، گاهی ترتیبها برآمده از نظام عادلانه نیست، بلکه برخاسته از یک نظام ظالمانه است.
از سوی دیگر، در «قدر» و «اندازه» نوعی از جامعیت وجود دارد که در «ترتیب» وجود ندارد. قدر نه فقط به نظم زمانی توجه میکند و حد و حدود زمان و شرایط زمانی را پاس میدارد، بلکه نظم مکانی را نیز مورد توجه قرار داده و حدود مکانی و جغرافیایی را نیز در نظر میگیرد. همینطور «قدر» نه تنها به نظم انسانی که ارادی است توجه میکند، به نظم تکوینی و الهی و اندازههای هستی نیز میپردازد. به بیان دیگر در قدر، نه فقط قدر زمانی و مکانی لحاظ میشود، بلکه قدرهای وجودی نیز ملحوظ واقع میشود، در حالی که در ترتیب، صرفا تقدم و تأخر زمانی و مکانی در نظر گرفته شده و در آن (ترتیب) تأکید و تکیه بر تکوین و هستی نیست. در این نگاه، هر «قدر» و «اندازۀ» انسانی، متناسب با قدر و اندازه در هستی تنظیم میگردد.
همچنین قدر و اندازه بر خلاف مفهوم ترتیب، اندازهها در رزق و روزی را نیز شامل میشود. از سوی دیگر، اندازه و قدر، مقولات سلبی مانند نقمت، ضلالت، و شرّ را نیز معلوم کرده و حد و حدود آن را روشن مینماید. در چنین نظمی که برآمده از تحدید داشتههاست، جلوی طغیان انسانی در تجاوز از حدود و اندازهها گرفته میشود. از سوی دیگر، هر میزان هر فردی بر حد و اندازه خود آگاه میشود و بر ظرفیتها و داشتههای نفس خود معرفت پیدا میکند (معرفت النفس اجتماعی)، بالطبع در رشد خود و پرورش ابعاد شخصیتی خود آگاهتر و موثرتر عمل میکند. در حفظ اندازهها، نه فقط همه چیز به موقع رخ می دهد، بلکه هر چیز در محل خود واقع میشود. با تحفظ بر اندازهها، مناسبات انسانی نظم و نسقی پیدا میکند و مهمتر اینکه، هر فردی در حد و اندازۀ خود، میتواند حدود و اندازههای دیگران را توسعه ببخشد.
ادامه 👇👇👇
@Habibollah_Babai
نکته حیاتی و حائز اهمیت اینکه، نگاه «قدرمحور» صرفا بر حدود و مرزهای فردی و اجتماعی تأکید نمیکند. چنین نیست که هر فردی در خود فرو رود و دامن خود را برچیند تا نظمی بوجود آید. اساسا در آگاهی به اندازههای خود و توسعۀ حدودِ (شاید بینهایت) خود، هر فردِ محدود مسیر رشد و توسعه خود را بهتر میشناسد، در ایجاد ارتباط و مرابطه (یا ایها الذین آمنوا اصبروا، و صابروا و رابطوا و اتقوا الله) با دیگران نیز موثرتر میتواند عمل کند. به دیگر بیان، تحفظ بر اندازهها، صرفا ایجاد محدودیت نیست، بلکه علاوه بر جنبه های سلبیِ حدود و اندازههای خود، شناخت اندازهها، تربیت و توسعۀ اندازهها نیز هست. در چنین رویکرد سلبی، با تحفظ (یا تقوی) بر مرزها و خطها (قدر به مثابه حدّ)، امکان تضاد و تصادم از بین میرود؛ و در رویکرد ایجابی با تأکید بر داشتهها (قدر به مثابه ظرفیت) امکان وحدت و اتصال و انسجام فراهم می شود. به بیان دیگر، نظم به مثابه قدر، صرفا در حل اختلافات و کنترل خشونت نیست، بلکه در یکی شدن، بزرگ شدن، و توسعه یافتگی انسانی نیز هست. قدر صرفا حدّ ایجاد نمیکند، بلکه گنجایش درست میکند. در توسعه گنجایشها و اندازهها، توجه به اندازههای دیگران، تعارف اندازهها (لتعارفوا)، و استفاده از اندازهها برای توسعه اندازه خود (تعاون در اندازهها) اهمیت مییابد. قدرها در کنار یکدیگر ظرفیت های بیشتری ایجاد میکنند و هر میزان ظرفیتها فزونی میگیرد، هماهنگیها و هم افزاییها بیشتر شده و نظم قویتر و متقنتری بوجود میآید. بدینسان در ایجاد نظم اجتماعی از یک سو، تقوی لازم است تا از حد و اندازهها تجاوزی صورت نگیرد، و از سوی دیگر، تعارف و تعاون در اندازهها لازم است تا قدرها و حدها از محدودیت درآید و هر کسی در مسیر خود، نامحدود شود.
آنگاه در رویکردی الهیاتی ـ اجتماعی به موضوع «لیله القدر» میتوان در پی کارکردهای دیگری هم بود و از شبهای قدر نه تنها قدر معنوی را جستجو کرده و از نفحات قدریه برای تعالی و سلوک روحی بهره برد، بلکه میتوان از این شبها در راستای تقدیر اجتماعی و آنگاه پیریزی نظمی متفاوت اندیشه کرده و از آن بهرهای و حظّی در راستای صورتبندی نظمی خودآگاه و خودخواسته در جامعه داشت.
@Habibollah_Babai
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنی خودمانی و متفاوت در باب قرآن از الهی قمشهای
@Habibollah_Babai
شما هر چیزی را که فکر کنید در جهان اسلام و تمدن اسلامی، ریشهاش در شخصیت و حقیقت گستری علی بن ابیطالب(ع) است. (ابنابیالحدید)
مشروح بیانات استاد محمدعلی مهدویراد در مورد "شخصیت امیرالمومنین ع در نگاه دیگران" در دانشگاه پردیس فارابی دانشگاه تهران 👇👇👇