هدایت شده از موسسه فلسفه و عرفان نفحات
🔰 "امت-شهید" و "مسئله نظم" در جهان اسلام
4️⃣ مسئله نظم (قسمت اول)
▪️برای انسانهای بزرگ گاهی شهادتهای بزرگ اتفاق میافتد و گاهی شهادتهای معمولی.
▪️شهید با این وزن تمدنی، تأثیرش در ایجاد نظم اجتماعی چگونه است. تأکید ما بر نظم از این جهت است که نظم یکی از مؤلفههای تمدن است.
▪️در ادبیات اجتماعی دو گونه نظم داریم: قانونی(پلیسی) و اخلاقی(خودخواسته).
اما نظم سومی هم داریم با عنوان نظم معنوی. مثل نظم اربعین.
▪️نظم معنوی اینگونه رخ میدهد که زائر و خادم هر دو توجه معنوی دارند به یک قطب. ارتباط مشترک این دو با آن شخص سوم، رابطه زائر و خادم را سامان میدهد. یعنی ابتدا زائر و خادم با شخص سوم ارتباط برقرار میکنند و این ارتباط سبب ارتباطی بین آن دو میشود.
یعنی اینها در پرتو آن امر مشترک، همدیگر را دوست میدارند و از جامعۀ عادلانه بیرون آمده و به جامعه محبتآمیز وارد میشوند.
▪️شکلگیری شهادت یک چنین شخصیت بزرگی مانند شهید سلیمانی ممکن است نظم قانونی بسازد اما ما به آن کاری نداریم؛ همچنین میتواند نظم اخلاقی را نیز سامان دهد. مثلاً شهید سلیمانی یک الگوی ایثار و نظم اخلاقی است.
نحوه رفتار ایشان با کودکان، با محافظانشان، با اهل سنت، با غیر ایرانیها و... را میتوان به عنوان یک مدل اخلاقی تعریف کرد و از آن برای شکلدهی به نظم اخلاقی استفاده کرد.
#شهید_سلیمانی
#حجت_الاسلام_بابایی
💢 مؤسسه آموزشی پژوهشی نفحات
https://eitaa.com/nafahat_eri
هدایت شده از موسسه فلسفه و عرفان نفحات
🔰 "امت-شهید" و "مسئله نظم" در جهان اسلام
5️⃣ مسئله نظم (قسمت دوم)
▪️مسأله اصلی ما نظم معنوی است. این نظم، یک نظم مضاعف و تازهای برای امت اسلام میتواند خلق کند.
در دنیای غرب، عوامل انسانیِ تمدن را بیش از آنچه هستند به رخ میکشند. عامل انسانی هویتساز را بسیار مورد تبلیغ قرار میدهند و نیز عوامل دیگری را که نظمدهنده است.
▪️باید بتوانیم از ظرفیتهای عظیم شخصیتهای الگو نهایت استفاده را کنیم و این ظرفیت عظیم را در جهت هویتسازی و نظم معنوی عالی مد نظر تمدن اسلامی بهره گیریم.
▪️اگر نتوانیم شخصیتهای الگو را در ذهن فرزندانمان در مدارس جا بیاندازیم شهید سلیمانی دهسال دیگر از خاطرهها خواهد رفت.
▪️انسانی مثل شهید سلیمانی بزرگبودنش حاصل تمدن غرب نیست بلکه در تقابل با آن است و این تقابل است که او را میسازد.
#شهید_سلیمانی
#حجت_الاسلام_بابایی
💢 مؤسسه آموزشی پژوهشی نفحات
https://eitaa.com/nafahat_eri
هدایت شده از دکتر موسی نجفی
🔰در رثای متفکر برجسته آیت الله مصباح یزدی
🔶از شخصت علمی تا جریان سازی برای تمدن نوین اسلامی )🔶
موسی نجفی:
✅این روزها که مصادف با رحلت متفکر برجسته اسلامی مرحوم آیت الله مصباح یزدی است شاید مهمترین نکته ای که در مورد ایشان دوست و دشمن اتفاق نظر دارند، همانا تاثیر بسیار زیاد آن مرحوم در "فرهنگ سازی علمی - دینی " در سطوح عالی بین حوزه و دانشگاه است ۰ آنچه در این زمینه ایشان را از سایر افراد متمایز می کند صرف نظر از شخصیت علمی و دینی عمیق ، توفیق و یا فرصتی است که نامبرده در "جریانی" کردن این امر مهم به دست آورد و یا برای آن صبورانه طی چند دهه برنامه ریزی نمود۰
🔴در این زمینه تاسیس موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی در قلب حوزه علمیه قم با تربیت هزاران نفر محقق و متخصص متعهد از کارهای بزرگی است که تا مدتها تاثیرات خود را بر بخش مهمی از علوم انسانی کشور نشان خواهد داد و بدون شک باقیات صالحات مهمی برای آن مرحوم محسوب می شود انشاالله؛ پر واضح است که تحول در علوم انسانی یکی از اصلی ترین پایه های رسیدن به "تمدن نوین اسلامی" است و از این منظر آن مرحوم در زمره کسانی قرار می گیرد که در تحول کیفی و عالی در گذار به سمت این مرحله نقش بسیار مهمی را ایفا نموده است و نام وی با بخش مهمی از تاریخ نظری انقلاب اسلامی پیوند می خورد ۰
شاید بخش اصلی کینه و دشمنی تمام نشدنی برخی افراد و جریانات با وی ریشه در این مطلب ، یعنی تمرکز بر "جریان سازی علمی" برای حال و آینده انقلاب اسلامی داشته باشد ۰
http://mousanajafi.ir
https://eitaa.com/drmousanajafi
https://Sapp.ir/drmousanajafi
یادداشتهای سفر به آمریکا
قسمت ششم (ایرانیهای آمریکا)
همه چیز در واحد مسکونی ما پیشتر آماده شده بود. برخی خانوادههای ایرانی و غیر ایرانی در شارلوتسویل که از جمله خانوادههای نجیب و نازنینی بودند که در طول اقامتمان در این شهر به ما کمک کردند، وسایل اولیه را تهیه کرده بودند و ما از این جهت هیچ مشکلی نداشتیم. بعدها با همین خانوادهها جلسات هفتگی قرآن را تشکیل دادیم. درمیان ایرانیان آمریکا با همۀ تفاوتهایی که بین آنها در غرب آمریکا (نوعا ایرانیان برای کار) و شرق آمریکا (نوعا ایرانیان آکادمیک) هست، قابلیتهای زیادی وجود دارد که شناخت آنها و استفاده از آنها در راستای مصالح ملی و فرهنگی ایران و دنیای اسلام بسیار مهم است. البته از میان مدیران و مسئولان فرهنگی بسیار کم هستند کسانی که این قبیل مسائل را درک کنند و برآن دل بسوزانند.
نسل سکولار و یا غیرانقلابیها(نه ضدانقلابیون)ی ایرانی هم زمینههای خوبی دارند برای ایفای نقش در فرایند تمدنی ایران و جهان اسلام معاصر. من در سفری که برای مدت کوتاهی به کالیفرنیا رفتم، به یکی از این جمعهای ایرانی در سانفرانسیسکو برخوردم، جمعشان با جمع قرآنی ما در شارلوتسویل و یا جمع مذهبیهای مرکز آی ای سی (IEC) در واشنگتن متفاوت بود، ولی محور وحدت و جمعیتشان «حافظ» یا «مولوی» بود و یک پزشک محترمی داشت برای خانوادههای ایرانی اشعاری از مولوی و حافظ میخواند و نکتهگویی میکرد. این جمعیت هرچند به ظاهر در آمریکا بودند و سبک زندگیشان مثلا آمریکایی بود، ولی نمیتوانستند خود از ریشههای شرقی و اسلامی جدا کنند و در فرهنگ آمریکایی به کلی هضم و حذف شوند. این سرمایه تاریخی را نباید بی اعتنا بود. تراکم فرهنگی در تاریخ ایران و اسلام نه یک امر منقضی شده، بلکه یک روح ساری و جاری در روان ایرانیهای مسلمان در غرب سکولار است.
@Habibollah_Babai
#یادداشت_های_سفر_آمریکا
یادداشت یک منتقدقدیمی آیت الله مصباح یزدی در باره او
حجتی کرمانی: تعجب می کنید که او را تمجید می کنم؟
آقای مصباح فضائل علمی اخلاقی بسیاری داشت، نیک سیرت و خوشرو و خوش مجلس و خوشسخن بود.
در ایام تدریس هیچگاه از کسب علم و تعلیم و تربیت نیاسود. مبانی و مبادی فلسفه و کلام و اخلاق را به خوبی آموخته بود و به خوبی میآموخت.
بیان نرم و گرم او همراه با روی خوش و لبخند همیشگی، محفل درس او را شاداب میداشت و شاگردان را بر سر شوق میآورد. آقای مصباح از همان آغاز طلبگی در وادی سلوک عرفانی گام نهاد. اهل گعده و وقتگذرانی تفریحی طلبگی نبود و معاشرانی اندک داشت. در جلسات درس اخلاق مرحوم حاج شیخ عباس تهرانی که هر صبح جمعه در کتابخانه بخش قدیمی مدرسه حجتیه مشهور به پارک تشکیل میشد حضور دائمی داشت.
وی از آغاز نهضت روحانیت به رهبری امام خمینی همیشه در خفا یار و یاور انقلاب بود. نگارنده به یاد دارد شبهایی را که آقای مصباح به حجره برادرم مرحوم علی حجتی کرمانی در مدرسه آیتالله بروجردی مراجعه میکرد و چند نسخه از نشریه «بعثت» را که توسط مرحوم هاشمی رفسنجانی، مرحوم هادی خسروشاهی، مرحوم علی حجتی کرمانی و آقای دعائی مخفیانه منتشر میشد، میگرفت و زیر عبا پنهان میکرد تا در نشر مخفیانه آن شرکت فعال داشته باشد.
خاطرات من از آن مرحوم به سالهایی بر میگردد که شهید بهشتی کلاس های درس شبانهای در دبیرستان دین و دانش قم برقرار کرده بود و به ما دروس جدید از قبیل فیزیک، زبان، فلسفه علمی و… تدریس میکرد که استاد مصباح برجستهترین علم آموز آن کلاسهای فراموش نشدنی بود.در این کلاسها بجز حقیر، استاد محمد مجتهد شبستری، شهید محمد جواد باهنر، حاج شیخ محمدعلی موحدی کرمانی، حاج شیخ زینالعابدین قربانی، سیدعلی محقق داماد، مرحومان: سیدهادی خسروشاهی، عمید زنجانی، شیخ حسین حقانی زنجانی و سیدحسن طاهری خرمآبادی شرکت داشتند.
نگارنده در جلساتی که با استاد فقید با هم داشتیم، از جمله در مناظرههای قلمی و شفاهی منجمله مناظره (به پندار من ناموفق) تلویزیونی و نیز در هنگام اجتماع پیش خطبههای نماز جمعه ایشان یا پخش تلویزیونی جلسات درس تفسیر و فلسفه و اخلاق آن فقید سعید خاطره کلاسهای درس شهید بهشتی در ذهنم تجدید میشد.
خوانندگان ارجمندی که مناظرات و مباحثات حضوری و قلمی اینجانب را با آن عالم بزرگوار به یاد دارند، شگفت زده نشوند که اینجانب که در مناظرات و مقالات، نظریات سیاسی و اجتماعی آقای مصباح یزدی را به بوتة نقد میکشیدم، اکنون در فضیلت آن مرد علم و تقوی قلم میزنم. من به این بزرگوارانِ مخالف و موافق نظرات حقیر و آقای مصباح عرض میکنم که حساب اختلافنظر و اندیشه را در پارهای از مسائل سیاسی و اجتماعی با وحدت نظر در امّهات مسائل کلامی و اخلاقی نباید مخلوط کرد. و نیز نباید فضائل انسانهای عالم و متفکری چون استاد فقید مصباح را هر چند با ما همنظر و همعقیده نباشند (حتی نظر و عقیدهای صددرصد برخلاف ما داشته باشند) منکر شویم. من علیرغم همة اختلافنظرهای بیّن و روشنی که با آن فقید علم و فضیلت داشتم، پیش از برگزاری همان مناظرات تلویزیونی، پشت سر ایشان نماز خواندم. ایشان را عادل، فاضل، متخلق به اخلاق و پاسدار راستین دین و قرآن و اخلاق و روحانیت میدانستم و اکنون که این سطر را مینویسم نیز چنینم. خدایش با اولیائش محمد و آل محمد(ص) محشور فرماید.
در اینجا با اغتنام از این فرصت، به یک بیماری سخت و دائمالتّزاید و بنیان کَن و خانهبرانداز جامعه کنونی در ایران که برخلاف انتظار پس از ۴۰ سال که از انقلاب اسلامی میگذرد و روز به روز در حال گسترش است، اشاره میکنم: و آن بیماری یکسونگری و خلط مقولات عقیدتی و اخلاقی با مواضع سیاسی و اجتماعی و بدتر از آن طرد و نفی دگراندیشان و تهمت و افترا و اشاعة دروغ و ریا و نفاق در سطوح بالا و پایین جامعه ماست (که ابتدا این رذائل از بالا به پایین میریزد و متقابلاً هم از پایین به بالا اثر میکند). شما را به خدا بس کنید! ما باهم برادریم و اهل یک ملت و دین و مذهبیم. این دشمنیهای بیحد و حصر و این کینهتوزیهای شگفتانگیز و باورنکردنی، آن هم از مدعیان پیروی از پیغمبر(ص) و امامان معصوم، آیندهای خطرناک در حد سقوط نظام اسلامی در پی دارد که آثار آن از در و دیوار و منبر و محراب و رسانههای حقیقی و مجازی و ارکان دولت و حاکمیت پیداست.
@Habibollah_Babai
یادداشتهای سفر به آمریکا
قسمت هفتم (دست دادن مسلمانان با خانمها)
اولین روز در شارلوتسویل در محل موسسه مطالعات پیشرفته در فرهنگ حاضر شدم. ساختمان اصلی این موسسه هنوز آماده نشده بود و محل موقت آن در زیرزمینی در نزدیکی دپارتمان الهیات و دینشناسی دانشگاه ویرجینیا بود. کارشناس اجرایی موسسه یک خانم بود که خواست با من دست بدهد و من عذرخواهی کردم. دست ندادن با خانمها حداقل در شهر کوچکی مثل شارلوتسویل که تعداد مسلمانان آن اندک بود و مراکز اسلامی خاصی نیز در آن وجود نداشت، توجیه فرهنگی کافی نداشت. کسی نمیدانست ما برای چه دست نمیدهیم. این در موارد متعددی موجب سوء تفاهم میشد. جملاتی که ما به وقت دست ندادن میگفتیم یک جمله مشخص و شناخته شده و رایج نبود. هر کسی و هر مسلمانی بر حسب سلیقۀ خود جملهای را انتخاب میکرد تا بتواند این رفتار را توضیح دهد. بعدها دیدم که ناهماهنگیهایی نیز بین مسلمانان در اصل دست دادن و دست ندادن با بانوان وجود دارد. بسیاری از مسلمانان دست میدادند و کسانی هم بودند که دست نمیدادند. همین، کار منِ مسلمان را دشوارتر میکرد و رفتارم را در این مواجهه، غیراخلاقی نشان میداد. برخی از دوستان مسیحیام نیز از این تنوع رفتاری بین مسلمانان در تعجب بودند. آنها حفظ و ثبات هویت مسلمانی را میپذیرفتند ولی تذبذب و تنوع رفتاری مسلمانان را خوششان نمیآمد.
این نگاه را بعدا در ارتباط با برخی دیگر نیز احساس کردم. در سفری که بعدها به برزیل داشتم، در آخرین روز کنفرانس در رستورانی در شهر ریو، من با یک آمریکایی و یک عربستانی و یک نفر از رومانی (بخارست) دور یک میز غذاخوری نشسته بودیم. طرف آمریکایی خانم لین رودز (رئیس کنونی انجمن بینالمللی مطالعات تطبیقی تمدنها) بود. من که غذای گوشتی نمیخوردم، ایشان بیش از دیگران مواظبت میکرد که گوشتی در غذای من نباشد.
@Habibollah_Babai
#یادداشت_های_سفر_آمریکا
یادداشتهای سفر به آمریکا
قسمت هشتم (پژوهش و بوروکراسی)
بعد از انجام کارهای اولیه اداری که اصلا به دراز نکشید، اتاقی در کنار اتاقهای دیگر پژوهشگران به من اختصاص دادند و من کارهای علمیام را بیمعطلی شروع کردم. گرفتار ساز وکارِ بوروکراسی نشدن خیلی مهم بود. در طول این دوسال کسی از من نپرسید که شما چه میکنید و چند صفحه نوشتهاید و چند ساعت صرف کار کردهاید. این البته اختصاص به من نداشت. این نکته را در مقدمههای منابع لاتین نوعا دیدهام که بسیاری از اساتید و نویسندگان نوعا در این مقدمهها از «نبود سرکشیها و حسابکشیهای ادارای در فرایند پژوهش» قدردانی کردهاند. بعد از بازگشت به ایران، هر میزان سختگیریهای اداری در برخی مراکز پژوهشی (که تبدیل به اداره شدهاند) را دیدم، قدر و ارزش این اعتماد را بیشتر درک کردم، و درک کردم عدم دخالت و مزاحمت در کار یک محقق نه یک اخلاق، بلکه اساسا یک روش است.
در پایان هر سال (سال 2008 و سال 2009) من خودم درخواست کردم که مقالهام را برای اعضای موسسه ارائه بکنم. سال اول مقاله «تأویل و اسطورهزدایی را در تفسیر متن مقدس» ارائه کردم (ارائه بدی نبود). سال دوم نیز مقاله «کارکردهای یاد "رنج برای" در ایجاد انسجام اجتماعی» را ارائه نمودم که قصۀ آن را جداگانه خواهم گفت.
برای هریک از این مقالهها گفتگوهای زیادی با اساتید و با دانشجویان دکتری دانشگاه داشتم. این یکی از نقطههای عطف در یادگیریهای موثر من بود که تقریبا هر روز برنامهای برای گفتگو داشتم. در این بین برخی هم بودند که از برخی مراکز علمی ایران آمده بودند، ولی شأنِ استادیشان اجازه نمیداد برخی دورههای آموزشی را شرکت کنند، یا در کلاسهای درس حضور یابند، و یا اینکه گفتگوهای علمی مستمری داشته باشند.
در مورد مقاله دومام گفتگوهای من بسیار وسیع و متنوع و کاملا جهتمند بود. مقاله دومام که شاید برای شکلگیری آن نزدیک به 50 گفتگو داشتم، به شکل یک ایده و شاید یک نظریه در آمد و برخی از اساتید مُلّای دانشگاه ویرجینیا آن را متفاوت و نو ارزیابی کردند. این مباحثات به من جرأت داد که کار را ادامه دهم و آن را به مثابه یک نظریه در کتاب «رنج عرفانی و شور اجتماعی» در ایران منتشر کنم.
@Habibollah_Babai
#یادداشت_های_سفر_آمریکا
کتاب جدید "تمدن و جهانی شدن" به همت پژوهشکده مطالعات تمدنی و اجتماعی و ترجمه دکتر رسول نوروزی و سرکار خانم فضه خاتمی به زودی منتشر میشود.
این کتاب دومین اثر از مجموعه مقالات ترجمه شده در موضوع "تمدن" در پژوهشکده است که چشمانداز جدیدی در مطالعات تمدنی در ایران میگشاید.
@Habibollah_Babai
1_775471373.pdf
1.87M
👆👆فهرست و مقدمه کتاب "تمدن و جهانی شدن"
@Habibollah_Babai
نظام موضوعات پورتال.pdf
8.94M
👆👆"نظام موضوعات مطالعات تمدنی" چارچوب پورتال تمدن نوین اسلامی در دفتر تبلیغات اسلامی (در میز تمدن و دانشگاه باقرالعلوم ع) است. به نظرم نظامواره فوق میتواند یکی از مهمترین الگوهای مطالعات تمدنی در جهان اسلام باشد، و البته میتواند مراکز تمدنپژوهی در ایران را هم نظم بخشیده و افقهای تازهای را در مطالعات تمدنی امروز بگشاید.
@Habibollah_Babai
یادداشتهای سفر آمریکا
قسمت نهم
روز دوم یا سوم بود که دکتر حویزی از ایرانیان مقیم شارلوتسویل دنبال ما آمد تا بریم و برای ثبت نام فرزندانام در مدرسۀ "Greer Elementary School" اقدام کنیم. دکتر حویزی که صاحب شرکت بیمه Dell (دل) در شارلوتسویل بود، یک پدیده بود. اهمیت فرهنگی او و شرکت بیمهاش در پناه بودناش بود، پناهی نه فقط برای دانشجویان ایرانی، افغانی، و عرب، بلکه پناهی برای اقشار ضعیف و کمدرآمد (مثل برخی از سیاهپوستان آمریکایی). کاراکتر انسانیِ او و خانوادهاش در جامعه بیروح سرمایهداری، اعتباری برای ایرانیان و مسلمانان درست می کرد.
این نکته را زمانی میتوان به درستی تحلیل و درک کرد، که نقش یهودیان را و مرجعیت آنها را در حوزههای مختلف اقتصادی و دانشگاهی در آمریکا فهم کرده و آن را با موقعیت علمی، اقتصادی، و البته اخلاقیِ ایرانیان آمریکا مقایسه کرد. بسیاری از یهودیان در دانشگاههای آمریکای شمالی (و همینطور در بسیاری از دانشگاههای آمریکای لاتین) نه تنها برای دانشجویان یهودی، بلکه برای دانشجویان مسیحی، و حتی برای دانشجویان مسلمان محل مراجعه و اعتبار هستند. موضوع رسالهها و روابط و شبکههای علمی در دانشگاهها هم با همین اساتید یهودی شکل میگیرد. پیتر اوکس و فعالیتهای او در SRدر دانشگاه ویرجینیا نمونهای از این جماعت اساتید است.
ادامه 👇👇
@Habibollah_Babai
#یادداشت_های_سفر_آمریکا