هرسال روز تولدم سعی میکنم تنها باشم فکرکنم بنویسم شعر بخونم تا خرخره و حتما برم کتابفروشی یه چندتا هدیه ی خیلی دوستداشتنی ک همیشه دلم میخاست و بخرم و به خودم یاداوری کنم قراره به چه ادمی تبدیل شم از تجربه های سالی ک گذشت مینویسم و باز فکر میکنم

وقتی قصد داره منو بکشه((((:

مثلا امشب(:

هر دم از درد بنالم که فلک هرساعت کندم قصد دل ریش به آزار دگر #شب‌نشینی‌شعریمون‌نشه🥲

از ی جایی ب بعد حدودا سن هفده سالگی یه بینش جدید پیدا کردم اونم اینکه هرکسی بهم چیزی میگفت یا توصیه ای میکرد یا نقد میکرد یا تذکر میداد قبول نمیکردم با هزار تا ادله هم که حرف میزد و به ظاهر خیلی منطقی و عاقلانه میومد باز تایید نمیکردم حرفشو میگرفتم و روش فکرمیکردم خیلی زیاد بعد از تحلیل و بررسی خودم به نتیجه ای ک میرسیم انجامش میدادم نتیجه اینکه ادما خیلی میخان با انتقال حس عذاب وجدان و ترحم و هزار تاچیز افکاری و به ما منتقل کنن هرچندددددد اون فکر درست باشه شما حق نداری بدون فکرکردن وسوال پرسیدن و زیرسوال بردن چیزهایی ک ب نظر حقیقت برسه اون قبول کنی پس حتی اگه کسی گفت نماز بخون که معتقدی کار درستیه بپرس چرا بخونم؟ بپرس چی میشه اگه نخونم؟ بپرس خوندنش چی بهم میده؟ جرئت زیرسوال بردن و سوال پرسیدن و داشته باشیم حتی اگه کاملا معتقد به اون مفهوم بودیم

این کار باعث شد خیلی ذهنم بسته نمونه نسبت به خیلی چیزها باعث شد بتونم مفاهیم و از زوایای مختلف ببینم باعث شد چیزی و زود قبول نکنم اما اگه قبول کردم تا تهش بمونم پای اون کار متاسفانه ما رو توی مدارس جوری تربیت کردن که ساکت باشیم سوال نپرسیم نقد نکنیم و هرچی گفتن و حفظ کنیم و درس جواب بدیم پس تو جرئت کن که حرف درست معلم و زیرسوال ببری و سوال بپرسی و ازش بخوای دلیل بیاره و از زاویه دیگه ای هم ببینه

کالیمبا گرفتم(((((((((((:

ولی شبایی که کنار رفیقت میخوابی🥲🦋>>>>>

درحالی ک اگه ب جای تذکر کم کم بصیرت و برامون جا بندازن مسیرهارو برامون باز کنن و از حقیقت بدون تعصب حرف بزنن جوونا با دل و جون انتخاب میکنن و پای کارهستن #ولی ما میتونیم برای خودمون و بقیه اینکارو بکنیم میتونیم قشنگ جا انداختن و یاد بگیریم