eitaa logo
حامیان قرآن
1.7هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
7هزار ویدیو
444 فایل
آموزش و انتقال مفاهیم قرآنی، اخلاقی و تربیتی، داستان ان شاءالله بتونیم کنارهم از خودشناسی به خداشناسی برسیم😍 کپی آزاد به شرط صلوات برای سلامتی و ظهور امام زمان(عج) ارتباط با ادمین @Ramazanian7 تبلیغات : @Ramazanian7 آیدی کانال 👇 @Hamian_ghoran510
مشاهده در ایتا
دانلود
✅خالصانه و متعهدانه کار کنیم.... 🌺وَ مَن يَتَّقِ اللَّهَ يجَْعَل لَّهُ مخَرَجًا 🌺وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحتَسِب هر كس تقواى الهى پيشه كند، راه نجاتى براى او فراهم مى‏ كند، و او را از جايى كه ندارد روزى مى‏ دهد. 🔰[ الطارق آيه 2 و 3 ] 🌷 : بین اهل ایمان معروف است که یکی از علمای اهل سنت، که در بعضی از فنون علمی، استاد علامه حلی است کتابی در رّد مذهب امامیه نوشت و در مجالس و محافل آن را برای مردم می‌خواند و آنان را به شيعه بدبين مي كرد، و از ترس آن که مبادا کسی از علمای شیعه او را ردّ نماید، آن را به کسی نمی‌داد که نسخه‌ای بردارد. 🌸علامه حلی همیشه به دنبال راهی بود که کتاب را به دست آورد و ردّ کند. 👌ناگزیر رابطه استاد و شاگردی را وسیله قرار داد و از عالم سنی درخواست نمود که کتاب را به او دهد. آن شخص چون نمی‌خواست که دست ردّ به سینه علامه حلی بزند، گفت: 👌« یاد کرده‌ام که این کتاب را بیشتر از یک شب پیش کسی نگذارم.» مرحوم علامه همان مدت را نیز غنیمت شمرد. کتاب را از او گرفت و به خانه برد که در آن تا جایی که می‌تواند از آن نسخه بردارد. 🌷مشغول نوشتن بود كه درب خانه به صدا در آمد و هنگامي كه علامه حلي در را باز كرد شخصي گفت : 🌺مي خواهم امشب شما باشم علامه حلی گفت : 👌بفرماييد ؛ اما امشب نمي توانم پذيرايي كنم و انشاء الله فردا در خدمتم. 💟آن شخص را به اتاقي راهنمايي كرد و خود مشغول نوشتن شد، شب به نیمه آن رسید، بر ایشان غلبه نمود. 👌وقتی از خواب بیدار شد، كتاب را كاملا نوشته شده ديد كه آخر آن نوشته شده بود: کَتَبَه بخط الحجه [این نسخه را حجت نوشته است.] 🔰منبع :نجم الثاقب ؛ باب هفتم ؛ حكايت 15 ؛ صفحه 452 [با تصرف و استفاده از متون ديگر] 🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم @hamyanquran
روزی مردی قصد سفر کرد،پس خواست پولش را به شخص امانت داری بدهد.پس به نزد قاضی شهر رفت و به او گفت: به مسافرت می روم،می خواهم پولم را نزد تو به امانت بگذارم و پس از برگشت از تو پس بگیرم. قاضی گفت: اشکالی ندارد پولت را در آن صندوق بگذار پس مرد همین کار را کرد. وقتی از سفر برگشت،نزد قاضی رفت و امانت را از خواست.قاضی به او گفت: من تو را نمی شناسم. مرد غمگین شد و به سوی حاکم شهر رفت و قضیه را برای او شرح داد،پس حاکم گفت:فردا قاضی نزد من خواهد آمد و وقتی که در حال صحبت هستیم تو وارد شو و امانتت را بگیر. در روز بعد وقتی که قاضی نزد حاکم آمد،حاکم به او گفت:من در همین ماه به حج سفر خواهم کرد و می خواهم امور سرزمین را به تو بدهم چون من از تو چیزی جزء امانتداری ندیده ام. در این وقت صاحب امانت داخل شد و به آن ها سلام کرد و گفت:ای قاضی من نزد تو امانتی دارم.پولم را نزد تو گذاشته ام.قاضی گفت:این کلید صندوق است.پولت را بردار و برو. بعد دو روز قاضی نزد حاکم رفت تا درباره ی آن موضوع با هم صحبت کنند. پس حاکم گفت: ای قاضی امانت آن مرد را پس نگرفتیم مگر با دادن کشور حالا با چه چیزی کشور را از تو پس بگیریم.سپس دستور به برکناری او داد. پیامبر می فرماید:به زیادی نماز،روزه و حجشان نگاه نکنید به راستی سخن و دادن امانتشان نگاه کنید. عیون اخبار الرضا ج2، ص51 و نیز فرمودند: کسي که در در يک خيانت ورزد و به صاحبانش رد نکند تا اينکه مرگ او فرا برسد، او بر آئين من (اسلام) نمرده است! بحار، ج 75، ص 171 @hamyanquran