#مناجات-دعا🤲
#حاج-عباس-واعظی
#ماه-بندگی
(قسمت اول، شب چهارم ماه رمضان )
اللَّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضَانَ الَّذِي أَنْزَلْتَ فِيهِ الْقُرآنَ وَ افْتَرَضْتَ عَلَى عِبَادِكَ فِيهِ الصِّيَامَ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
وارْزُقْنِي حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرَامِ فِي عامی هَذَا وَ فِي كُلِّ عَامٍ
وَ اغْفِرْ لِيَ تلک الذُّنُوبَ الْعِظَامَ فَإِنَّهُ لاَ يَغْفِرُهَا غَيْرُكَ يا رَحْمنُ يا عَلاّمُ.
الهی العفو...
( مناجات خوانی)
هنوز سبز نشد شاخه های بی ثمرت
درخت خشک قنوتم کجاست برگ و برت
گناه، ظرفیت اشک را گرفت از تو
آهای کاسه ی چشمم چه آمده به سرت
شکسته پر شده ای یا کریم بام کریم
هوای نفس چه زخمی زده به بال و پرت
خدا خدای لبم را ز من نگیر خدا
🔸خدارو شکر باز ماه رمضان رو درک کردیم وشبا میایم زیر پرچم مادر با وساطت مادر اشک میریزیم 😭 مادر کارش مادری کردنه حتی بچه نا خلف رو رها نمی کنه...
خدا خدای لبم را زمن نگیر خدا
بیا و رحم کن ای رب به عبد بی هنرت
يا سَيدي اِنْ وَكَلْتَني اِلي نَفْسي هَلَكْتُ
«ای آقای من! اگر مرا به خودم واگذار کنی، نابود میشم.
🔸منو تنها نزار رهام نکن، من که میدونم وقتی میخوام بیام اینجا تو میخوای بیام... اشکیم که میریزم کار کار توست
وَأَنَّهُۥ هُوَ أَضۡحَكَ وَأَبۡكَىٰ
و به اینکه [تنها] او است که مىخندانده و مىگریانده است
گفتم به اشک دیده ی زارم عنایتی گفتا: کـه گوهریست که خود پروریده ام
🔸اشکیم اگه داری من دادم بهت من دوست داشتم بیای سفارش مادرت زهراست و گرنه توبت هم دروغه
سَيِّدِى فَبِمَنْ أَسْتَغِيثُ إِنْ لَمْ تُقِلْنِى عَثْرَتِى ؟
🔸ای آقای من، اگر لغزشم را فسخ نکنی و نادیده نگیری از چه کسی فریادرسی خواهم و به چه کسی پناه ببرم.
وَ إِلىٰ مَنْ أَلْتَجِئُ إِنْ لَمْ تُنَفِّسْ كُرْبَتِى ؟
و به چه کسی پناه برم اگر غم و اندوهم را برطرف نکنی؟خدای من...
خدا ، خدای لبم را ز من مگیر ، خدا
بیا و رحم کن ای رب به عبد بی هُنرت تمام سود مناجاتِ تو ، دَمِ صبح است
ضرر نکرده کسی که نشسته تا سحرت به حرمت رمضان کاسه مرا پُر کن
ببین گدای قدیمی رسیده پشت درت
امید طفل خطا کار مادر است فقط
فدای فاطمه ، آن باوقارِ معتبرت ای مادر...
گناه، ظرفیتِ اشک را گرفت از تو
آهای کاسه ی چشمم ! چه آمده به سرت
سزای آن که ز دَرک تو دور شد ، دَرَک است
به باد می رود آنکس که می دهد هدرت
تمام سود مناجاتِ تو ، دَمِ صبح است
ضرر نکرده کسی که نشسته تا سحرت
رفیقِ بنده نوازی و ما فقیرِ نیاز
نمی شود که بیفتد به حال ما ، نظرت ؟!
به حرمت رمضان کاسه مرا پُر کن
ببین گدای قدیمی رسیده پشت درت
امید طفل خطا کار مادر است فقط
فدای فاطمه ، آن باوقارِ معتبرت
زمان مردن ما میرسد بزرگ نجف علی بشارت دیدار داده بر بشرت
من خماره علی دل بی قرار علی من به قربون کفش وصل داره علی الهی قبل اینکه خاک بریزن سرم بشینه رو سرم خاک مزار علی دلت نجف رفت بسم الله ... علی شاه سفره داره شب تا سحر بیداره کاشکی میشد یه نیمه شب خرما برام بیاره ...اقا گریه کنای زهرا گریه کنای بچه هاتن اینجا صحرا نوردم علی من توبه کردم علی میخوام