eitaa logo
حَدیثــِ عشـق
155 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
149 ویدیو
8 فایل
‌‌#حَدیثِ_عشـق #شعـر، تا #شاعـر از خویش نرستہ اسٺ #حَدیثِ_نفـس اسٺ... و اگر شاعـر از خود رها شود، #حَدیثِ_عشـق است. #سیـدشہیدان_اهل_قلـم 🏡خ؛ بہـار. ڪ؛ اُردےبعشــق. ݐ؛ ۲۶. #ڪپےباذڪرصلــوات 🔹مےشنوم حرفتو😊 @Shagerde_shohada
مشاهده در ایتا
دانلود
حَدیثــِ عشـق
#زندگے_به_سبک_شهــدا روزی كه #مصطفی به خواستگاری‌اش آمد مامان به او گفت: «شما می‌دانید این دختر ك
بناے با مصطفے او به بود! دوست داشتم دستم را بگیرد و از این و روزمرگے بیرون بیاورد. همین مبانے بود ڪہ ام ڪریم بود و تعہد از ڪہ مرا در راه تڪامل و علیهم السلام و هدایت ڪند... 🍃 @Hadise_love84
روزی ڪہ بہ خواستگاری‌اش آمد مامان به او گفت: «شما می‌دانید این دختر ڪہ می‌خواهید با او ازدواج كنید چطور دخترے است؟ این صبح‌ها ڪہ از خواب بلند می‌شود هنوز رفته ڪہ صورتش را بشوید و مسواك بزند ڪسے تختش را مرتب ڪرده لیوان شیرش را جلو در اتاقش آورده و قہوه آماده كرده‌اند. شما نمی‌توانید با مثل این دختر زندگی كنید، نمی‌توانید برایش مستخدم بیاورید اینطور ڪہ در خانه‌اش هست». خیلے آرام اینها را گوش داد و گفت: «من نمی‌توانم برایش مستخدم بیاورم، اما قول می‌دهم تا زنده‌ام، وقتے بیدار شد، تختش را مرتب ڪنم و لیوان شیر و قهوه را روی سینی بیاورم دم تخت» و تا شہید شد، اینطور بود. حتی وقت‌هایی ڪہ در خانہ نبودیم در اهواز در جبهه اصرار می‌كرد خودش تخت را مرتب ڪند. می‌رفت شیر می‌آورد خودش قہوه نمی‌خورد ولے می‌دانست ما لبنانی‌ها عادت داریم، درست می‌كرد.  ❣هر ابر ڪہ در هواست باران نشـود هر دلداده لایق جانان نشـود در سینـہ شرارے از صفا بایـد داشت هر مرد ڪہ مصطفاے چمــران نشــود... 🍃 @Hadise_love84
حَدیثــِ عشـق
#زندگے_به_سبک_شهــدا روزی ڪہ #مصطفے بہ خواستگاری‌اش آمد مامان به او گفت: «شما می‌دانید این دختر ڪ
بناے با مصطفے او بہ بود! دوست داشتم دستم را بگیرد و از این و روزمرگے بیرون بیاورد. همین مبانے بود ڪہ ام ڪریم بود و تعہد از ڪہ مرا در راه تڪامل و علیهم السلام و هدایت ڪند... 🍃 @Hadise_love84
حَدیثــِ عشـق
🕯 #تو مثل شمعے در یڪ تاریڪے ِ عمیق، مثل چمران براے زندگے ِ غاده... #منِ_اۅ 🍃 @Hadise_love84
بناے با مصطفے او بہ بود! دوست داشتم دستم را بگیرد و از این و روزمرگے بیرون بیاورد. همین مبانے بود ڪہ ام ڪریم بود و تعہد از ڪہ مرا در راه تڪامل و علیهم السلام و هدایت ڪند... 🍃 @Hadise_love84
روزی ڪہ بہ خواستگاری‌اش آمد مامان به او گفت: «شما می‌دانید این دختر ڪہ می‌خواهید با او ازدواج كنید چطور دخترے است؟ این صبح‌ها ڪہ از خواب بلند می‌شود هنوز رفته ڪہ صورتش را بشوید و مسواك بزند ڪسے تختش را مرتب ڪرده لیوان شیرش را جلو در اتاقش آورده و قہوه آماده كرده‌اند. شما نمی‌توانید با مثل این دختر زندگی كنید، نمی‌توانید برایش مستخدم بیاورید اینطور ڪہ در خانه‌اش هست». خیلے آرام اینها را گوش داد و گفت: «من نمی‌توانم برایش مستخدم بیاورم، اما قول می‌دهم تا زنده‌ام، وقتے بیدار شد، تختش را مرتب ڪنم و لیوان شیر و قهوه را روی سینی بیاورم دم تخت» و تا شہید شد، اینطور بود. حتی وقت‌هایی ڪہ در خانہ نبودیم در اهواز در جبهه اصرار می‌كرد خودش تخت را مرتب ڪند. می‌رفت شیر می‌آورد خودش قہوه نمی‌خورد ولے می‌دانست ما لبنانی‌ها عادت داریم، درست می‌كرد.  ❣هر ابر ڪہ در هواست باران نشـود هر دلداده لایق جانان نشـود در سینـہ شرارے از صفا بایـد داشت هر مرد ڪہ مصطفاے چمــران نشــود... 🍃 @Hadise_love84
بناے با مصطفے او بہ بود! دوست داشتم دستم را بگیرد و از این و روزمرگے بیرون بیاورد. همین مبانے بود ڪہ ڪریم بود و تعہد از ڪہ مرا در راه تڪامل و علیہم‌السلام و هدایت ڪند... 🍃 @Hadise_love84
روزی ڪہ بہ خواستگاری‌اش آمد مامان به او گفت: «شما می‌دانید این دختر ڪہ می‌خواهید با او ازدواج كنید چطور دخترے است؟ این صبح‌ها ڪہ از خواب بلند می‌شود هنوز رفته ڪہ صورتش را بشوید و مسواك بزند ڪسے تختش را مرتب ڪرده لیوان شیرش را جلو در اتاقش آورده و قہوه آماده كرده‌اند. شما نمی‌توانید با مثل این دختر زندگی كنید، نمی‌توانید برایش مستخدم بیاورید اینطور ڪہ در خانه‌اش هست». خیلے آرام اینها را گوش داد و گفت: «من نمی‌توانم برایش مستخدم بیاورم، اما قول می‌دهم تا زنده‌ام، وقتے بیدار شد، تختش را مرتب ڪنم و لیوان شیر و قہوه را روی سینی بیاورم دم تخت» و تا شہید شد، اینطور بود. حتی وقت‌هایی ڪہ در خانہ نبودیم در اهواز در جبهه اصرار می‌ڪرد خودش تخت را مرتب ڪند. می‌رفت شیر می‌آورد خودش قہوه نمی‌خورد ولے می‌دانست ما لبنانی‌ها عادت داریم، درست می‌ڪرد.  ❣هر ابر ڪہ در هواست باران نشـود هر دلداده لایق جانان نشـود در سینـہ شرارے از صفا بایـد داشت هر مرد ڪہ مصطفاے چمــران نشــود... 🍃 @Hadise_love84
بناے با مصطفے او بہ بود! دوست داشتم دستم را بگیرد و از این و روزمرگے بیرون بیاورد. همین مبانے بود ڪہ ڪریم بود و تعہد از ڪہ مرا در راه تڪامل و علیہم‌السلام و هدایت ڪند... 🍃 @Hadise_love84
روزی ڪہ بہ خواستگاری‌اش آمد مامان به او گفت: «شما می‌دانید این دختر ڪہ می‌خواهید با او ازدواج كنید چطور دخترے است؟ این صبح‌ها ڪہ از خواب بلند می‌شود هنوز رفته ڪہ صورتش را بشوید و مسواك بزند ڪسے تختش را مرتب ڪرده لیوان شیرش را جلو در اتاقش آورده و قہوه آماده كرده‌اند. شما نمی‌توانید با مثل این دختر زندگی كنید، نمی‌توانید برایش مستخدم بیاورید اینطور ڪہ در خانه‌اش هست». خیلے آرام اینها را گوش داد و گفت: «من نمی‌توانم برایش مستخدم بیاورم، اما قول می‌دهم تا زنده‌ام، وقتے بیدار شد، تختش را مرتب ڪنم و لیوان شیر و قہوه را روی سینی بیاورم دم تخت» و تا شہید شد، اینطور بود. حتی وقت‌هایی ڪہ در خانہ نبودیم در اهواز در جبهه اصرار می‌ڪرد خودش تخت را مرتب ڪند. می‌رفت شیر می‌آورد خودش قہوه نمی‌خورد ولے می‌دانست ما لبنانی‌ها عادت داریم، درست می‌ڪرد.  ❣هر ابر ڪہ در هواست باران نشـود هر دلداده لایق جانان نشـود در سینـہ شرارے از صفا بایـد داشت هر مرد ڪہ مصطفاے چمــران نشــود... 🍃 @Hadise_love84