اللّهم العن قاتلی فاطمة الزهراء سلام الله علیها و اولادها الطاهرین سینه ای کز معرفت گنجینهٔ اسرار بود کی سزاوار فشار آن در و دیوار بود طور سینای تجلّی، مشعلی از نور شد سینهٔ سینای وحدت، مشتعل از نار بود نالهٔ بانو، زد اندر خرمن هستی شرر گویی اندر طور غم چون نخل آتشبار بود آن که کردی ماه تابان پیش او پهلو تهی از کجا پهلوی او را تاب آن آزار بود؟ گردش گردون دون بین کز جفای سامری نقطهٔ پرگار وحدت، مرکز مسمار بود صورتش نیلی شد از سیلی، که چون سیل سیاه روی گردون زین مصیبت تا قیامت تار بود شهریاری شد به بند بنده ای از بندگان آن که جبریل اَمینش، بندهٔ دربار بود از قفای شاه، بانو با نَوای جانگداز تا توانایی به تن، تا قوّت رفتار بود گر چه بازو خسته شد، و ز کار دستش بسته شد لیک پای همتش بر گنبد دوّار بود دست بانو گر چه از دامان شه کوتاه شد لیک بر گردون بلند از دست آن گمراه شد سروده آیت الله محمد حسین غروی اصفهانی #حضرت_فاطمه_سلام_الله_علیها #حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها #حاج_اسدالله_صفا #حاج_آقا_صفا #فاطمیه https://zil.ink/haj_naghi_valadi @HAJ_NAGHI_VALADI