eitaa logo
نوای حاج عباس واعظی
897 دنبال‌کننده
409 عکس
290 ویدیو
24 فایل
نوای حاج عباس واعظی مداح و ذاکر اهل بیت(ع) از شهرستان تربت حیدریه ارتباط با ادمین کانال @AbbasVaezy110 @RezaTaghavi1366
مشاهده در ایتا
دانلود
بوی غم می‌رسد انگار... دلم می‌ریزد اشک از دیده‌ی غمبار حرم می‌ریزد از نگاهِ نگران، برق اِلَم می‌ریزد خوب پیداست که باران ستم می‌ریزد آه! آرامش زهراست به هم می‌ریزد یا... قرار است که پیغمبر اکرم برود سایه‌ی خنده از این گلکده کم کم برود مهربانی که برای همه همچون خورشید نور از خنده‌ی لب‌های ترش می‌بارید از گرفتاری امّت به جزا می‌ترسید روز و شب در پی ارشاد بشر می‌گردید مثل او هیچ رسولی غم و اندوه ندید در دلم شور عجیبی‌ست، نمی‌دانم چیست؟! در گلو بغض غریبی‌ست، نمی‌دانم چیست؟! دخترت زار به سر می‌زند؛ ای وای دلم بر دلم غصه شرر می‌زند؛ ای وای دلم پدرم حرف سپر می‌زند؛ ای وای دلم حرف از داغ پسر می‌زند؛ ای وای دلم دل بریدن ز تو بابا به خدا آسان نیست بعد تو واسطه‌‌ی وحیِ خدا با ما... کیست؟ @hosenih این جوان کیست...؟ که از دیدن رویش در دل غصه وارد شده و خنده ز لب شد زائل آه یا رب! شده انگار صبوری مشکل گفت با لحن غریبانه ولی چون سائل با اجازه... بگذارید بیایم داخل با ادب آمد و در پیش پدر زانو زد پرده از صورت پوشیده‌ی خود یک سو زد مژده! ای رحمت رحمان! که سحر نزدیک است ای رسول مدنی! صبح سفر نزدیک است شب بیچارگی نسل بشر نزدیک است به علی نیز بگو... روز خطر نزدیک است وقت برپا شدن آتش در نزدیک است پدر آماده‌ی رفتن به سماوات، ولی... نگران است برای غم فردای علی... تکیه بر دست علی زد گل باغ ایجاد نظری کرد به زهرا و دوباره افتاد آه از سینه‌ی افلاک برآمد... فریاد به علی فاطمه را باز امانت می‌داد داشت اما خبر از قصه‌ی زهرا، ای داد این همه بی کسی! ای وای! سرم... درد گرفت دل سرشارِ غم و شعله‌ورم... درد گرفت او زِ فردای حسین و حسنش داشت خبر از خزان گشتن باغ و چمنش داشت خبر از به آتش زدن یاسمنش داشت خبر از غم حیدرِ خیبر شکنش داشت خبر از حسین و بدن بی کفنش داشت خبر اشک از دیده فرو ریخت و روحش پر زد پر زد و دختر مظلومه‌ی او بر سر زد ✍ @hajabasvaezii
نفسم در شماره افتاده رنگ و رویم پریده است علی سر من را بگیر بر زانوت وقت رفتن رسیده است علی گرچه زود و سریع طی شد و رفت چقدر روزگار سخت گذشت همۀ سال‌های تبلیغم به من بی‌قرار سخت گذشت دل من را همیشه توهینِ بی حیاها شکست، یادت هست سنگ باران کودکان لجوج سر من را شکست، یادت هست در اُحد که غریب ماندم من بغض کفار داشت وا می‌شد یک تنه جوشنم شدی تو علی تو نبودی، سرم جدا می‌شد اثر آفتاب شعب این بود در سرم شعله‌های تب مانده به کف پای من از آن‌موقع خارهای ابولهب مانده چه کنم وقت رفتن آمده است دل ندارم که روضه‌خوان باشم کاش می‌شد زمان حمله به در زنده باشم، کنارتان باشم ظاهراً مؤمن و مسلمان‌اند با تو و فاطمه بد اند علی صبر کن صبر کن برای خدا همسرت را اگر زدند علی صبر کن آن زمان که با سیلی قصد دارند بر رویش بزنند یا که در پیش دست بسته‌ی تو با قلافی به بازویش بزنند تازه این اول مصیبت‌هاست کربلای حسین نزدیک است مثل زهرا قرار سوختن بچه‌های حسین نزدیک است... ✍ @hajabasvaezii