دوماه گذشت...
دوماهی که یه غم بزرگ هر روز جلوی چشممون خودنمایی میکرد
دوماهی که بندگی کردیم
اشک ریختیم
اسم قشنگش رو صدا زدیم
دوماهی که هروقت لیوان آب رو نزدیک لبهامون آوردیم یه بغضی مانع میشد راحت بخوریمش:)
دوماهِ خیلی سخت...؛
دوماهی که قبلش با رفتن بزرگ مرد زندگیمون معنی غم رو بهتر فهمیدیم...
روز آخر این دوماه اشک و دلشکستگی هم ختم شد به ولی نعمتمون؛
به شهادت آقا و سرورمون...؛
کی بهتر از ایشون؟
کی مهمون نواز تر و رئوف تر از آقامون؟
دلخوشیم به اینکه نهایت عزاداریها و بندگی هامون رسید به دست و دلبازترین آقا!
دلخوشیم که بی جواب نمیمونه این همه حزن و اندوه...
🌸ربیــــــعـمون مبارک:)
#عکس های من🍂
#دلنوشته-دلتنگی
#محرم سال بعد کجاییم...؟