eitaa logo
سبعه ابحر
152 دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
33 فایل
ـ✨﷽✨ـ 😍تو فقط لیلی باش(رمان واقعی) @WomanArt 💡استاد می‌گفت(متن‌کوتاه) @RezgheSoty 📀صوت رایگان مزاج شناسی @Zendegi_Bakhsh 💟منِ دیگرِ ما @manedigarema 💌نسل ظهور @manedigaremaa ☂طب اسلامی کودکان @tebeslami_koodakan ارتباط: https://gkite.ir/es/9700924
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تلک الایام
درباره زهیر و پدرش و حوض آبی که از خانه شان راهی به کربلا داشت پارسال اینجا نوشته بودم... امسال پیاده روی را کمی دیرتر از هر سال آغاز کردیم. خانم پا درد داشت و مثل هر سال نمی توانست راه بیاید. زنگ زدیم به زهیر تا خاطرجمع شویم وقتی به منزلشان می رسیم، آنها راهی کربلا نشده اند. زهیر حال و احوال کرد و گفت امشب هم هستیم. تا منزلشان دویست عمود راه بود و رسیدن به آنجا آن هم توی گرما طاقت فرسا بود. چند دقیقه بعد زهیر زنگ زد و پرسید کدام عمود هستید؟ دارم با ماشین می آیم دنبالتان. یک ساعتی طول کشید تا زهیر از بین جمعیت مشایه به ما برسد. با خوشحالی دیده بوسی کردیم و سوار شدیم. احوال ابوزهیر را پرسیدیم که این یک سال نگران اخبار سلامتی اش بودیم. گفت پدرم سحر بیست و هفت ماه مبارک در سجده ارتحال کرد. ناراحت شدیم و تسلیت گفتیم. وقتی رسیدیم، خانه آن خانه سابق نبود. کاملا کوبیده شده بود و بنای نیمه کاره ساختمان موکب بزرگ تر به چشم می خورد. تنها چیزی که کامل شده بود حمامات بود که الحق خیلی بهتر از سابق بود. جلوی در ورودی یک تابلو نصب شده بود و نوشته شده بود موکب عبدالله الرضیع خدمت زوار الحسین علیه السلام شرف لنا عکس و نام مؤسس موکب یعنی پدرش هم روی تابلو بود شیخ نجاح الطفیلی زهیر گفت این اسم را پدرم خودش روی موکب گذاشته بود. الحمدلله که با رفتن یک موکب دار پیر، این علم روی زمین نمانده بود و زهیر داشت میراث پدری اش را که خدمت به زوار اربعین بود توسعه می داد. در راه برگشت تماس گرفتم و از زهیر اجازه گرفتم که برای بنای نیمه کاره موکبشان که به خاطر هزینه ها همچنان نیمه کاره مانده بود تبرعات جمع کنم. این شماره کارت بنده است و اختصاص به نذورات فرهنگی دارد:
6037997376460078
حسن بیاتانی اگر نذری و نیتی دارید برای اقامه موکب نیمه کاره عبدالله الرضیع علیه السلام می توانید به اینجا واریز کنید و اطلاع دهید. در این خانه حوضی هست که به کربلای ابی عبدالله علیه السلام متصل است. @telkalayyam
هدایت شده از تلک الایام
طریقی که ما می رویم طریق مقتدایی هاست. توی خیلی از خانه ها نام مقتدا روی پسربچه هاست. یکی دو سال پیش که مقتدا مواضع ضد ایرانی داشت به وضوح نگاه سنگین و نیش و کنایه ها را می شد حس کرد. امسال ولی داستان فرق می کرد. به وضوح نگاه ها به ایرانی ها مثبت شده بود. این جمله را چند بار در طریق شنیدم که ایرانی ها شرف ما و شرف شیعه هستند. از جمله از ابوعلی که شبی میهمانش بودیم و اولین باری بود که با او آشنا می شدیم. بارها و بارها از ما می پرسیدند که بعد از اربعین؟ یعنی پاسخ ایران به اسرائیل بعد از اربعین است؟ و منتظر جواب ما نمی شدند و این وعده را حتمی می دانستند. در منزل سید محمد پیرمردی اهل حکمت از اهالی ناصریه مهمان بود که نامش را فراموش کرده ام می گفت کاش ایرانی ها متوجه موقعیت امروز خود باشند و حواسشان باشد که امروز کیان و پناه شیعه هستند و کاش با دعواهای داخلی و اختلافات شیعه با شیعه این موقعیت حساس را تضعیف نکنند. با خودم گفتم به قدر بضاعت پیامش را منتقل کنم... @telkalayyam
هدایت شده از تلک الایام
داستان آشنایی ما با زهیر برمی گردد به هفت سال پیش. ما شب را مهمان سادات طالقانی بودیم اما سید سلمان جای دیگری را پیدا کرده بود. می گفت اینها خیلی اصرار دارند و اگر منزلشان نروم بی ادبی است و از این حرف ها. ما هم به خنده گفتیم لابد اینها هم بچه دار نمی شوند و واقعا هم همین طور بود. احترام عراقی ها به سادات از روی تشریفات نیست. از روی عقیده است. عقیده یعنی آنچه با قلب و فکر و باور گره خورده است. بارها توی طریق شاهد بودیم که برای بچه دار شدن از سیدسلمان دعا و آب متبرک و... می خواهند و ما البته با کمال بدجنسی این موضوع را سوژه خنده و شوخی های ناجور کرده بودیم و سال هاست که هشتک نسل سید سلمان بین رفقا رواج دارد. آن شب سید سلمان منزل زهیر مانده بود و مادر زهیر با اصرار عمامه سیادت او را در یک تشت شسته بود و عروسش را که سال ها بچه دار نمی شد مجبور کرده بود با این آب چرکین غسل کند. امسال یکی از برادرزاده های زهیر، پسر بچه شش ساله ای را به ما نشان داد که توی موکب نیمه کاره کار می کرد و آب خنک دست زوار می داد و به ما گفت این پسر، ابِن علی است. یعنی فرزند همان عروس خانواده که بچه دار نمی شد و به برکت غسل با آب عمامه چرکین سید سلمان به دنیا آمده بود... خلاصه اینکه بعد از این همه سال شوخی، امسال برای اولین بار نسل سید سلمان را با چشم خودمان دیدیم. عبدالله بن علی الطفیلی... راستی برای شفای ام زهیر هم دعا کنید... @telkalayyam