eitaa logo
شهیـــღـد عِشـق
830 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
1.1هزار ویدیو
40 فایل
کانال بایگانی شد... به یاد شهیــღـد محمــღـدحسین محمـღـدخـانی کپی حلال حلال اینستا «آرشیو عکس ها و فیلم های شهید»👇🏻 https://instagram.com/hajammar_313
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم رب الشهدا...
غصه داریم، تو یک ذره دل شاد بده ما مریضیم، کمی پنجره فولاد بده مدتی هست که سهم حرمم کم شده است رحم کن بر من و یک صحن گوهرشاد بده ❤️🌱 🆔 @hajammar313 🔷🔸
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔰رهبر انقلاب به مناسبت آغاز به کار یازدهمین دوره‌ی مجلس شورای اسلامی: امام راحل عظیم‌الشّأن، مجلس را در رأس امور دانستند؛ این را میتوان جامع‌ترین تعبیری دانست که شأن مجلس و نیز وظیفه‌ی آن را در یک جمله‌ی کوتاه اعلام میکند. اگر قانون را راه و مسیر کشور به سمت قلّه‌ها و مقصدهایی بدانیم که در قانون اساسی معیّن شده است، مجلس، متعهّد این ریل‌گذاری و رهگشاییِ حیاتی است. ۹۹/۳/۷ 💻 @Khamenei_ir
💞 ❗دنبال وکیل خوب میگردی🤔 پس به توکل کن که او بهترین است... _____________♥️♥️_________________ *(وَ تَوَكَّل عَلَي اللهِ وَ كَفا بِاللهِ وَكيلا)* ٣ احزاب کلام حق✨ ❤️🌱 🆔 @hajammar313 🔷🔸
رفاقت با بعضی‌ها پُـربرکته چون برایِ خداست🍃 ❤️🌱 🆔 @hajammar313 🔷🔸
[قاطع و بی رحم ... ] ❤️🌱 🆔 @hajammar313 🔷🔸
بَندھ‌ی‌خداباش‌درھمہ‌حٰال؛ چراکھ‌خداۍ‌توبوده‌درھمہ‌حال یارَفیقَ‌مَن‌لـٰارفیقَ‌لھ :)🦋 ❤️🌱 🆔 @hajammar313 🔷🔸
خدایا... هرچندوقت‌یکباربه‌من‌یادآوری‌کن😌 ⭕️نامحرم، نامحرم است☝️ چه در دنیای حقیقی چه در دنیای مجازی یادمان بینداز فاطمه(س) را، که از نابینا رو می پوشاند...✋ ❤️🌱 🆔 @hajammar313 🔷🔸
دسته‌ی دوم هم افرادی هستن که خیلی توی مسیر اینا نمیفتن چون حالا با خانواده دارن یا کار اجتماعی دارند یا به هر حال هنوز این قدر پست نشده روحشون، با اینا کاری میکنن که آهسته آهسته اولویت هاشون رو عوض میکنن. ما پیج بعضی از اینا رو که بررسی کردیم حتی اولش آدمی بوده که تم اعتقادی داشته تو روند یه ساله تمام اون اعتقاديا رو پاک کرده و یه تم دیگه شده بعد که ما گذشته رو بازگردانی کردیم خیلی عجیب توهمین روند تعاملی همین گروه اتفاق افتاده! حتی ما چندین مورد طلاق دیدیم که با همین پیامای اینا و ارتباط با این گروه رخ داده بود. فرد رو با بزرگ کردن مشکلش ضربه فنی کردن، بعدم که انقدر تشویق به طلاق کردن که اصلاً قدرت تصمیم گیری برای اون نمونده! البته بخواد دسته بندی بشه خیلی بیشتره! آقا امیرجا می مونید. امیر که رفت بچه ها اولین کاری که کردند تماس با اهل خانه شان بود. این تلفن ها گاهی دقایق زیادی طول می کشید. بازی با کلماتی که زن و بچه را ارام کند و گوش دادن به حرف ها و خواسته هایی که باید رو در رو مطرح می شد و با این حجم کار شده بود تلفنی. زمان برای سرکشی به خانه را نداشتند. آرش کش و قوسی به بدنش داد و گفت: - صد تا کانال زدند تحت عنوان رمان. رمان پورن یا في البداهه می‌نويسن و هر شب چند تا پست میذارن، یا ترجمه‌ی رمانای پورن خارجی رو دارن و بعد هم توی کانال میذارن جالبیش اینه که خواننده هاش هشتاد درصد زن ها و دخترای بدحجابن، بیست درصد ظاهر موجه دارن. این آدم رو آتیش می‌زنه. و بدترش اینه که دخترای خودمون دارند پول میگیرن که پورن بنویسن و ترجمه کنن. سید آخرین رمقش را جمع کرد و گفت: _ این غیر از اون کانالاییه که متن و فیلم و تصویر پورن میذاره و اعضاش هم بالاست. سینا گفت: _ همش توی همین خونه که نیست. تونستید پیداشون کنید؟ سید سرگذاشت روی میزو گفت: _ اینجا مرکز مدیریتشون بود. بقیه اعضا توی خونه هاشون کارگری میکنن. از زن و دختر حیا رو بگیر از هر جنایت کاری جنایت‌کارتر می شه! کاش امیر زود برگرده! پرواز امیر تأخیر داشت. از صبح با فاطمه صحبت نکرده بود. نشست روی صندلی گوشه‌ی سالن انتظار و بدون آنکه نگاه ساعت کند تماس گرفت. به فاطمه نگفته بود راهی مشهد است... از هفته قبل که هواپیما سقوط کرده بود، مصیبت دل فاطمه هم سر باز کرده بود. با هر پرواز امیر می‌نشست پای سجاده. حال هم زنگ زد تا حال و احوالی کند: _ سلام بر امیردل ها! با خنده جواب داد: _ خودت رو خوب تحویل میگیری. سلام بانو! _ داشتم فکر میکردم دیر و زود داره اما سوخت و سوز نداره! حتماً زنگ می‌زنی اما کی خدا میدونه! کجایی؟ _ من اگر پیش شما نباشم کجام؟ همان موقع صدای اعلام پرواز بلند شد و نفس فاطمه گرفت. امیر تا بجنبد دیر شده بود: _ پرواز داری؟ _ خودت که خوبی، بچه ها هم خوبن؟ _ کجا ان شاء الله ؟ _ فاطمه خانم خودت میدونی که کار و بار ما خیلی مشخص نیست. قرار نیست که این طور بی تابی کنی؟ فاطمه اشک چشمم را قورت داد و لب زد: _ من که چیزی نگفتم. بچه ها هم خوبن و خوابیدن. منم داشتم می خوابیدم شما زنگ زدی که یادم بیاری بشینم پای سجاده. الآن هم که اعلام کردن برو سوار شو. حتماً هم سالم می رسی! و اشکش چکید. امیر آمده بود درست کند خراب کرده بود. نباید قبل از رسیدن به مشهد زنگ می زد. اگر می توانست جلوی این دل تنگیش را بگیرد الآن فاطمه را اذیت نکرده بود. کمی مکث کرد و گفت: _ صبح اولین روز عروسی حضرت زهرا و حضرت امیر، پیامبر رفتند که حالی از عروس و داماد بپرسن. پیامبر از امیرالمومنین پرسید: _ علی جان ! فاطمه چطور همسريه؟ آقا جواب دادند: _ نعم العون على طاعت اللّه. فاطمه همچنان ساکت بود. _زنگ زدم بگم که فاطمه بانو، شما خوب یاوری هستی برای بندگی کردن من! 🕸🕸🕸🕸🕸ادامه دارد🕸🕸🕸🕸🕸 ⭕️کپی، فوروارد حرام⭕️ ❤️🌱 🆔 @hajammar313 🔷🔸
دهانم خشک و جسمم غرق خون و دیده، دریایی عجب کردند اهل کوفه از میهمان، پذیرایی همانهایی که در این شهر گرداندند رو از من فراز بامها در چشمشان گشتم تماشایی سَرَم را بُرد قاتل هدیه از بهر عُبیدالله تنم در کوچه ‌ها گردیده، گرمِ راهپیمایی به جسم تا که ممکن بود آمد زخم روی زخم نبودی کوفیان را بیشتر از این توانایی رسیده ضربه ‌ها بر سینه و پهلو و بازویم بیا بنگر که مسلم پای تا سر، گشته زهرایی از آن ترسم که چون ‌آیی نبینم ماه روی ات را ز بس از چشم گریانم عطش بگرفته بینایی اگرچه رنگ خون زیباست بر روی شهید اما تماشا کن که روی من به خون بخشیده زیبایی تمام شب کنار کوچه ‌ها تنها تو را دیدم خدا داند نکردم لحظه ‌ای احساس تنهایی بیا نامردی و پستی اهل کوفه را بنگر که بهر کشتن یک تن کند شهری صف‌آرایی سزد "میثم" به یاد کام عطشان و لب خشکم کند تا جان به تن دارد به اشکِ دیده، سقّایی 😭 😭 ❤️🌱 🆔 @hajammar313 🔷🔸
🍂 عبد، مقامی‌ست فراتر از عاشق عبدش شویم!🦋 ❤️🌱 🆔 @hajammar313 🔷🔸
💠امام علی علیه السلام: كينه و بدخواهى ديگران را از سينه خود درو كن تا بدخواهى برای تو از سينه ديگران ريشه كن شود اُحْصُدِ الشَّرَّ مِنْ صَدْرِ غَيْرِكَ، بِقَلْعِهِ مِنْ صَدْرِكَ حکمت 178 نهج البلاغه ❤️🌱 🆔 @hajammar313 🔷🔸
پیشرفت کشور نیازمنده حرکت علمی بسیار قوی است. 📖 بخوانید، کنید!✨ ❤️🌱 🆔 @hajammar313 🔷🔸
💠 یک شب مشکلش حل نشد. وسیله هم نداشت. موتورم را گرفت. توی سرمای زمستان، کاپشنم را دادم بپوشد. رفت خلدبرین. متوسل می شد به شهدا. یک بار با هم رفتیم بهشت زهرا. دیدنی بود. چمران، آوینی، صیاد، پلارک، شهدای گمنام، شهدای هفتم تیر... دور همه اینها می چرخید. می نشست با تک تکشان حرف میزد. انگار رو به رویش حی و حاضر نشسته اند. زود هم با شهدا پسر خاله می شد. گاهی هم میزد جاده خاکی و سر شوخی را باز می کرد. بخشی از کتاب ❤️🌱 🆔 @hajammar313 🔷🔸
هدایت شده از نحن ابناء الخامنه ای
قالیباف رئیس مجلس یازدهم شد رئیسی هم که رئیس قوه قضائیه هست خدا یا شکرت که خوشحال هستند و دو مسولیت رو دست گرفتن..... @maghar_haj_ammar
حضرت امام خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی با صدور حکمی آقای دکتر علی لاریجانی را به عنوان مشاور رهبری و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام منصوب کردند. 🔹️ متن حکم رهبر معظم انقلاب اسلامی به این شرح است: بسم الله الرحمن الرحیم جناب آقای دکتر علی لاریجانی دامت توفیقاته نظر به تجارب مفیدی که جنابعالی در دوران مدیریت در بخشهای گوناگون بویژه در سه دوره ریاست مجلس شورای اسلامی از آن برخوردار گشته‌اید، جنابعالی را به مشاورت رهبری و عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام منصوب میکنم. امید است این مسئولیت در خدمت هدفهای والای نظام قرار گیرد. والسلام علیکم سیّدعلی خامنه‌ای ۸ خرداد ۱۳۹۹ ❤️🌱 🆔 @hajammar313 🔷🔸
حاج حسین یکتا: چند تا قلب برای شکار کردی؟! چَندتامون غصه خورِ امام زمانیم؟! رفقا! تو جنگ، ‌چیزی‌ که بین جا افتاده بود این بود که می‌گفتن امام زمان! درد و بلات به جون من!! پای کار امام‌ زمانت باش. ❤️🌱 🆔 @hajammar313 🔷🔸
هزار حنجره فریاد، یا رضا مددی پُرم ز ظلمت و بیداد، یا رضا مددی خراب لحظه پرواز گرد گنبد زرد دخیل پنجره فولاد، یا رضا مددی ❤️🌱 🆔 @hajammar313 🔷🔸
کاش می‌شد که شبی در حرمت سر می‌شد شب جمعه اگرم بود چه بهتر می‌شد ألسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلیِّ بنِ موسَی الرِّضٰا ❤️🌱 🆔 @hajammar313 🔷🔸
... میگفت قاسم سلیمانی به ما یاد داد اگر بالاییم یه کم خودمان را پایین بکشیم و اگر خیلی پایین هستیم یه کم خودمان رو بکشیم بالا...☝️🍂 ❤️🌱 🆔 @hajammar313 🔷🔸
به یـــــادت❤️... ❤️🌱 🆔 @hajammar313 🔷🔸
🔺 : میگوید کار میکنیم تا همگی بهره مند شویم.😌🍂 🔺 : می گوید همگی کار کنید تا من بهره مند شوم ! ❤️🌱 🆔 @hajammar313 🔷🔸
🗞 شب جمعه است و دلم کرببلا می خواهد 🗞 کربلا هم که دلِ غرقِ صفا می خواهد 🗞 چه کنم من که ندارم بجز این قلبِ سیه 🗞 دلِ من از تو حسین قدری دوا می خواهد 🗞 شب جمعه شد و مادر به حرم آمده است 🗞 وا که این صحنه عجب حال و هوا می خواهد 🗞 آخر این غرقِ گنه را چه به این حال و هوا 🗞 دلِ من جرعه ای از آبِ شفا می خواهد ❤️🌱 🆔 @hajammar313 🔷🔸
سلام عزیزی حالشون بده براشون ختم صلوات گرفتیم که ان شاء الله به حق اهل بیت علیهم السلام هرچه زود تر شفا پیدا کنن عزیزان تعداد صلوات هاتون رو برامون بفرستید @ya_emam_hasan313 ان شاء الله حاجت روا باشید ❤️🌱 🆔 @hajammar313 🔷🔸
اشک های بعدی فاطمه و بغض امیر را هیچ کدام ندیدند! امیر راهی مشهد بود تا گزارش بچه ها را بشنود. آمار فروش و تبادل وارداتی جسمی تخریب حریم خانواده در مشهد حرف اول را می‌زد. بچه ها خیلی خوب رصد کرده بودند و تمام آنها در تور بودند... مشهد بعد از تهران دومین شهری بود که رفت و آمد عنکبوتی‌ها آن جا زیاد بود و پول زیادی داشتند برای تخریب خرج میکردند! در دستورالعمل عنکبوتی‌ها شهرهای مشهد، قم، اصفهان و یزد در اولویت جنایت شان بود. این پنجمین باری بود که امیر راهی مشهد می شد. از پیش بچه ها که بیرون زد، از پای تمام گزارش ها که بلند شد، تمام طول یک ساعته‌ی مسیر را که پیاده آمد نه چیزی از هیاهوی مردم شنید، نه چشمانش دید و نه فهمید چه طور تا حرم آمده است. مقابل ضريح که قرار گرفت، تازه به خودش آمد. سرپایین انداخت و بی اختیار زمزمه کرد: سلام آقا! همین و اشک مجال نداد تا حتی کلامی بگوید. عادت داشت حرم که می آمد، گوشه‌ی دنج خودش بایستد و نگاهش را بدوزد به حرم و گزارش تمام کارها را خدمت آقا بدهد! اما این پرونده را حتی دلش نمی خواست در ذهنش مرور کند چه برسد که برای امام رضا (علیه السلام) شرح از بین رفتن زنان و دختران مسلمان را بدهد. آن هم در حالی که خیلی از آنها با میل خودشان تن به ذلت می دهند. طاقت نیاورد و از کنار ضریح بیرون آمد. پایش را به صحن نگذاشته بود که چشمش افتاد به زنانی که همراه مردانشان بودند و بد پوشش و با آرایش! سر چرخاند و مادری را دید کنار بچه هایش، چادر رنگی از سرش افتاده بود و موهایش بیرون ریخته بود. هر چه چرخید کنار زنان محجبه در حرم زنانی را دید که چادری به سر داشتند و بیرون حرم دور از شان مسلمانی و مادرشان فاطمه زهرا خودشان را به نامحرم نشان می دادند. فرار کرد به سمت ضریح و کنار دیوار سر خورد و نشست. _ سلام آقا! من اگر می ماندم از تمام مردها، از تمام زن ها سؤال می‌کردم که چرا به شما متوسل می‌شوند برای تغییر حال درونيشان اما ظاهرشان را به خواست کفار آراسته کرده اند. چرا مثل فرموده‌ی شما نیستند؟ چرا مرد ها روی زن هایشان غیرت ندارند؟ چرا زن ها برای خودشان ارزشی قائل نیستند؟ چرا دارند دنیایشان را می پرستند و از آخرت غافل! در حال خودش بود که با صدای موبایل نگاه از ضریح گرفت. اسم سید را که دید بدون تأمل جواب داد: _ سلام بر سید خودم! _ سلام بر فرمانده! اقا ما جمع بودیم دلمون هوای ارباب کرد گفتیم حتماً ارباب یادمون کردند. حرمید؟ گوشی را گرفت سمت حرم تا همه سلام بدهند و اذن خواست تا همه بیایند برای پابوس! _ سيد! _ جانم! _ جمع کنید با بچه ها بیایید زیارت. منتظرتون می مونم با هم برگردیم! شاید زودتر از اینها باید سر می گذاشتند بر دامن امام تا تلخی های زندگی میان این پرونده را از ذهن شان پاک کند. کسی در ذهنش گفت: _ کاش زنها را کشته بودند اما به اسارت و بردگی جسمانی نبرده بودند. خفت دنیا نداده بودند، به پوچی و جاسوسی بر علیه مردم مملکت خودشان و مسابقه در به لجن کشیدن زنان دیگر وا نداشته بودند. دلش برای مادرش، برای همسرش، برای دخترش تنگ شد! موبایل را بالا آورد. شماره‌ی منزل مادر را که گرفت می‌دانست که کسی جواب نمی دهد. سالها بود که کسی جوابگو نبود. فاتحه‌ای خواند و شماره‌ی فاطمه را گرفت: _ سلام، همیشه که دیروقت زنگ میزنی یعنی کنار حرمی! _سلام همیشه که دیر وقت زنگ می زنم یعنی سلامت رو به آقا رسوندم! بیداری هنوزا _ می خوای امین الله بخونی؟ _ نه، این بار می خوام شما امین الله بخونی من زمزمه کنم. باید پارتیم برای اجابت دعا کلفت تر باشه. من کمم! _ بسم الله الرحمن الرحيم السلام علیک یا امین الله في ارضه آقایی که شما باشید، هیچکس کنارش احساس نا امنی نمی کند! امانت خداییم ما نزد شما... کنار شما هیچ ترسی معنا ندارد، هیچ دلی بی پناه نیست... زنان ما، دختران ما وقتی غیرت شما هست به اجنبی روی نمی آورند؛ پول، شهوت، شهرت... همه چیزشان نیست. من کنار شما همه چیز دارم... محبوبیت در میان اهل آسمان و زمین... بی نیازی از خلایق، آرامش و توانمندی... 🕸🕸🕸🕸🕸ادامه دارد🕸🕸🕸🕸🕸 ⭕️کپی، فوروارد حرام⭕️ ❤️🌱 🆔 @hajammar313 🔷🔸