هدایت شده از 💖رمـان های خوب و جذاب💖
انس در حالی که از عبدالله دور میشد گفت: «من چگونه به جهاد با مشرکان بروم در حالی که مسلمانان به یاری من محتاج ترند؟!»
عبدالله چشم از او بر نمیداشت. سوار با مشک بازگشت. گفت: «همه سیراب شدند، جز تو!»
و مشک را به سوی عبدالله گرفت. عبدالله نگاهی به مشک آب و نگاهی به انس انداخت که دور میشد. گفت: «نه! من بیش از دیگران سیراب شدم!»
و به سوی اسبش حرکت کرد: «حرکت میکنیم.» و حرکت کردند.
#ادامه دارد