وای فقط همین(((: من پروردگار توام

تو زیبایی واین هیچ ربطی به زیبایی ات ندارد

از توی کمد هم شده پیدایم کن! می ترسم چاقویی در پهلویم فرو کنند یا گلوله ای در سرم شلیک و بعد بگویند: ” خُب، نقشت این بود”

مثلا چیدمان اتاق کنیم(((:

زندگی یه رنگی داره که اگ از بعضی حالت ها خارج شه، رو به بی رنگی میره اثر نمیزاری خلق نمیکنی تغییز نمیدی منفعل میشینی نگاه میکنی قاب میگیری هرچی جلوی چشمت هست رو کنش پذیر راه میری،متاثر نگاه میکنی نظر و کار و حرفت از دلت نیست از هر چی بهتر ب نظر برسه اَست کم کم قالب میگیری شکلی میشی که شبیهت نیست یادت میره ساخته هاتُ یادت میره تصویرتُ تقلید شده مهره ی اصلی زندگیت و پاهات نمیچرخه به سمتی ک میخوای جای مهم و فوری توی زندگیت تغییرمیکنه بی رنگ میشی و توهم رنگ داری دیگه نمبینی،نگاه میکنی نمیشنوی،گوش میدی حرکت نمیکنی،جنبش داری اینجاست که بی تفاوت میشی درد نداری اما خسته ای اینجاست که هیچ اراده ای از خودت نمیتونه بلدنت کنه گم میشی،توی خودت،چیزهایی ک همیشه برات مهم بوده

#بیکلام https://eitaa.com/mahmom_dl

درمونه اصن حرفاش🩺

شعری به قلبم چسبیده که برای نوشتنش باید قلبم را دربیاورم

مثلایکی از اون شعرایی ک به هرچیزی میچسبه

رنجت رو انتخاب کن🤍

به خانه ام برو چشم هایم را ببند شمع هارا خاموش کن و در نور شمعدانی ها بخوان؛ تنم را باشعربشویید اخرین تلاشهایم را از زیر ناخن هایم پاک کنید سکوتم را ادامه دهید ان قدر که شکستنِ تار مویی را چون سقوط درختی در جنگل بشنوید وبعد مرا در شکم مادرم خاک کنید((: