حَدیثــِ عشـق
💠 #مناجات_بسیار_زیبــا 🎙 #حاج_میثم_مطیعی 🍃 @Hadise_love84
#حدیث_وداع
✍" و آخرین حرف هایِ دلـمـ با ماهِ خوب خـدا، رمــضان"
🔻 چه با اشتیاق ڪلید خورد و چه دلتنگ تمام میشود
و این آغاز و پایان همهی دیدارهاییست
ڪه قلبمان برایش، ثانیه شماری میڪند...
یادت هست سحـر اول
برایت نوشتم: "به سر رسید داستانِ همهی فاصلههای یازده ماه نداشتنت؟
و امشب مینویسم: به سر رسید نوایِ دعاهاے سحـر ڪه با نجوای پیرمرد همسایه عاشقانهترین سمفونے عالم را
رقم میزد.
یادت هست همان شب اول من به نامِ نامیِ تو مُحرِم شدم و جرعههاے لبیڪ را
از دستان تو سر ڪشیدم!
یڪ ماه آنــقدر از تو نوازش گرفتم،
ڪه مستِ مستِ مستم ڪردهاے،
راستش من، عاشق شدهام...
مگر بیتابیِ لحظههای وداع، نشانیِ یڪ دلِ عاشق نیست؟
مگر اشڪ هاے گرم خداحافظے نشانهی یڪ رفاقت دیرینه نیست؟
تو مرا نمکگیر ڪردهاے اے رفیق؛
درست همان شبها ڪه سر بر پاے تو
تقدیرات تمام سالَــم را با روے سیاهم بالا گرفتم و تو نخوانده امضایش ڪردے...
همان شبها ڪه در پیِ قرنها فاصله،
غربت و مظلومیت علـے را از مسجد ڪوفه، تا تنهاییِ هزار سالهی آخرین فرزندش یڪ جا باریدم.
حالا به سؤالم پاسخ بده:
چه ڪنم بیسحرهاے روشن؟
چه ڪنم بیافطارهاے پر از بوسه؟
خــودت بگو!
خودت بگو! چه ڪنم ڪه تو را در میان هیاهویِ زمین گم نڪنم؟
"من عاشق شدهام خدا و این عشـق،
میراثِ یڪ ماه مهمان داریِ تو بود"
میخواهم بیایم در لابلای جمعیتـے ڪه
یڪ ماه زیر بارانِ مهربانے تو،
تطهیـر شدهاند.
میـــدانی،
من عاشق شدهام خدا و میدانم ڪه مرا هم در عیـد اهلِ عشـق راه میدهے...
میآیـم
و با تمامِ جان
صدایت میڪنم:
"اللهم اهلالڪبریاء والعظمة
و اهلالجود والجبروت
و اهلالعفو والرحمة "
و آنوقت رحمتت باز بر من مےبارد،
و این تمامِ سهم من از عیدانهی توست.
🍃 @Hadise_love84
#حَدیثِ_وداع
✍" و آخرین حرف هایِ دلـمـ با ماهِ خوب خـدا، رمضان"
🔻 چہ با اشتیاق ڪلید خورد و چہ دلتنگ تمام میشود
و این آغاز و پایان همهی دیدارهاییست
ڪہ قلبمان برایش، ثانیه شمارے مےڪند...
یادت هست سحـر اول
برایت نوشتم: "بہ سر رسید داستانِ همهی فاصلههای یازده ماه نداشتنت؟
و امشب مینویسم: بہ سر رسید نوایِ دعاهاے سحـر ڪہ با نجواے پیرمرد همسایہ عاشقانهترین سمفونے عالم را
رقم میزد.
یادت هست همان شب اول من بہ نامِ نامیِ تو مُحرِم شدم و جرعههاے لبیڪ را
از دستان تو سر ڪشیدم!
یڪ ماه آنــقدر از تو نوازش گرفتم،
ڪه مستِ مستِ مستم ڪردهاے،
راستش من، عاشق شدهام...
مگر بیتابیِ لحظههای وداع، نشانیِ یڪ دلِ عاشق نیست؟
مگر اشڪ هاے گرم خداحافظے نشانهی یڪ رفاقت دیرینه نیست؟
تو مرا نمکگیر ڪردهاے اے رفیق؛
درست همان شبها ڪه سر بر پاے تو
تقدیرات تمام سالَــم را با روے سیاهم بالا گرفتم و تو نخوانده امضایش ڪردے...
همان شبها ڪہ در پیِ قرنها فاصله،
غربت و مظلومیت علـے را از مسجد ڪوفه، تا تنهاییِ هزار سالهی آخرین فرزندش یڪ جا باریدم.
حالا بہ سؤالم پاسخ بده:
چہ ڪنم بیسحرهاے روشن؟
چہ ڪنم بیافطارهاے پر از بوسہ؟
خــودت بگو!
خودت بگو! چہ ڪنم ڪہ تو را در میان هیاهویِ زمین گم نڪنم؟
"من عاشق شدهام خدا و این عشـق،
میراثِ یڪ ماه مهمان داریِ تو بود"
میخواهم بیایم در لابلاے جمعیتـے ڪہ
یڪ ماه زیر بارانِ مهربانے تو،
تطہیـر شدهاند.
میـــدانی،
من عاشق شدهام خدا و میدانم ڪہ مرا هم در عیـد اهلِ عشـق راه میدهے...
میآیـم
و با تمامِ جان
صدایت میڪنم:
"اللهم اهلالڪبریاء والعظمة
و اهلالجود والجبروت
و اهلالعفو والرحمة "
و آنوقت رحمتت باز بر من مےبارد،
و این تمامِ سہـم من از عیدانهی توست.
🍃 @Hadise_love84