4-ایستادگى #شجاعانه در مقابل شقىترین انسانها
امام زین العابدین(ع) در زمان ورود به كوفه همراه اسیران كربلا نزد پسر زیاد حاكم ظالم و ستمگر كوفه برده شدند.
وقتى اسیران آل محمد(ص) را وارد #كاخ ابن زیاد نمودند، عبیداللهبن زیاد از نام او پرسید فرمود: «من على فرزند حسینم» ابن زیاد گفت: مگر خداوند على بن الحسین را نكشت؟ امام سجاد(ع) فرمود:
«برادرى داشتم كه مردم او را كشتند.» پسر زیاد گفت: خداوند او را كشت، امام(ع) فرمود: «#الله یتوفى الانفس حین موتها.» استدلال امام(ع) اشاره به این بوده كه آنها برادرش را كشتند و خداوند او را قبض روح كرد.
ابن زیاد كه مست غرور و كینه بود از این حركت استدلالى سیّد عارفان درمانده گشت و سخت خشم گرفت و دستور داد تا او را #بكشند. ولى امام على بن الحسین(ع) با قاطعیت و شجاعت و با روحیه #شهادتطلبى تمام در پاسخ ابن زیاد فرمود: «أ بالقتل تُهِدّدنى؟ أما علمت انّ القتلَ لَنا عادةً و كرامتنا الشَّهادة؛ آیا من را از مرگ مىترسانى؟ مگر نمىدانى شهادت میراث كرامت و افتخار ماست.»
این گفتگوى مستدل و شجاعانه امام به ابن زیاد كه در حال اسارت بیان مىشد حقانیت قیام عاشورا را اثبات كرد و نیز واقعیت حكومت را به همگان شناساند كه مدعیان خلافت هیچ اطلاعى از دین و #شریعت ندارند و به ناحق بر این منسب نشستهاند و سعى دارند با توسل به #جبرگرایى، گناهان خود را توجیه نمایند.
امام على بن الحسین(ع) با وقوف و آگاهى كامل به این نیرنگ سیاسى امویان، هم در كاخ ابن زیاد و هم در قصر یزید در شام، به مبارزه با این پندار فكرى امویان پرداخت و با استدلال به آیات قرآن آنرا مورد حمله قرار داد