eitaa logo
شهیـــღـد عِشـق
835 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
1.1هزار ویدیو
40 فایل
کانال بایگانی شد... به یاد شهیــღـد محمــღـدحسین محمـღـدخـانی کپی حلال حلال اینستا «آرشیو عکس ها و فیلم های شهید»👇🏻 https://instagram.com/hajammar_313
مشاهده در ایتا
دانلود
✅دعبل صدای دختر را در نخستین منزل به یاد آورد که بر سر نگهبانان فریاد کشیده و برای وضو آب خواسته بود. - عجبا! این چه مسلمانی است که بنده خدایی برای نمازش ظرفی آب می خواهد و دریغ می کنید؟ 😡 اینجا کربلاست که آب را بر ما بسته اید یا این کاروان زنان و کودکان اهل بیت پیامبر خداست که به اسیری به کوفه و شام برده می شوند؟😏 نگهبانی رو به زنان و دختران اسیر غریده بود: - رافضیان نماز نخوانند، عذاب ایشان و دردسر ما کمتر است! 😒 چرا می خواهی با این تکلف نمازی بخوانی که مقبول نیست؟🧐 - تا ببینیم نماز چه کسی را می پذیرند و آن که مستحق عذاب است، کیست!😉 - بیچاره آن گردن شکسته ای که صاحبت خواهد شد! 😒 مگر آنکه از همان اول زبانت را ببرد و خیال خودش را راحت کند.😆 دعبل هنوز او را ندیده بود. در شلوغی کنار چاه، دلوی آب کشیده و آفتابه مسی اش را پر کرده و برایش برده بود: -بفرما! این هم آب. ظرفش را هم پیش خودت نگه دار تا هر بار در جمع نامحرمان از فریادت کمک نخواهی.😕🤦‍♂ هر بار به آب نیازی بود، چون صفورا بگوتا همچو موسی از چاه مدین برایت آب حاضر کنم.😌 دختر به کنیزی اشاره کرده بود که آفتابه را بگیرد و این مصرع را خوانده بود: رزقی که برایم مقدر شده، هرگز از دستم نمی رود.☺️👌 دعبل جا خورده بود.😳 پرسیده بود: شاعرش را می شناسید؟😅🙈 دختر با بیت بعدی همان شعر جوابش را داده بود: - قومی که اگر اوصافشان گفته شود، بخشنده ان، بی همتا، دلاورشان بی بدیل و شاعرشان یگانه است.☺️👌 هیچ گاه از شنیدن شعری از خودش آن قدر لذت نبرده بود!...😌 خط به خط, همراه ما باشید🌹