به وقت شام.mp3
8.91M
یکبخشبسیارزیبا
ازموسیقیمتنفیلمبهوقتشام👌
#احساسی
#شهدایی
#غمگین
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
𝐉𝐎𝐈𝐍↴
❤️شهیدحاجقاسمسلیمانی❤️
@MartyrHajQasemSoleimani313
بدونشــــــــــــــــرح😉
#مهاجر۱۰
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
𝐉𝐎𝐈𝐍↴
❤️شهیدحاجقاسمسلیمانی❤️
@MartyrHajQasemSoleimani313
گفتم: اگر در کربلا بودم
تا پای جان برای حسین(ع)تلاش میکردم
گفت: یک حسین زنده داریم؛
نامش مهدی(عج)است!
برایش چه کرده ای؟(:💔
سکوت کردم...🥀
#امام_زمان💛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این آب و خاک قهرمانپرور است
𝐉𝐎𝐈𝐍↴
❤️شهیدحاجقاسمسلیمانی❤️
@MartyrHajQasemSoleimani313
در گوشه ی خرابه ؛ به جای ستاره ها ..
تا صبح زخم های تنشراشمرده بود(:💔
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🍁 #دام_شیطانی🍁
قسمت سوم
سمیرا هرچه پرسید چی شده,اصلا قدرت تکلم نداشتم,فوری رفتم توخونه وبه مادرم گفتم سردردم ,میخوام استراحت کنم ..
اما درحقیقت میخواستم کمی فکر کنم...مبهوت بودم....گیج بودم.....
کلاس گیتار روزهای زوج بود اما اینقد حالم بد بودکه فرداش نتونستم برم کلاسهای دانشگاه,روز دوشنبه رسید ,قبل ازساعت کلاس گیتارزنگ زدم به سمیرا وگفتم :سمیراجان من حالم خوش نیست امروز کلاس گیتارنمیام,شایددیگه اصلا نیام...هرچه سمیرااصرارکرد چطورته ,بهانه ی سردرد اوردم.
نزدیکای ساعت کلاس گیتاربود یک دلشوره ی عجیب افتاد به جونم,یک نیرویی بهم میگفت اگر توخونه بمونی طوریت میشه,مامانم یک ماهی بودآرایشگاه زنانه زده بود,رفته بود سرکارش,دیدم حالم اینجوریاست,گفتم میزنم ازخونه بیرون ,یه گشت میزنم ویک سرهم به مامان میزنم,حالم بهتر شد برمیگردم خونه,رفتم سمت کمد لباسام,یه مانتو آبی نفتی داشتم,دست کردم برش دارم بپوشمش ,یکهو دیدم مانتو قرمزم که مال چند سال پیش بود تنمه,ازترس یه جیغ کشیدم,اخه من مانتو نپوشیده بودم,خواستم دکمه هاشو بازکنم ,انگاری قفل شده بود,ازترسم گریه میکردم,یک هو صدا درحیاط بلند شد که باشدت بسته شد,داشت روح از بدنم بیرون میشد از ته سرم جیغ کشیدم,یکدفعه صدای بابا راشنیدم,گفت چیه دخترم :چطورته؟؟چراگریه میکنی مادرم؟؟
خودم راانداختم بغلش ,گفتم بابا منو.ببر بیرون ,اینجا میترسم.
بابا گفت:من یه جایی کاردارم ,الانم اومدم یک سری مدارک ببرم,بیا باهم بریم من به کارام میرسم توهم یک گشتی بزن.
چادرم راپوشیدم یه گردنبند عقیق که روش (وان یکاد..) نوشته بود ,داشتم که کناردر هال اویزون بود,برش داشتم انداختمش گردنم وسوارماشین شدم ومنتظر بابا موندم.
بابا سوار شد وحرکت کردیم ,انقد توفکربودم که نپرسیدم کجا میریم ,فقط میخواستم خونه نباشم.
بابا ماشین راپارک کرد وگفت:عزیزم تا من این مدارک رامیدم توهم یه گشت بزن وبیا,پیاده شدم تا اطرافم رانگاه کردم ,دیدم خدای من جلو ساختمانی هستم که کلاس گیتارم اونجا بود,پنجره ی کلاس رانگاه کردم,استادسلمانی باهمون خنده ی کریهش بهم اشاره کرد برم داخل...
انگار اختیاری درکارنبود,بدون اینکه خودم بخواهم پا گذاشتم داخل کلاس....
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
دارہ اذان میگہ..
یہ یاعلۍ بگۅ ✋🏻
سجاده و مهر و مفاتیح رو همـ بزار کنار دستت...
بشیننمازبخونوسط اینهمهمۺغۅلیات...
#تورامیخواند:)
#کمیخلوت...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همه آباد نشینان زِ خرابی ترسند
من خرابت شدم و دم به دم آباد ترم
بـٰایَدبہایـنبـٰاۅَࢪبِـࢪِسیم:
"ڪھبسیجےبودَن، فَقَط؛
توۍِبیسیمولِبـاسِچِࢪیکے..
خٌـلاصہنَشدھ!
اَصلاینہڪہ
نَفسوبـٰاطِنِمونࢪو
بَـࢪروۍِیڪبَسیجۍِمٌخلِص
تَـࢪبیتڪٌنیم..!✋🏻🚶🏾♂
#چریکی
#شهادت_حضرت_رقیه
هروقتتونستـیکفشهایکسیوکہ
باهاشمشکلداریجفـتکنی
اونروزآدمشدی . . '🖐🏻🚶🏾♂
❲ استادپناهیان ❳
بهترین دستبند، بهترین اسارت...
هر چند بهترین مانع برای ندیدن خدا هم هست؛ دوسش دارم ؛)
𝐉𝐎𝐈𝐍↴
❤️شهیدحاجقاسمسلیمانی❤️
@MartyrHajQasemSoleimani313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥺 دختر شهید صدرزاده : من نمیتونم شب بخوابم، چون دلم برای بابا تنگ میشه!
💔 یا #حضرت_رقیه (س) 😔
🏴 #شهادت_حضرت_رقیه (س)
یادے ڪنیم از دختࢪان شهدایمان و دلتنگی هایشان بࢪاے نبود پدࢪ💔
#شادۍ_ࢪوح_شهدا_صلوات🌱
#اربعین
#شهادت_حضرت_رقیه