eitaa logo
شهیـــღـد عِشـق
830 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
1.1هزار ویدیو
40 فایل
کانال بایگانی شد... به یاد شهیــღـد محمــღـدحسین محمـღـدخـانی کپی حلال حلال اینستا «آرشیو عکس ها و فیلم های شهید»👇🏻 https://instagram.com/hajammar_313
مشاهده در ایتا
دانلود
شهاب پیغام حرکت را داد! کوچه ی پهن و پر درخت در تاریکی ساعت یازده شب فرو رفته بود اما سینا حاضر نبود در سکوت شهاب فرو برود و پرسید: – چند درصد امکانش هست که کسی از افراد همون سال این جا باشن؟ اون افراد که همشون یا تعهد دارند یا جریمه. یه عده رفتند سرِ جای خودشون، یه عده موندن ایران. شهاب ابرو درهم کشید و رفت سمت ماشین. ذهنش درگیر این مرد بود که ته چهره اش به آدم های نا میزان نمی خورد اما… استارت زد. صبح ساعت هفت باید پیش امیر می بودند برای تحلیل روند. – حواست با منه شهاب؟ – اوهوم. خیلی امکانش هست. – خب پس می شه از اونا ورود کرد. نچ. مار گزیدن اگر هم باشن. اینا مارمولک تر از این حرفان. همراه شهاب روشن و خاموش شد و اسم فرمانده هر دو را به سکوت کشاند. امیر طاقت تا فردا را نداشت؛ سلام و خسته نباشیدش نیروها را زنده می کرد… شهاب گزارشش را داد: این زن سیاه پوشِ نیمه شب، تنها کسیه که اول وقت می آد با ماشین، در طول روز بدون ماشین از موسسه بیرون می زنه، دوباره برمی گرده و تا آخر وقت، همه که می رن او می مونه و چراغ روشن و… البته سینا شماره ی ماشین هر دوتاشون رو داد به آرش! – خوبه! برید به سحری خانمتون برسید! – منظورتون کتک وقت سحره دیگه! خندید امیر و لب زد: نوش جون. تا فردا! سینا وقتی در خانه را باز کرد که محبوبه مقابل در نشسته بود و در نور کمی که حاصل خواب بچه ها بود بافتنی می بافت. پلاستیک لبویی که خریده بود را گذاشت روی میز و گفت: – بَه، فقط جبرئیل می دونه یه مرد خسته با دیدن خانمش چه قدر انرژی می گیره! محبوبه بلند شد و سینا را مجبور کرد که بچرخد. بافتی را که به میل وصل بود، روی سینا اندازه گرفت؛ باید حلقه ی آستینش را می انداخت: – ببین دیگه پای حضرت جبرئیل رو وسط نکش! تا حالا خدا و اهل بیت بودن، فایده نداشت نه؟ فکر کردی من کوتاه میام! سینا برگشت و بافت را از دست محبوبه گرفت و کمی زیر و رو کرد: – نه جبرئیل چون مظلومه گفتم بهشون متوسل بشم شاید به حرمت ایشون از سر تقصیراتم بگذری! در ضمن حواسم هست که این قرار بود تا امروز تموم بشه، من فردا بپوشم! از کم کاری خوشم نمیاد! حرفش تمام نشده راه افتاد سمت اتاق تا لباس عوض کند و محبوبه ماند با چشم های گرد شده از روی زیاد سینا: – فقط حضرت جبرئیل می دونه که شما مردا چه اعجوبه هایی هستید! سینا سر از اتاق بیرون آورد و گفت: – آی آی خانم حواسم هست که چی می گی! قرار بوده من فردا با این پلیور برم سر کار! به خاطر حضرت جبرئیل دو روز بهت وقت می دم ضعیفه! فقط دو روز! محبوبه میل ها را زمین گذاشت و رفت سمت آشپزخانه. پلاستیک را باز کرد و لبوها را توی بشقاب چید. به حواس جمع سینا با این همه مشغله آفرین گفت و بی توجه به خواب بودن بچه ها بلند گفت: – رفت تا سال دیگه! سینا با گردن کج از اتاق بیرون آمد: – بانوی من! – اصلاً! – شما را به جبرئیل قسم! محبوبه نتوانست خنده اش را کنترل کند: – ببین چرا به ایشون وصل شدی! من می ترسم فردا به حضرت عزرائیل برسه کار! سینا شیر آب را باز کرد تا دست و رویی بشوید و هم زمان گفت: این حرفا حالیم نمی شه! پلیور من رو بباف تا کار به بقیه نرسه! من فردا باید این رو می پوشیدم! تازه لبو رو هم باج گرفتی دیگه! صبح فردا محبوبه رفته بود تا با خانم های همسایه قدم بزند و سینا که بیدار شد، پلیور را آماده کنار لباس های اتو شده اش دید: – به جبرئیل بگم حیف مرد نشدی یه خانم مثل محبوبه خدا بهت بده! 🕸🕸🕸🕸🕸ادامه دارد🕸🕸🕸🕸🕸 (به درخواست نویسنده کپی آزاده) @hajammar313
🌱🌹🌱 🌹🌱 🌱 به‌جز اینها، فرصتهای مادّی کشور نیز فهرستی طولانی را تشکیل میدهد که مدیران کارآمد و پُرانگیزه و خردمند میتوانند با فعّال کردن و بهره‌گیری از آن، درآمدهای ملّی را با جهشی نمایان افزایش داده و کشور را ثروتمند و بی‌نیاز و به معنی واقعی دارای اعتمادبه‌نفس کنند و مشکلات کنونی را برطرف نمایند. ایران با دارا بودن یک درصد جمعیّت جهان، دارای ۷ درصد ذخایر معدنی جهان است: منابع عظیم زیرزمینی، موقعیت استثنائی جغرافیایی میان شرق و غرب و شمال و جنوب، بازار بزرگ ملّی، بازار بزرگ منطقه‌ای با داشتن ۱۵ همسایه با ۶۰۰ میلیون جمعیّت، سواحل دریایی طولانی، حاصلخیزی زمین با محصولات متنوّع کشاورزی و باغی، اقتصاد بزرگ و متنوّع، بخشهایی از ظرفیّتهای کشور است؛ بسیاری از ظرفیّتها دست‌نخورده مانده است. گفته شده‌ است که ایران از نظر ظرفیّتهای استفاده‌نشده‌ی طبیعی و انسانی در رتبه‌ی اوّل جهان است. بی‌شک شما جوانان مؤمن و پُرتلاش خواهید توانست این عیب بزرگ را برطرف کنید. دهه‌ی دوّم چشم‌انداز، باید زمان تمرکز بر بهره‌برداری از دستاوردهای گذشته و نیز ظرفیّتهای استفاده‌نشده باشد و پیشرفت کشور از جمله در بخش تولید و اقتصاد ملّی ارتقاء یابد. 🌱 🌹🌱 🌱🌹🌱 🎤 📚 💪 📱 ❤️🌱 🆔 @hajammar313 🔷🔸
❤️🍃❤️🍃 *﷽* 🍃❤️🍃 ❤️🍃 🍃 دوست دارم کرمان همیشه و تا آخر با ولایت بماند. این ولایت، ولایت علی بن ابیطالب است و خیمه او خیمه حسین فاطمه است. دور آن بگردید. با همه شما هستم. میدانید در زندگی به انسانیت و عاطفه‌ها و فطرت‌ها بیشتر از رنگ‌های سیاسی توجه کردم. خطاب من به همه شما است که مرا از خود میدانید، برادر خود و فرزند خود میدانید 🍃 🍃❤️ 🍃❤️🍃 🍃❤️🍃❤️ ❤️🌱 🆔 @hajammar313 🔷🔸