هرچی فکرمیکنم
میبینم من واقعا از زندگی لذت میبرم
من دوست دارم شبایی و که از دانشگاه برمیگردمو
ازخستگی توی اتوبوس خابم میبره، بعدم مجبور میشم مسیربیشتری و پیاده برگردم، همین باعث میشه سرراهم کتابفروشی و یه دوربزنم
توی مسیر سمفونی گوش بدم
من دوست دارم شبایی ک بادوستام توی اتوبوس چایی و شکلات میخوریمو
من دوست دارم حتی درد کشیدنو
چون بهم نشون میده قدرتمو(:
من دوست دارم هرروز یه داستان جدید بخونم
بشینم سیرتا پیاز تاریخو برای دوستم تعریف کنم
من دوست دارم دویدن دنبال خط ۸۳۱ و
من لذت میبرم از نگاه کردن به چشای دوستم وقتی داره از معشوقش حرف میزنه رو
من تماما لذت میبرم از اینکه هنوزم شعرایی وجود دارن که نگاه های پنهان منو توصیف کنن
عاشق وقتاییم که سوالاتِ پییچیده ذهنمو میریزم بیرون ؛
ازهمونا که باید کلی کتاب بخونم تا شاید به جوابی برسم
از تلاش کردن های سخت
از راه رفتن های اروم
از گوش کردن های بی مقصد
از نگاه کردن به ادمها
از امید حرف زدن
و از عشق گفتن و شنیدن
#نوشتهپونزدهم
بعضی وقتا فکرمیکنم
اصن کتاب خوندن ممکنه کمک کنه؟
بیا همه چیو بزار کنار برو دنبال کاری که توش پول باشه
فکرمیکنم به اینکه
تعداد رستورانا بیشتراز کتابفروشیاست
و به مراتب شلوغ تر
توهم بیخیال این چیزا شو
تاریخ و روان و روح و میخوای بدونی که چی بشه همین چیزایی ک میدونی و عمل کن
برو ببین چجوری بیشتر پول دربیاری
اما
همچنان منم و کتابام منم و کلمات
و منم و مسیرم
و سرگشتگی که این روزا دارم(:
چیشد که از ابن سینا و دکتر غریب رسیدیم
به پزشک هایی که شاید بهتره اسم مقدس پزشک رو بهشون نگیم
ادمهایی که
سرتاپای بیمارو از زیرعینک ورانداز میکنن و بدون دست زدن و معاینه بیمار یه نسخه مینویسن
چیشد که نصف بیشتر نسخه ها
مسکن و انواع ارام کننده ها شد
و خبری از ریشه یابی بیماری ها نشد
اینو خاستم به تویی بگم که قراره به مقام خوبِ پزشکی برسی
بیمار و نجس یا الوده نبین
اون به تو امید داره
برای این مقامِ درست خوب تلاش کن...
و بدون تو مسئولی
بخاطر تمامی تشخصهات ازت سوال میپرسن
تودرمقام والایی قرار گرفتی
پس به اندازه این مقام تلاشت و بکن و خودت رو مسئول ببین 🙂☘
#نوشتهشونزدهم
#بیمارستان
شاید این کتابی بود که غم آورد برام
شایدهم
غمهاموبرام روشن کرد
هرچی بود قشنگ بود
#سمفونیمردگان