eitaa logo
حاج نقی ولدی
1.4هزار دنبال‌کننده
124 عکس
204 ویدیو
0 فایل
شرح حالات فخرالائمه، یگانه ی دوران ها، ولی خدا حاج نقی ولدی، گریه کن بی نظیر حضرت اباعبدالله الحسین سلام الله علیه https://zil.ink/haj_naghi_valadi
مشاهده در ایتا
دانلود
حاج آقا ولدی فرمودند: شخصی گفته است: اگر چهل سال در جستجوی استاد اخلاق باشی و او را نیابی عمرت به هدر نرفته است. ایشان با آه جانکاهی فرمودند: اگر یک عمر در جستجوی صاحب الزمان سلام الله علیه باشی و او را نیابی، عمرت به هدر نرفته است و نباخته ای.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وادی ایمن من در این بادیه صاحب نظری می‏جویم راه گم کرده‏ام و راهبری می‏جویم از ورق پارهٔ عرفان، خبری حاصل نیست از نهانخانه رندان، خبری می‏جویم مسند و خرقه و سجاده ثمربخش نشد از گلستان رُخ او، ثمری می‏جویم ایمنی نیست در این وادی ایمن، ما را من در این وادی ایمن، شجری می‏جویم ترک میخانه و بتخانه و مسجد کردم در ره عشقِ رُخت، رهگذری می‏جویم سفر از هیچ به سوی همه چیزم، در پیش لنگ لنگان روم و همسفری می‏جویم گفته بودی که ره عشق، ره پر خطری است عاشقم من که ره پر خطری می‏جویم اندر این دیر کهن، ریخته شد بال و پرم بهر منزلگه خود، بال و پری می‏جویم امام خمینی
حجة الاسلام و المسلمین حاج سید عباس قمر بنی هاشمی بنیانگذار مؤسسه نشر فضائل امیر المؤمنین علی علیه السلام و مؤلف کتاب هایی مانند «شناخت امیر المؤمنین علی علیه السلام » و «فضائل السادات » می نویسند: در سفری که به همدان داشتم، در حسینیه منزل حاج آقا ولدی استراحت می کردیم. نگاهم متوجه لوستر سقف شد. در همان حالِ استراحت به ایشان گفتم: لوستر امام رضا علیه السلام اینجا چکار می کند؟! حاج آقا ولدی سریع نشستند و گفتند: از کجا فهمیدی؟! گفتم: هنوز اینقدر حالیم هست که اموال آقایمان را بشناسم. حاج آقا ولدی گفتند: این لوستر داستانی دارد. گفتم: چه داستانی؟! گفتند: یکی از تجار تبریز این لوستر را نذر امام رضا علیه السلام می کند. حاجتش که بر آورده می شود، آن را از بازار تبریز تهیه می کند و به منزلش می برد و آمادهٔ حرکت به مشهد الرضا علیه آلاف التحیة و الثناء برای اداء نذر می گردد. همان شب حضرت را در رؤیا زیارت می کند که به او می فرمایند: این لوستر را ببر و در حسینیهٔ منزل آقای ولدی نصب کن. تاجر تبریزی هم امتثال امر ثامن الحجج علیه السلام را می نماید. به همدان می آید و لوستر را اینجا نصب می کند. حاج آقا قمر بنی هاشمی خاطراتی ناب و شنیدنی از حاج آقا ولدی دارند مثل رابطه حاج آقا با سید جواد ذاکر. إن شاء الله محضرشان خواهیم رسید و از ایشان استفاده خواهیم کرد.
حاج آقا ولدی در واپسین روزهای عمر مبارکشان چندین مرتبه فرمودند: به دوستان ما سلام مرا برسانید و به ایشان بگویید: دیگر ما شادی و سروری نخواهیم داشت و شادی و سرور ما بعد از فرج امام زمان صلوات الله علیه خواهد بود.
امام صادق علیه‌السلام دربارهٔ یاران امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف می‌فرمایند: رِجَالٌ کأَنَّ قُلُوبَهُمْ زُبَرُ اَلْحَدِیدِ لاَ یشُوبُهَا شَکٌ فِی ذَاتِ اَللَّهِ «آنان مردانی هستند که دل‌هایشان مانند پاره‌های آهن است و هیچ تردیدی نسبت به ذات مقدس خداوند ندارند». بحارالأنوار ج ۵۲ ص ۳۰۸
9.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از زمستان پیاپی به بهارم برسان بر لبم عرض سلام است به یارم برسان ما به تکرار دچاریم بگو با یارم غیر او چاره نداریم، بگو با یارم رنگ و رو رفته شد آفاق، به دنیا برگرد ما نخواندیم دعای فرج اما برگرد آن‌چه را مانع دیدار شد از دیده بگیر جز تو ما از همه گفتیم، تو نشنیده بگیر تو فقط چاره هر دردی و برمی‌گردی وعده بی برو برگردی و برمی‌گردی روزیِ باغچه آن روز نفس خواهد بود جای دل، آن‌چه شکسته‌ست، قفس خواهد بود از سر مأذنهٔ کعبه اذان می‌خوانیم قبلهٔ کج شده را سوی تو می‌چرخانیم هر کجا می‌نگرم ردّ عبورت پیداست کوچه در کوچه نشانی ظهورت پیداست تازه این اول قصه‌ست، حکایت باقی‌ست ما همه زنده بر آنیم که رجعت باقی‌ست می‌نویسم که شب تار سحر می‌گردد یک نفر مانده از این قوم که برمی‌گردد
در مشهد مقدس در خدمت حاج آقا ولدی نشسته بودیم، که یک نفر پیش من آمد و گفت: می خواهم مطلبی را برایتان بگویم که چند روز است احوال مرا دگرگون کرده است. او ادامه داد: چند روز قبل ما ایشان را به محل سکونت خودمان در مشهد دعوت کردیم و ایشان پذیرفتند و تشریف آوردند. من آشنایی زیادی با ایشان نداشتم و نگران بودم. بدون اینکه به کسی چیزی بگویم در دلم با حضرت رضا نجوا می کردم که آیا واقعا این مرد ولی خداست؟ در همان حال همسرم که در آشپزخانه مشغول طبخ غذا بود بدون اینکه با من حرفی زده باشد در دلش به امام رضا صلوات الله علیه گفته بود اگر ایشان ولی خدا هستند همین الان انگشترشان را به همسرم بدهند و در کمال تعجب می بیند همان لحظه حاج آقا ولدی مرا صدا زدند و انگشترشان را از دستشان درآورده و به من دادند و گفتند: بگیر، این برای تو باشد. وقتی خانمم این ماجرا را برایم تعریف کرد من متحیر شدم و با هیچ کس سخنی نگفتم. تا اینکه امروز بعد از چند روز به دیدار ایشان آمدم اما هنوز در دلم تردید وجود داشت. وقتی بر ایشان وارد شدم و سلام کردم، ایشان بلافاصله بعد از پاسخ سلامم، بدون اینکه ما از ماجرای آن شب چیزی گفته باشیم، گفتند: هنوز تردید دارید؟! مگر من انگشتر را به شما ندادم؟! مگر خانوادهٔ شما از حضرت رضا صلوات الله علیه نخواسته بودند تا بفهمند؟! آن شخص درحالی که به سختی سخن می گفت و درونش ترسی نهفته بود، ادامه داد: انگار این مرد همه چیز را می داند و از من پرسید: حال باید چه کنم؟ به او گفتم: حال که از طرف علی ابن موسی الرضا صلوات الله علیه برایت یقین شده که ایشان ولی خدا است، اطاعت از ایشان بر شما واجب است.
میرزا ابوالفضل نوری رفیق نزدیک آقا سید جواد ذاکر که گاهی با هم خدمت حاج آقا ولدی می رسیدند، می گوید: یک بار که خدمت حاج آقا ولدی رسیده بودم، شب در همان اتاقی که ایشان استراحت می کردند خوابیدم. سحر ناگهان از خواب پریدم، دیدم که در و دیوارِ اتاق و همه چیز مشغول ذکر« سبّوح قدّوس» هستند. وقتی دقت کردم متوجه شدم که حاج آقا ولدی مشغول نماز شب هستند و با ذکر ایشان تمام اشیاء ذکر می گویند. صبح که ماجرا را برایشان تعریف کردم گفتند: شاید خواب دیده ای!
بزرگواری از اهالی همدان می گفتند: اولین بار که حاج آقا ولدی را در روضه، زیارت کردم، تحت تأثیر حالات و گریه های ایشان قرار گرفتم. خیلی دلم می خواست با ایشان از نزدیک آشنا شوم تا این که در مجلس روضه ای که بر پا کردیم ایشان شرکت کردند. خیلی خوشحال شدم که می توانم با ایشان بیشتر آشنا شوم. بعد از این که مدتی از آشنایی ما گذشت شک کردم که آیا واقعاً ایشان ولی خدا هستند؟ توسل سنگینی بر می دارند. گفتند که چه دعاها و زیارت ها و نمازهایی خواندند. می گفتند: بعد از این توسل خواب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را دیدم در حالی که صحابهٔ بزرگوار ایشان مانند سلمان و ابوذر و مقداد و ... در محضر ایشان بودند. ایشان در حالی که حاج آقا ولدی را به من نشان می دادند، گفتند: دربارهٔ ایشان شک می کنی؟! ایشان از تمام صحابهٔ من برتر و بالاتر هستند. این بزرگوار همچنان از این رؤیا متحیر بود.