معرفی کتاب فرمانده در سایه 🌱
بریده هایی از کتاب:
۱-اسرائیل هم فهمیده بود عقل و قلب عماد مغنیه تهدیدی حقیقی برای وجود اسرائیل به شمار میرود.
۲-به شهر قم مشرف میشد و به دیدار علمای آنجا میرفت، خصوصاً آیتالله محمد تقی بهجت
۳-در همین سفرها بود که توانست زبان فارسی را بسیار خوب و با لهجهٔ تهرانی یاد بگیرد.
#معرفی_کتاب_شهدا 🕊🌱
#شهید_حاج_عماد_مغنیه 🕊🌱
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
🍃 رهبرانقلاب: این بزرگوار
[حضرتزینبکبری] #جهاد_تبیین را، جهاد روایت را راه انداخت. نگذاشت فرصت نداد که روایت دشمن از حادثه غلبه پیدا کند. کاری کرد که روایت او بر افکار عمومی غلبه پیدا کند.
🏷 (۱۴۰۰/۰۹/۲۱)
📌 تصویر: سفر به سوریه و تشرف به حرم حضرت زینب سلاماللهعلیها - شهریورماه سال ۱۳۶۳
#وفات_حضرت_زینب 🏴
#اعتکاف
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
♦️رسانههای صهیونیستی مدعی شدند در درگیری نظامیان ارتش این رژیم با نیروهای مقاومت در مرکز کرانه باختری هفت فلسطینی به شهادت رسیدهاند.
🎊عفو رهبری معظم انقلاب🎊
پیامبر اکرم (ص) : أَلْیوْمُ یوْمُ الْمَرْحَمَةِ
امروز، روز مهربانی و ترحم است
💬آیت الله العظمی بهجت (ره) :
در روایتی آمده است:
«ثَلاثُ خِصالٍ مِنْ مَکارِمَ الأخْلاقِ: تُعْطِی مَنْ حَرَمَک، وَ تَصِلُ مَنْ قَطَعَک، وَ تَعْفُو عَمنْ ظَلَمَک؛
سه خصلت از مکارم اخلاق است:
1⃣ نخست اینکه به کسی که تو را محروم و نومید نموده و چیزی به تو نداده، بدهی،
2⃣ دوم، با کسی که از تو قطع رابطه نموده ارتباط برقرار کنی،
3⃣ و سوم، از کسی که به تو ستم نموده گذشت کنی»
💢مردم در هنگام فتح مکه در اطراف پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم شعار میدادند:
✊ «أَلْیوْمُ یوْمُ الْمَلْحَمَةِ؛ امروز، روز انتقام است»،
ولی پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود بگویید:
🤝«أَلْیوْمُ یوْمُ الْمَرْحَمَةِ؛ امروز، روز مهربانی و ترحم است»
📚در محضر بهجت، ج۲، ص۳۱۲
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
حاج آقای طباطبائی مسئول پاسخ به سوالات شرعی و استفتائات دفتر رهبری معظم انقلاب در قم:
خرید آرد از نانوایی ها خلاف قانون بوده و شرعا جایز نمی باشد، حتی به اندازه دو سه کیلو، حتی خرید چانه خمیر هم اشکال دارد.
اگر کسی سابق دو سه کیلو آرد خریده و از حکم مطلع نبوده و کاملا یقین داشته که این خرید اشکال شرعی ندارد،
این اشکال ندارد، و اگر یک کیسه آرد خریده باید به سازمان آرد و نان مراجعه کند و مابه التفاوت قیمت آرد یارانه ای و آزاد را به حساب خزانه دولت یا حسابی که اتحادیه آرد و نان معرفی کنند واریز نماید تا مدیون نباشد.
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
همراه شهدا🇮🇷
♦️زلزله عظیم و آخرالزمانی جنوب ترکیه را لرزاند
ده ها هزار نفر در حال حاضر زیر آوارها هستند و هنوز زنده اند.
چه کسی جز خداوند قادر حکیم می تواند به فریاد آنها برسد؟
🕯🏴🕯🏴🕯🏴🕯
دلگویـہ...
زينب جان!
شرمنده ايم كه بهای حسينی شدن ما "بی حسين" شدن تو بود،
وشرمنده تر آنكه تو بی حسين شدی و ما حسينی نشديم....
◽️◽️◽️◽️◽️
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴🏴 روضه سوزناک #حضرت_زینب سلام الله علیها با نوای سید مجید بنی فاطمه
#اعتکاف
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
همراه شهدا🇮🇷
♦️زلزله عظیم و آخرالزمانی جنوب ترکیه را لرزاند
♦️رئیسجمهور در پیامهای جداگانهای وقوع حادثه دلخراش زلزله در ترکیه و سوریه را به رؤسای جمهوری و مردم ۲ کشور تسلیت گفت و بر آمادگی ایران برای ارائه کمکهای امدادی فوری تاکید کرد.
آغاز عملیات والفجر مقدماتی 🌱
در ساعت ۲۱:۳۰ دقیقه روز ۱۳۶۱/۱۱/۱۷ پس از اعلام رمز مبارک یاالله، یاالله، یاالله عملیات از پنج محور شمال و جنوب رشیده، صفریه و ارتفاعات چرمر و خاک آغاز شد و نیروها در تاریکی مطلق شب به منظور پاکسازی میادین مین و شکستن خطوط دفاعی دشمن و رخنه در این خطوط پیشروی کردند.
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
#عاشقانه_شهدا🙃🍃
هروقت حاجی از منطقه
به منزل میآمد،بعد از اینڪه
با من احوالپرسی میکرد
با همان لباس خاکے بسیجی
به نماز میایستاد..
یڪ روز به قصد شوخی گفتم:
تو مگر چقدر پیش ما هستی
که به محض آمدن،نماز میخوانی؟!
نگاهی کرد و گفت:
هروقت تو را می بینم
احساس میکنم باید دو رڪعت
نماز شُکر بخوانم..
#شهیدمحمدابراهیمهمت
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
#طنز_جبهه😁😂
برای اینکه شناسایی نشیم تو مکالمات بی سیم برای هر چیزی یک کد رمز گذاشته بودیم. کد رمز آب هم 128 بود.من هم بی سیم چی بودم .چندین بار با بی سیم اعلام کردم که 128 بفرستید.اما خبری نشد .باز هم اعلام کردم برادرای تدارکات 128تموم شده برامون بفرستید ، اما خبری نمی شد .تشنگی و گرمای هوا امان بچه ها را بریده بود. من هم که کمی عصبانی شده بودم و متوجه نبودم بی سیم رو برداشتم و با عصبانیت گفتم مگه شما متوجه نیستیدبرادرا؟ میگم 128 بفرستید بچه ها از تشنگی مردند.تا اینو گفتم همه بچه ها زدند زیر خنده و گفتند با صفا کد رمز رو که لو دادی.اینجا بود که متوجه اشتباهم شدم و با بچه ها زدیم زیر خنده و همه تشنگی رو یادشون رفت.😄😁
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
شهید سید مجتبی نواب صفوی می گفت: خواب امام حسین (ع) رو دیدم.
حضرت بازو بندی روی دست راستم بستند روی بازوبند نوشته شده بود: فدائیان اسلام...
واسه همین اسم گروهمون شد فدائیان اسلام...
منبع: کتاب دانشجویی نگاهی به زندگی و مبارزات رهبر فدائیان اسلام 💚
#شهید_سید_مجتبی_نواب_صفوی 🕊🌱
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
✳️نامه جالب یکی از جوانان آلمان غربی به امام و پاسخ ایشان
🔹 #نوفللوشاتو ۵۷/۱۱/۱۱
🔹اهالی نو فللوشاتو چند تن از معتمدین شهر را همراه با بستهای از #خاک_وطنشان په رسم هدیه به حضور امام فرستاد و نسبت به امام اظهار ارادت کردند.
امام از میهماننوازی آنها تشکر کرد.
یکی از جوانان #آلمان_غربی یادداشتی به خدمت امام نوشت. در نامه او آمده است:
آقای خمینی عزیز نمیخواهم با تقاضای خود مزاحم شما بشوم، اما تا دیروز مشکلی داشتم میخواهم با مساعدت شما حل کنم. امیدوارم با محبتی که دارید کمکم کنید نامزدم به زودی هدیه سالروز تولدش را دریافت میکند، هدیهای که از قلب من به او تقدیم میشود. او مشتاقانه دستخط بزرگان را گردآوری میکند و کلکسیونی از این دستخطها دارد. چقدر خوشحال میشود که سلامی از شما دریافت کند.
🔸امام در پاسخ نوشت:
بسمه تعالی سعی کنید برای جامعه فرد مفیدی باشید. سعی کن تحت تأثير قدرتهای شیطانی واقع نشوید، سعی کنید متعهد باشید ان شاء الله سلامت باشید، روح الله الموسوی الخمینی
🔹امام پس از به جا آوردن نماز مغرب و عشا چند کلمهای با حاضران و نمازگزاران سخن گفت و اظهار داشت چون ممکن است در سفرم به ایران خطراتی وجود داشته باشد، دوست ندارم هیچکسی در این سفر با من همراه باشد این گفته امام ضجه و ولولهای برپا کرد، صدای گریه و شیون از همه جا برخاست، حاضران يکصدا فریاد برآوردند که ما شما را تنها نمیگذاریم، #شب_عاشورا در ذهن آنها تداعی کرد.
امام هنگام حرکت به سمت فرودگاه طی اعلامیهای از ملت فرانسه تشکر کرد.
📚فصلنامه تخصصی پانزده خرداد، شماره ۶، صص ٢٩٧-٢٩۶ #همراه_شهدا @Hamrahe_Shohada
♦️ امام روح الله خمینی:
زجر ما این است که ما را حبس کردند یا زندان بردند؟
یا زجر این است که پای بعضی از علماء را اره (اشاره به #آیتالله_غفاری) کردند؛
آقا! توی روغن سوزاندند زجر ما این است که ۱۰ سال، ۱۵ سال، ۸ سال، ۷ سال، علمای ما در حبس هستند
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
رهبر معظم در بازدید از موزه شکنجه گاه ساواک در سال ۸۴:
این سلول دو متر و ۴۰ سانتیمتر در یک متر و ۶۰سانتیمتر بود. من ۸ ماه در این سلول بودم.»
در برابر تابلوی عکس منوچهری که با یقه باز و چهرهای کریه به مخاطبان خود چشم دوخته است:
«با همین چهره و قیافه و یقه باز که یک چیزی هم به گردنش انداخته بود، نگاهی به من کرد و گفت:
خامنهای توئی؟
گفتم: بله.
پرسید: مرا میشناسی؟
گفتم: نه.
گفت: من منوچهری هستم.
و نگاه کرد به چهره من تا اثر حرفش را در صورتم ببیند.
خیلی چیزها دربارهاش شنیده بودم و فورا او را شناختم، ولی به روی خودم نیاوردم.
بعد گفت: “من تو را خوب میشناسم،
تو همان کسی هستی که مثل ماهی از دست بازجو لیز میخوری.
تک تک کارهای تو چیزی نیست، اما دانه دانه اش خدا میداند که چیست.»
🌿☘🌿☘
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
💠روحـــیه بـــالای رهبـــری
در مواجهه با شکنجه روحی ریش تراشی ایشان توسط ساواک در زندان💠
شنیده شده بود که ریش روحانیون را در زندان میتراشند. از بیرجند که راه افتاده بودند این فکر رهایش نمیکرد گاه موهای نه چندان پرپشت خود را میکشیـــد تا به دردی که با کشــاندن تیغ بر صـــــورتش برمیخواست، عادت کند.
رهبری معظم:
«وحشت عظیمی از آن آنچه در بــیرجند انتظارش را داشتــــم و آن عبارت بود از تراشیدن ریش، خشکِ خشک.. منتظرش بودم.»
و آن لحظه از راه رسید و درب انــباری سابق باز شد.آرایشــــگر یک گروهـبان در چهارچوب در ظاهر شدند. یک صندلی هم با خود آورده بودند. به او اشاره کردند که بیاید و روی صندلی بنشیند. شنیــــده بود بعضی روحانیون هنگام تراشــــیدن ریش مقاومت کردهاند. شاید حضور گروهبان برای مقابله با این مقاومــت ها بود.
رهبری معظم:
«مقاومتی نداشتم و نکردم. آماده بودم. چون می دانستم فایده ای ندارد. دست و پای من را میگیرند و بعد مقداری کتــک میزنند و بعد آن کاری که نــباید بـشود… خواهد شد.»
نشست. منتظر بود دســـــت آرایشگر بالا بیاید و لبه تیغ را روی صورت او ممــاس کند ناگهان دید آن چه روی صـــورت او به راه افتاده دستگاه مو زن است. تمــام نگرانیها و انتظارهای موحش غیــب شان زد.
رهبری معظم:
«این قدر خوشــــحال شده بودم... که بی اختیار با این سلــــمانی و آن گروهــــبان مرتب بنا کردم حرف زدن و خـــــندیدن... تعجب میکردند اینـــــها که من چه طور آخوندی هستم که دارند ریشم را کوتاه می کنم و من این قدر خوشحالم... {تمام که شد} به او گفتم ....
📗 ادامه کتاب《 راستي دردهایم کو ؟ 》
۲
5⃣ پنج ماه قبل
یک، دو، سه... یک نظر مگر چقدر طول میکشد؟ سرش پایین است
و درست نمیبینمش. کلی کلنجار رفته بودم با خودم. پرسوجو کرده
بودم، مشورت گرفته بودم و حاال انگار دارم تصمیم نهایی را میگیرم.
از توی آینه ماشین که نمیشود تصمیم گرفت اما بیثمر هم نیست!
آینهی ماشین همیشه برای دیدن عقب نیست، گاهی میشود با آن در
زمان جلو رفت، کسی را دید که آیندهاش به آیندهات مربوط میشود!
مشغول این فکرها هستم که به خودم میآیم و میبینم چشم در چشم
شدهایم! به سبک موالنا، «چون خمشان بیگنه، روی بر آسمان »
میکنم! او هم انگار چیزکی فهمیده! فکری میشود از بعد آن نگاه...
درنگ دیگر جایز نیست، هست؟ قاب توی آینه ماشین را جایی در
ذهنم ثبت میکنم. دلم آشوب است. تقال برای حفظ ظاهر! این هیجان،
نباید مرا از چیزی که هستم، دور کند. گامها را باید محکم برداشت. ...
#ادامه_دارد
#یادشهداباصلوات
📔#راستی_دردهایم_کو