🔅 #پندانه
✍ خدا جای حق نشسته
🔹کلاس پنجم بودم که با تعطیلی مدارس، به مغازه مکانیکی میرفتم. صاحب مغازه مرد بسیار بیرحم و خسیسی بود.
🔸دو شاگرد ثابت داشت که من فقط برای آنان چای درست میکردم و صف سنگک میایستادم و کارم فقط آچار و یدکیآوردن برای آنها بود که از من خیلی بزرگتر بودند.
🔹در مکانیکی لژی داشتند و همیشه صبحانه و نهار در آنجا کلهپاچه و کباب میخوردند.
🔸وقتی برای جمعکردن سفرهشان میرفتم، مانده نان سفره را که بوی کباب به آنها خورده بود و گاهی قطرهای چربی کباب بر روی آن ریخته بود را با لذت بسیار میخوردم.
🔹روزی آچار ۶ را اشتباهی خواندم و آچار ۹ را آوردم. صاحب مغازه پیکانی را تعمیر میکرد که رانندهاش خانم بود.
🔸از تکبر و برای خودنمایی پیش آن زن، گوش مرا گرفت و نیم متر از زمین بلندم کرد. زن عصبانی شد تا صاحب مغازه ولم کرد.
🔹آتش وجودم را گرفته بود. بهسرعت به کوچه پشت مغازه رفتم و پشت درخت توت بزرگی نشستم و زار گریه کردم.
🔸آن روز از خدا شاکی شدم. حتی نماز نخواندم و با خود گفتم:
چرا وقتی خدا این همه ظلم را به من دید، بلایی سر این آقا نیاورد؟
🔹گفتم:
خدایا! این چه عدالتی است؟ من که نماز میخوانم، کسی که بینماز است مرا میزند و آزار میدهد و تو هیچ کاری نمیکنی؟
🔸زمان بهشدت گذشت و سی سال از آن ایام بر چشم برهمزدنی سپری شد. همه ماجرا فراموشم شده بود و شکر خدا در زندگی همه چیز داشتم.
🔹روزی برای نیازمندان قربانی کرده بودم و خودم بین خانوادههای نیازمند تقسیم میکردم.
🔸پیرمردی از داخل مغازه بقالی بیرون آمد. گمان کردم برای خودش گوشت میخواهد.
🔹گفت:
در این محل پیرمردی تنها زندگی میکند. اگر امکان دارد سهمی از گوشت ببرید به او بدهید.
🔸آدرس را گرفتم. خانهای چوبی و نیمهویران با درب نیمهباز بود.
🔹صدا کردم، صدایی داخل خانه گفت:
بیا! کسی نیست.
🔸وقتی وارد اتاقی شدم که مخروبه بود پیرمردی را دیدم. خیلی شوکه شدم گویی سالها بود او را میشناختم. بعد از چند سؤال فهمیدم صاحب مغازه است.
🔹گذر زندگی همه چیزش را از او گرفته بود و چنین خاکنشین شده بود.
🔸خودم را معرفی نکردم چون نمیخواستم عذاب وجدانش را بر عذاب خاکنشینیاش اضافه کنم.
🔹با چشمانی گریان و صدایی ملتمسانه و زار به من گفت:
پسرم آذوقهای داشتی مرا از یاد نبر. به خدا چند ماه بود گوشت نخورده بودم که آن روز به بقال گفتم: اگر عید قربان کسی گوشتی قربانی آورد خانه مرا هم نشان بده.
🔸از خانه برگشتم و ساعتی درب خودرو را بستم و به فکر فرورفتم. شرمنده خدا بودم که آن روز چرا نمازم را نخواندم و کارهای خدا را زیر سؤال تیغ نادانیام بردم.
🔹با خود گفتم:
آن روز از خدای خود شاکی شدی و دنبال زندگی صاحب مغازه بودی که چرا مثل او، خدا تو را ثروتمند خلق نکرده است.
🔸اگر خدا آن روز، امروزِ تو و صاحب مغازه را نشانت میداد و میپرسید: میخواهی کدام باشی؟ تو میگفتی: میخواهم خودم باشم.
💢 پس یاد گرفتم همیشه در زندگی حتی در سختیها جای خودم باشم که مرا بهرهای است که نمیدانستم.
🍇مویز
💭انگور یکی از میوههای پرطرفدار تابستانی است که در اشکال متنوعی مورد استفاده قرار میگیرد. مویز یکی از شکلهای مورد استفاده از انگور است که خواص زیادی را در خود جای داده است به طوری که در طب سنتی در مورد فواید مصرف این خوراکی پرخاصیت توضیحات بسیاری آمده است و برخلاف سایر میوههای خشک شده، هیچ قندی به آن افزوده نمیشود.
💭مویز دارای طبعی گرم و تر است و از اینرو خوردن آن برای افراد سوداوی به شدت توصیه میشود.
💭بهترين آن پرگوشت، بزرگ، شيرين و كم دانهی آن میباشد؛ برعكس، نوع خشک، كم گوشت و پردانهی آن بدترين نوع مويز است.
💭طبیعت مویز بنا به نوع انگور آن و شیرینی آن متغیر است. (مویز انگوری است که بر درخت خشک شده باشد.).
💭مويز تقويت كنندهی كبد و چاق كننده میباشد.
💭در سرد مزاجان موجب تحریک و تقویت ميل جنسی میگردد.
💭مویز هضم کننده غذا، گرم کننده کل بدن
بخصوص کلیه و مثانه است.
💭تحلیل برنده بادها و ضدنفخ است.
💭تقویت کننده معده و ریه و کبد و کلیه و مثانه است.
💭بازکننده انسداد عروق است.
💭ادرار آور و ملین است.
💭تولید کننده خون صالح و خوب است.
💭موجب تنقیه و پاکسازی معده، روده، ریه و سینه از اخلاط چسبنده میشود و سرفه ناشی از بلغم را درمان میکند.
💭افزایش حافظه و قدرت فهم، تسکین صفرا و دفع بلغم، کاهش غضب و اصلاح خلق و خو، خوشبو کردن تنفس از جمله خواص مویز است که در روایات به آن اشاره شده است.
💭مداومت بر خوردن 21 عدد مویز سرخ ناشتا موجب پیشگیری از بسیاری از بیماریهای سرد میشود.
💭کشمش در خواص همانند مویز بوده و بهترین آن نوع سبز آن است که از انگور عسگری باشد.
💭از خواص مویز ناشتا در طب سنتی نیز نباید غافل شد و بهتر است برای پاکسازی معده و دفع بلغم در این زمان استفاده شود.
💭به عبارتی مداومت بر خوردن ۲۱ عدد مویز به صورت ناشتا موجب پیشگیری از بسیاری از بیماریهای سرد میگردد.
🔖کاری از تیم شِفا
#بهداشت_و_سلامت
رمان نوشتهشده به قلم شهید یحیی سنوار، فرمانده شهید مقاومت فلسطین به زبان فارسی و به صورت صوتی در دسترس قرار گرفت.
رمان «خار و میخک» که شرح زندگی فردی به نام احمد است توسط شهید یحیی سنوار در طول دوران اسارت خود در زندان بئرالسبع رژیم صهیونیستی و به زبان عبری نوشته شده و به توصیف زندگی فلسطینیها میپردازد. «خار» در این کتاب نماد دردها، سختیها و مشکلات است و «میخک» به عنوان نمادی برای شادیها و موفقیتها است و سنوار با بهکارگیری این نمادها، توانسته ابعاد مختلف زندگی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و مبارزاتی فلسطینیها را به تصویر بکشد.
این کتاب گویا به تهیهکنندگی سیدعلی میرطالبیپور و روایت حسن همایی در پایگاه ایران صدا به صورت رایگان قابل دسترس است.
http://book.iranseda.ir/DetailsAlbum/?VALID=TRUE&g=643988
5.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 نماز اول وقتش سخته ولی از لعنش بترس!
546.7K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🌸 بــِســْم اللــّهِ الـرَّحـْمـَن الـرَّحـيم🍃🌸
پروردگارا دستانمان خالی است اما دلمان قرص است،
چون تو هستی،
توکل میکنیم و اطمینان داریم به قدرتت،
که تنهایمان نمیگذاری .بیشتر از همیشه مراقبمان باش،
و ما را چون قایقی به سوی ساحل هدایت کن.
خــداوندا سپـاس سپــاس سپـاس🙏🏻
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
____🍃🌸🍃____
✨#دعـــــای_یَستَشیر✨
🔅گنجی از گنجهای عرش الهی
صبحها بخونید و لذت ببرید و با نور این دعا تمام روز خودتون رو بیمه کنید و تمام درهای رحمت الهی رو به روی خودتون باز کنید.
🤏به نیت تمام اعضاء خانوادهتون بخونید💚
توصیه یکی ازاساتیدبزرگواراخلاق :
🍃 *دوشنبه هاراروزخواندن دعای یستشیرقراردهید* 🍃
التماس دعای ظهور🤲🏻
3.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میخوای بدونی دعایی که ۹۰خاصیت،اثروفایده دارد
کدومه؟
خودت بلدی
اینجا تاکید میشه بر این دعا
اللهم عجل لولیک الفرج