هدایت شده از محسن عباسی ولدی
▪️پدری داشتم که نامش «حسین» بود. نامش که میآمد، اهل زمین و آسمان، دلشان پرواز میکرد پیش او.
▪️جماعت!
پدرم که پر کشید و رفت
کار من شد ترسیم خدایی که پدرم فداییاش شد.
از عظمت خدا گفتم و گفتم
تا همه بدانید حسینی که در کربلا فدا شد
چه خدایی داشت و بدانید شما هم اگر خدا را
همچون پدرم میشناختید هر آنچه داشتید، فدای خدامیکردید و میفهمیدید زندگی یعنی قربانی این خدا شدن.
▪️من پس از عاشورا ماندم تا خدایی را که پدرم
به شوق دیدارش شکفته میشد به شما بشناسانم
تا بدانید اگر کسی بند انگشتی به او نزدیک شود
وجودش میشود شور و شوق و شعف.
▪️هنر پدرم، شهادت نبود.
هنر او شناختن خدایش بود.
اگر کسی این خدا را شناخت و فدایش نشد
باید شگفتزده شد.
مگر میشود خدای حسین علیه السلام را شناخت
و لحظهای جان را در تن تاب آورد؟
ریاضت پدر من، نفَس کشیدن بود، نه جان دادن.
▪️کاش میدانستید هر یک از مناجاتهای من با خدا
روی دیگری از داستان کربلاست!
کسی که با خدای حسین علیه السلام آشنا نشود
حال و هوای کربلا نمیگیرد.
حالا معلوم شد چرا
این قدر حسین حسین میگویید و به کربلا میروید
امّا حسینی نمیشوید و رنگ کربلا به خود نمیگیرید؟
#محرم
#شهادت_امام_سجاد
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi🏴