eitaa logo
حافظ
72 دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
25 فایل
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
مشاهده در ایتا
دانلود
این اکانت اسراییلی وابسته به موساد باز هم در مورد ظهور منجیشون پست گذاشت. نوشته که هوش مصنوعی پیشبینی کرده که دولت نتانیاهو تا زمان ظهور منجی در سال ۲۰۲۴ تو قدرت باقی میمونه! @Hafez1356
اونموقع میگن دین ما انسانیته!!!😏 @Hafez1356
9.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🎙حجت الاسلام عالی 🔸آمادگی برای یاری ولی خدا.... 👌کوتاه و شنیدنی 👈حتما ببینید و نشر دهید. @Hafez1356
بابا حسین .mp3
4.91M
متن نوحه بابا منو ببر بابا بابا بابا بابا بابا یه گوشه خواب بودم خیلى آروم ♪ ولى پیچید تو گوشم صداشون نمى بردن اگه گوشواره هامو ♪ خودم میبخشیدم به دختراشون (من بچه ى توام نمیبردن ♪ خودمم بهشون میدادم) گذشت و گم شدم توى بیابون (بچم گم شد) آخه از قافله جا مونده بودم یکى اومد برم گردوند بابا ♪ ولى کاشکى همونجا مونده بودم بابا..... بد اخلاقند چقدر مرداى شامى ♪ به جاى قلب سنگه تو دلاشون با این دستاى سنگینى که دارن ♪ دلم میسوزه واسه بچه هاشون یه جورى زد چشام تاره هنوزم ♪ یه جورى زد، قدم از درد خم موند جاى دستش یکم بهتر شد اما ♪ جاى انگشترش رو صورتم موند تو روى نیزه و من روى ناقه تو چشمات باز و من دستام بسته چقدر شکل همیم، بابا نگاه کن ♪ منم مثل تو دندونام شکسته به ماه آسمون می گفت شمع شبستون منى ♪ یاد عمو بخیر که تو مثل عمو جون منى ──♭── بابا بابا بابا بابا منو ببر، من اینجا بمونم عمه رو میزنند شیرین زبونی تموم شد،. مال اونوقتی بود دندونام سالم بود بابا. ای حسین @Hafez1356
داستانی از تشرفات خدمت حضرت صاحب الزمان (عج الله تعالی فرجه) از مرحوم مغفور فخر الفقهاء الکرام، آقای حاج آقا جمال الدین، فرزند ارجمند مرحوم مغفور حضرت حجّة الاسلام و المسلمین آقای حاجی شیخ محمد باقر، امام جماعت و ریاست عامّه در زمان خود در مسجد شاه اصفهان فرمودند: من برای نماز ظهر در مسجد شیخ لطف اللّه که در میدان شاه اصفهان واقع است می‌آمدم، نزدیک مسجد دیدم جنازه ای را می‌برند و چند نفر حمّال و کشیکچی همراه او هستند و شخص حاجی تاجری از مهمّین تجّار هم که از آشنایانم بود، عقب آن جنازه بود، به شدّت گریه می‌کرد و اشک می‌ریخت. من بسیار متعجّب شدم از آن که اگر این میّت از بستگان بسیار نزدیک این حاجی تاجر است که این طور برایش گریه می‌کند؛ پس چرا به این نحو مختصر و به وجه موهونیّت او را می‌برند و اگر با او بستگی ندارد؛ چرا این طور برایش جزع و گریه می‌کند، تا آن که نزدیک من رسید، پیش آمد و گفت: آقا به تشییع جنازه اولیای حق نمی آیید. من از شنیدن این کلام از رفتن به مسجد و جماعت منصرف شدم و همراه آن جنازه تا سرچشمه یا قلعه در اصفهان رفتم که سابقا غسّال خانه مهمّ این بلد بود. چون آن جا رسیدم، از دوری راه و پیاده بودن، زیاد خسته شده بودم، در آن حالت در نفس خود ملالت زیادی پیدا کردم که چه جهت داشت، نماز اوّل وقت و جماعت را ترک کردم و محض این کلمه حرف حاجی، تحمّل این خستگی را به خود وارد آوردم، به حال افسردگی در این فکر نشسته بودم که حاجی پیشم آمد و گفت: شما از من نپرسیدید این جنازه از کیست؟ گفتم: بگو! گفت: می‌دانید که امسال من به حجّ مشرّف شدم. در مسافرتم چون نزدیک کربلا رسیدیم، ظرفی که تمامی پول و مخارج سفر من با باقی اسباب سفر و حوایج من در آن بود، دزد برد و در کربلا هم هیچ آشنایی نداشتم که از او پول قرض کنم. پس در تصوّر آن که با دارایی من، رسیدنم تا این جا و به کلّی از حجّ ممنوع شده باشم، بی اندازه متألّم و غمناک و افسرده حال بودم و در غصّه و فکر بودم که چه کنم، تا آن که شب به مسجد کوفه روانه شدم. بین راه تنها و از غم و غصّه سربه زیر بودم که دیدم سواری با کمال هیبت و به اوصافی که در وجود مبارک حضرت صاحب الامر- صلوات الله علیه- توصیف شده، در برابرم پیدا شدند. سپس ایستادند و فرمودند: چرا این طور افسرده حالی؟ عرض کردم: مسافرم، خستگی سفر دارم. فرمودند: اگر سببی غیر از این دارد بگو، از اصرار ایشان شرح حالم را عرض کردم. در این حال صدا زدند: هالو! ناگهان دیدم شخصی به لباس کشیکچی‌ها با لباس نمدی پیدا شد و ما هم در اصفهان در بازار نزدیک حجره، کشیکچی داشتیم که اسمش هالو بود، وقتی آن شخص حاضر شد، خوب نگاه کردم، دیدم همان هالوی در اصفهان است. سپس به او فرمودند: اسباب دزد برده اش را به او برسان، او را مکّه ببر و برگردان و خود ناپدید شدند. آن شخص به من گفت: در ساعت معیّنی از شب و جای معیّنی بیا تا اسباب هایت را به تو برسانم. چون آن جا حاضر شدیم، او هم حاضر شد و آن ظرفی که پول و اسباب من در آن بود، به دست من داد و فرمود: قفل آن را بگشا و درست ببین تمام است، دیدم هیچ چیز از آن‌ها ناقص نیست، آن گاه فرمود: برو اسباب خود را به کسی بسپار و فلان وقت و فلان جا حاضر باش تا تو را به مکّه برسانم. من همان موقع حاضر شدم، او هم حاضر شد. فرمود: عقب من روانه شو! همراه او روانه شدم. قدر کمی که رفتیم، دیدم در مکّه ام. سپس فرمود: بعد از اعمال حجّ فلان مقام حاضر شو تا تو را برگردانم و به رفقای خود بگو با شخصی از راه نزدیک تر آمدم که ملتفت نشوند، آن شخص در رفتن و برگشتن به بعضی صحبت‌ها به طور ملایمت با من حرف می‌زد، لکن هروقت می‌خواستم بپرسم، شما هالوی در اصفهان ما نیستید: هیبت او مانع از این سؤال می‌شد. بعد از فراغ از اعمال در آن مقام معیّن حاضر شدیم و مرا به همان نحو اوّل به کربلا برگرداند، در آن موقع فرمود: از من حقّ محبّت بر تو ثابت شد؟ گفتم: بلی. فرمود: مطلبی دارم، موقعی که خواستم در عوض انجام بده و رفت، تا آن که به اصفهان آمدم و برای رفت وآمد مردم نشستم. همان روز اوّل دیدم هالو وارد شد، خواستم برای او برخیزم و برحسب آن مقام که از او دیدم، احترام و تجلیل کنم، به اظهار نکردن مطلب اشاره فرمود، در قهوه خانه پیش خادم‌ها رفت و مانند همان متوسّطین و کشیکچی ها، آن جا قلیان کشید، چایی خورد و بعد چون خواست برود، نزد من آمد و آهسته فرمود: آن مطلب که گفتم این است که در فلان روز دو ساعت مانده به ظهر از دنیا می‌روم، هشت تومان پول با کفنم در صندوق در منزلم در بازار است، آن جا بیا و مرا دفن کن، امروز که رفتم، او از دنیا رفته بود و کشیکچی‌ها جمع شده بودند، پس در صندوق او به همان نحو که گفته بود، هشت تومان پول با کفن او برداشتیم و حال برای دفنش آمده ایم، آن وقت حاجی گفت: آقا! الحال چنین کسی از اولیاء اللّه نیست و فوت او، گریه و تأسّف ندارد!!! 📚عبقری الحسان ج 5ص 419
مرقد جناب میرزا حسین کشیکچی در آرامستان تخت فولاد اصفهان
💉آلمان اعلام کرد که واکسنهای mRNA کرونا "کشنده ترین واکسن های تاریخ" هستند منبع: tv https://thepeoplesvoice.tv/germany-declares-mrna-jabs-are-deadliest-vaccines-in-history/ @Hafez1356
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ نوشابه از چه ساخته شده و با تن و روان ما چه می ‌کند⁉️ @Hafez1356
39.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مواد شیمیایی موجود در آرد که در کارخونه آرد اضافه می‌شود.... 👈بدانیم و آگاهی بدهیم تا برای تغییر روش و دستور العمل تولید آرد و نان، مسؤلین مورد نظر تغییر نظر دهند... @Hafez1356