⬛️ شب نهم// ورقی از دفتر مصائب قمر بنی هاشم حضرت اباالفضل العباس علیه السلام ⬛️
#حضرت_عباس_علیه_السلام
🩸مقتل حضرت عباس علیهالسلام از رفتن به میدان تا به شهادت رسیدن به نقل از کتاب شریف "بحارالانوار"
علامه مجلسی "رحمه الله" مینویسد:
📋 لَمَّا رَأى وَحدَتَهُ أتىٰ أخاهُ و قالَ يا أخي هَل مِن رُخصَةٍ؟
▪️وقتی كه حضرت اباالفضل علیهالسلام، تنهائى برادر را ديد، آمد خدمت امام حسین و عرضه داشت: يا أخاه! آيا رخصت جهاد به من میدهید؟
📋 فَبَكَىٰ الْحسينُ علیه السلامُ بُكاءً شَديداً
▪️امام حسين عليهالسلام گريه شديدى كرد.
📋 ثُمَّ قالَ يا أَخِي أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي وَ إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِي
▪️بعد فرمود: اى برادر! تو علمدار منى، اگه تو شهيد بشوی لشكر من از هم میپاشد.
📋 فَقَالَ الْعَبَّاسُ قَدْ ضَاقَ صَدْرِي وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَيَاةِ وَ أُرِيدُ أَنْ أَطْلُبَ ثَأْرِي مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُنَافِقِین.
▪️حضرت عباس علیهالسلام عرضه داشت: سينه ام تنگ شده و از زندگى خسته شده ام. ميخواهم از اين منافقین خونخواهى كنم.
📋 فَقَالَ الْحُسَيْنُ فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ
▪️امام حسين عليهالسلام فرمود: پس مقدارى آب از براى اين كودكان طلب كن.
📋 فَذَهَبَ الْعَباسُ و وَعَّظَهُم و حَذَرَهُم فَلَم يَنْفَعهُم
▪️اباالفضل العباس علیهالسلام آمد و آن مردم گمراه را موعظه نمود و از اين جنايت بر حذر داشت، ولى اثرى نكرد.
📋 فَرَجَعَ إلىٰ أخيهِ فَأَخبَرَهُ
▪️عباس به سوى امام حسين علیهالسلام مراجعت کرد و آن حضرت را آگاه نمود.
📋 فَسَمِعَ الْأطفَالَ يُنادونَ الْعَطَشَ الْعَطَشَ
▪️ناگاه شنيد كه كودكان فرياد ميزنند العطش! العطش!
📋 فَرَكِبَ فَرَسَهُ و أَخَذَ رُمحَهُ و الْقِربَةَ و قَصَدَ نَحوَ الْفُراتِ
▪️حضرت عباس عليهالسلام بر اسب خود سوار شد و نيزه و مشك را برداشت و متوجه فرات گرديد.
📋 فَأَحاطَ به أربَعَةُ آلافٍ مِمَّنْ كانوا مُوَكِّلينَ بِالْفُراتِ
▪️تعداد چهار هزار نفر كه موكل آب فرات بودند آن بزرگوار را محاصره كردند.
📋 و رَمَوهُ بِالنِبالِ فَكَشَفَهُم
▪️او را تير باران کردند ولى او لشكر را شكافت .
📋 و قُتِلَ مِنهُم عَلىٰ ما رُوِيَ ثَمانينَ رَجُلاً حَتّىٰ دَخَلَ الْماءَ.
▪️و بنا به آنچه كه روايت شده تعداد هشتاد نفر از دشمن را كشت تا بر سر آب رسيد.
📋 فَلَمَّا أرادَ أنْ يَشرِبَ غُرفَةً مِنَ الْماءِ ذَكَرَ عَطَشَ الْحسينِ و أهلِ بَيتِهِ فَرَمَىٰ الْماءَ
▪️وقتى خواست مُشتى از آب بياشامد، بياد تشنگى امام حسين علیهالسلام و اهل بيت آن حضرت افتاد و آب را ريخت.
📋 و مَلَأَ الْقِربَةَ و حَمَلَها عَلىٰ كِتفِهِ الْأيمَنِ و تَوَجَّهَ نَحوَ الْخَيمَةِ
▪️پس از اينكه مشك را پر از آب كرد و به دوش راست خود انداخت متوجه خيمه ها گرديد.
📋 فَقَطَعوا عليه الطَّريقَ و أحاطوا بِه مِنْ كُلِّ جانِبٍ
▪️دشمنان سر راه بر آن حضرت گرفتند و از هر طرفى او را محاصره نمودند.
📋 فَحارَبَهُم حَتّىٰ ضَرَبَهُ نوفِلُ الْأزرَقِ عَلىٰ يَدِهِ الْيُمنَىٰ فَقَطَعَها
▪️حضرت عباس عليه السلام با آنان جنگید تا اينكه نوفل بن ازرق دست راست آن حضرت را قطع كرد.
📋 فَحَمَلَ الْقِربَةَ عَلىٰ كِتفِهِ الْأيسَرِ فَضَرَبَهُ نوفِلٌ فَقَطَعَ يَدَهُ الْيُسرَىٰ مِنَ الزِّند ِ
▪️آن بزرگوار مشك را به دوش چپ انداخت و نوفل دست چپ وى را هم از بند جدا كرد.
📋 فَحَمَلَ الْقِربَةَ بِأسْنانِهِ
▪️حضرت عباس عليه السلام به ناچار مشك را به دندان گرفت.
📋 فَجاءَهُ سَهمٌ فأصابَ الْقِربَةَ و اُريقَ ماؤُها
▪️ناگاه تيرى به طرف آن بزرگوار آمد و به مشك آب اصابت نموده آب روى زمين ريخت
📋 ثُمَّ جاءَهُ سَهمٌ آخَرَ فأصابَ صَدرَهُ
▪️سپس تير ديگرى آمد و بر سينه مباركش جاى گرفت!
📋 فَانْقَلَبَ عَن فَرَسِهِ
▪️پس از اين جريان بود كه از بالاى اسب خود به زمين سقوط كرد.
📋 و صَاحَ إلىٰ أخيهِ الْحسينِ أدْرِكْني
▪️و فرياد زد: يا اخا ادركنى.
📋 فَلَمَّا أتاهُ رَآهُ صَريعاً فَبَكَىٰ
▪️وقتى امام حسين عليه السلام آمد و آن حضرت را ديد كه از پاى در آمده است، به گریه افتاد.
📋 و قالَ الْحسينُ الْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتِي.
▪️ سیدالشهداء صلواتاللهعلیه هم فرمود: الان پشتم شكست و بی چاره شدم.
📚بحارالانوار ج۴۵ ص۴١
@ghasemnemati_ir
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#معارف_حسینی
⚫️ تاسوعا ، یَومٌ حُوصِرَ فِيهِ الْحُسَیْنِ...
حضرت امام صادق علیه السلام ضمن روایتی فرمودند :
تَاسُوعَا یَوْمٌ حُوصِرَ فِیهِ الْحسَیْنُ (علیه السلام) وَ أَصحَابُهُ رَضِي اللَّهُ عَنْهُمْ بِکَرْبَلَاءَ وَ اجْتَمَعَ عَلَیْهِ خَیْلُ أَهلِ الشَّامِ وَ أَنَاخُوا عَلَیْهِ وَ فَرِحَ ابْنُ مَرْجَانَةَ وَ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ بِتَوَافُرِ الْخَیْلِ وَ کَثْرَتِهَا
@hajabasvaezii
▪️تاسوعا روزى است كه امام حسين عليه السّلام و يارانش رضوان الله علیهم در كربلا محاصره شدند و آن روز لشكريان شام گِرد هم آمدند و عرصه را به آن حضرت سخت گرفتند. ابن مرجانه و عمر بن سعد لعنهم الله به انبوه لشكر خود خوشحال شدند.
وَ اسْتَضْعَفُوا فِیهِ الْحسَیْنَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ أَصحَابَهُ رَضِي اللَّهُ عَنْهُمْ وَ أَیْقَنُوا أَنْ لَا یَأْتِیَ الْحسَیْنَ (علیه السلام) نَاصِرٌ وَ لَا یُمِدَّهُ أَهْلُ الْعِرَاقِ ، بِأَبِي الْمُسْتَضْعَفُ الْغَرِیبُ
▪️ در آن روز امام و يارانش را ضعیف نمودند و يقين كردند كه هيچ يار و ياورى بر امام نخواهد آمد و مردم عراق ایشان را يارى نخواهند كرد. پدرم فداى آن ضعیفشدهٔ غریب!
📚 الکافي ج۴ص ١۴٧
@ghasemnemati_ir
#حضرت_عباس_علیه_السلام
🩸دستی که به تن نداشتم تا تیر را بیرون بکشم … خم شدم و با زانوانم تیر را از چشمم بیرون کشیدم …
🥀 عالم ربانی مرحوم سـیدمحمـدابراهیم قزوینی، درصـحن مطهر حضـرت ابالفضل العباس علیهالسلام، امـام جماعت بودند و مرحوم آقا شـیخ محمدعلی خراسانی که واعظی بی نظیر بود که بعـداز نمـاز ایشان منـبر میرفت.
🥀 یک شب، مرحوم واعظ خراسانی مصـیبت حضـرت ابالفضل علیهالسلام را خوانده و از اصابت تیر به چشم مقدس آن حضرت یاد کرده بود.
🥀 مرحوم قزوینی،که سـخت متأثرشده و بسیار گریه کرده بود، به ایشان گفته بود: چنین مصیبتها سخت را، که سند خیلی قوي هم ندارد چرا میخوانید؟!
🥀 شب در عالم رؤیا به محضـر مقدس حضـرت ابالفضل علیهالسلام مشرف شده بود، آقا خطاب به ایشان فرموده بود:
🥀 ایسیدابراهیم! آیا تو درکربلا بودي که بدانی روز عاشورا با من چه کردند؟!
🥀 پس از آنکه دو دسـتم از بدن جداگردید، سـپاه دشـمن مرا تیر باران کردند، در این زمان تیري به چشم من رسید؛ هرچه سـر را تکان دادم که تیر بیرون بیایـد، بیرون نیامد و کلاه خود (یا عمامه) از سـرم افتاد.
🥀 زانوها را بالاآوردم و خم شدم که به وسیله دو زانو، تیر را ازچشم بیرون بکشم، که در همین حین بود دشمن با عمود آهنین بر سرم زد...
📚 چهره درخشان قمر بنی هاشم علیهالسلام، ج١ ص٢٣۴
@ghasemnemati_ir
#حضرت_عباس_علیه_السلام
🩸ایشیخ کاظم، اگر خواستی روضه مرا بخوانی، بگو هر کس از یک بلندی زمین میخورد، دستش را سپر میکند، اما …
مرحوم سیدعبدالرزاق مقرم در کتاب شریف «مقتل الحسين علیهالسلام» نقل میکند:
عالم ربانی جناب شیخ کاظم سبتی،
براي من نقل کرد که یکی از علمای برجسته و مورد اطمینان نزد من آمد و گفت:
🥀 من فرستاده حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام از سوي او هستم، و افزود: من آن حضرت را درخواب دیدم، به من فرمود: چرا شیخ کاظم سبتی مصیبت مرا نمی خواند؟!
🥀 عرض کردم: من همواره میشنوم که شیخ کاظم مصیبت شما را میخواند. ابالفضل العباس علیهالسلام فرمود: به شـیخ کاظم بگو از مم این مصـیبت را بخوان:
📋 «انّ الفارسَ اذا سَقَط مِن فَرَسه يَتلقَّي الأرضَ بِيَدَيه فَاِذا كانتِ السّهامُ في صَدرِه و يَداه مَقطوعتان، بِماذا يَتَلقّي الأرضَ؟»
▪️هرگاه یک سوارکار از پشت اسب بر زمین سـقوط کند دستهایش را به زمین میگذارد، ولی اگر تیرها به سینه ي او فرورفته باشند و دستهایش نیز بریده باشند، چگونه و باچه سختی، به زمین برخورد خواهدکرد ؟!
📚 مقتل الحسين عليه السّلام مقرم۴۴۹
@ghasemnemati_ir
#حضرت_عباس_علیه_السلام
🩸 چرا با آن قد و قامت رشید، یک «قبر کوچک» دارد!؟
🥀ذدر زمان مرحوم علامه سید بحرالعلوم، گوشه ای از مرقد مطهر قمر بنی هاشم علیهالسلام ویران شد و نیاز به تعمیر و نوسازي پیداکرد.
🥀 این جریان را به علامه سید بحرالعلوم خبر دادند و باشد که وي با معمار در روز معینی براي دیـدار قبر مقـدس و تعیین مقـدار تعمیر به سـر مرقـدمطهر بروند.
🥀 آن روز فرا رسید و آن دو با هم وارد سـرداب گردیدند و از نزدیک بناي قبر را دیدنـد. در این بین، معمار نگاهی به قبر و نگاهی به علامه کرد و پرسـید: آقااجازه میفرمایید سؤال یکنم؟ علامه فرمود:بپرس!
🥀 معمارگفت: ما تاکنون خوانده وشـنیده بودیم که حضـرت ابوالفضل العباس علیهالسلام قامتی بلند داشتهاند، به طوريکه هرگاه بر اسب سوار میشدند زانوانایشان برابر گوشهاي اسب میرسیده است. بنابراین باید قبر آن حضرت طول بيشتري داشته باشد، ولی من میبینم صورت قبر کوچک است! آیاشنیده هاي من دروغ است، و یا کوچکی قبر علت ديگري دارد؟!
🥀 علامه به جاي پاسخ،سـر به دیوار نهاد و به شدت شـروع به گریستن کرد. گریهي طولانی او معمار را نگران ساخت و عرض کرد: آقاي من،چرا منقلب وگریان شدي، مگر من چه گفتم؟!
🥀 علامه فرمود: شـنیده هاي تو درست است، و همانگونه که گفتی حضـرت عباس علیهالسـلام قامتی بلند و رشـیدداشته است،ولی سؤال تو مرا به یاد مصائب جانکاه حضـرت عباس علیه السـلام انـداخت...
@hajabasvaezii
🥀 زیرا به قـدري ضـربت شمشـیر و نیزه و تیر بر وي واردشـد که بـدنش را قطعه قطعه نمود و آن قـامت بلنـد به قطعاتی کوچـک تبدیل یـافت.
🥀 آیا تو انتظار داري بـدن حضـرت
ابوالفضل العباس علیهالسلام که قطعات آن توسط امام سـجاد زین العابدین علی بن الحسین علیهماالسلام جمع آوري و دفن شده، قبري بزرگتر از این قبر داشته باشد؟!
📚چهره درخشان قمر بنی هاشم علیهالسلام، خلخالی، ج١ ص٢٣٣
@ghasemnemati_ir
#حضرت_عباس_علیه_السلام
🩸 سیدالشهداء صلواتاللهعلیه از داغ برادر آنقدر گریستند تا اینکه از هوش رفتند ...
در نقلی آمده است:
📋 فَلَمَّا رَأى الْحسينُ أخاهُ و قد انْصَرَعَ، صَرَخَ: وا أخاه! وا عبّاساه! وا مُهجَةَ قَلباه! يَعِزُّ و اللّه عَلَيَّ فِراقُكَ.و هُوَ يَبكيٰ حَتّىٰ أغْمىٰ عليه.
▪️وقتی که امام حسین علیهالسلام برادرش را دید که به خاک و خون افتاده است، با صدای بلند فریاد زد: ای وای برادرم! ای وای عباسم! ای وای پاره قلبم! به خدا بر من سخت است فراق تو.
و آن قدر گریست تا اینکه از هوش رفت.
📚 المنتخب،ج۲ ص۴۴١
@ghasemnemati_ir
#حضرت_عباس_علیه_السلام
🩸"ضربِ عمود" با سر مبارک حضرت عباس علیهالسلام چه کرد ؟!
در نقلی آمده است:
🥀 در آن زمان که دستهای قمر بنی هاشم حضرت اباالفضل العباس علیهالسلام را قلم کرده بودند و آن حضرت با دندان مشک را گرفته بود و تمام تلاشش را میکرد تا آن را به خیمه ها برساند،
📋 فَضَرَبَهُ حَكيمُ بنُ الطُّفَيلِ مِن وَراءِ نَخلَةٍ بِعَمودٍ مِن حَديدٍ عَلىٰ رَأسِهِ الشَّريفِ، فَسَقَطَ مُخُّ رَأسَهُ عَلىٰ كَتِفِهِ
▪️حکیم بن طُفیل ملعون، پشت درخت نخلی کمین کرد و از پشت آمد و با عمود آهنین چنان ضربه ای بر فرق مبارک حضرت عباس علیهالسلام زد که جمجمه حضرت بر روی کتف او افتاد.
📋 فَهَوَىٰ عَن مَتنِ الْجَوادِ و هو يُنادِي: وا أخاه! وا حسيناه! وا أبتاه! وا عليّاه
▪️پس از بالای اسب، با صورت به زمین افتاد و فریاد برآورد: وا أخاه! وا حسيناه! وا أبتاه! وا عليّاه
📚اسرارالشهاده ص٣٣۴
@ghasemnemati_ir
#حضرت_عباس_علیه_السلام
🩸سیدالشهداء صلواتاللهعلیه در حالی از علقمه به خیمهها برمیگشت که کمرش تا شده بوده و با آستین، اشک چشمانش را پاک میکرد ...
در نقلها آمده است:
📋 رَجَعَ الحُسينُ علیهالسلام إلى المُخَيَّم مُنكسراً حَزينًا باكيًا يُكفِّفُ دُمُوعَهُ بِكُمِّهِ.
▪️ سیدالشهداء صلواتاللهعلیه با چشمی گریان و کمری تا شده، از علقمه به خیمهها برمیگشت؛ (برای اینکه اهل حرم سیلاب اشک چشمانش را نبینند) با آستین لباسش،اشک چشمانش را پاک میکرد.
📋 و قَد تَدافَعَتِ الرّجالُ عَلَى مُخيّمِه
▪️در همین هنگام بود که بُزدلان حرامی در لشکر عمر بن سعد، شیر شدند و به خیمهها نزدیک شدند.
📚مقتل الحسین علیهالسلام، مقرم، ص۳۳۹
📚معالي السّبطين، ج۱ ص۴۴۹
📚أسرار الشّهادة، ص۳۳۸
@ghasemnemati_ir
#حضرت_عباس_علیه_السلام
🩸ای برادرم! الان دیگر بیچاره شدم … ای عباسم! مرا تنها و غریب بین دشمنان گذاشتی و رفتی؟!
در نقلی آمده است:
🥀 وقتی که سیدالشهدا علیهالسلام در علقمه، در پی برادرش ابالفضل العباس علیهالسلام می آمد، اینگونه فریاد برمیآورد:
📋 أيْنَ اَخي؟ أيْنَ ساعِدِي؟ أيْنَ الْعَبّاس؟
▪️برادرم کجاست؟ بازوی دستم کجاست؟ عباسم کجاست؟
🥀 و وقتی که بر بالین برادر رسید، اینگونه خطاب کرد:
📋 يا أخي! اَلآنَ قَلَّتْ حيلَتي، يا أخي! أنائِمٌ أنتَ و الْقَومُ يَظُنُّونَ إنّي جُبِنْتُ عَنِ الْقِتالِ،
▪️ای برادرم! الان دیگر بیچاره شدم! ای برادرم! تو اینجا آرمیدی و این جماعت گمان میکنند که من از جنگ می ترسم!
📋 يَعِزُّ عَلَيَّ أنْ أراكَ عَلىٰ الرَّمضاءِ مُرَمِّلاً بِدِمائِكَ، يا أخي! تَركْتَني وَحيداً، غَريباً بَينَ الْأعداءِ.
▪️به خدا بر من سخت است تو را بر ریگ و رمل بیابان آغشته به خون ببینم.
ای برادر! مرا تنها و غریب بین دشمنان و گذاشتی و رفتی؟!
📚وسیلة الدارین، ص ٣١۵
@hajabasvaezii