💢 زیـارتنامهشهــــــداء 💢
❣بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم❣
🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ
🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ
🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ
🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ
🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ
🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ
🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم🌹
کاشمیشـدهمچوشهداخاکیباشیم
شهدا نگاهی...
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
#همراه_شهدا
السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ
یااباصالحَ المَهدی
یاخلیفةَالرَّحمن
و یا شریڪَ القران
ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ
سیِّدی و مَولای
ْ الاَمان الاَمان الاَمان ورحمة الله وبرکاته
#همراه_شهدا
🌹 چمران اینگونه بود....
♦️همسر شهید چمران:چمران وقتی یتیمخانه ای را در لبنان دایر می کند در آن فضا به خانمش میگوید ما از این به بعد غذایی را میخوریم که این یتیم ها میخورند.
♦️همسر لبنانی شهید چمران تعریف می کند که یک روز مادرم غذای گرم و لذیذی را برای من و مصطفی پخته بود.
♦️مصطفی آن شب دیر وقت به خانه آمد. وقتی به او گفتم بیا این غذا را بخور، همین که خواست بخورد از من پرسید که آیا بچه ها هم از همین غذا خوردند؟
♦️گفتم نه بچه ها غذای یتیم خانه را خوردند و این غذا را مادرم برای شما پخته، چمران با تمام گرسنگی و ولعی که برای خوردن غذا داشت، این غذا را کنار گذاشت و گفت ما قرار گذاشتیم فقط غذایی را بخوریم که بچه ها بخورند. به او گفتم حالا که بچه ها خوابند و شما هم که همیشه رعایت می کنید این دفعه این غذا را بخورید. دیدم چمران شروع کرد اشک ریختن و گفت بچه ها خوابند خدای بچه ها که بیدار است
شهید دکتر مصطفی چمران🌹. #همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
Ali Fani4_5791935884542609352.mp3
زمان:
حجم:
21.06M
📣دعای عهد
با صدای حماسی و شورانگیز علی فانی
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
✍ #وصیت_نامه_شهید_حاج_علی_محمدی_پور
🌷 ای برادر عرب که به دنبال من می گردی تا گلوله ات را در سینه ام بنشانی و مرا شهید کنی بدان که تو، حالا دنبال من می گردی اما #روز_قیامت من به دنبال تو خواهم گشت با این تفاوت که تو دنبال من می گردی که مرا بکشی و من به د نبال تو خواهم گشت تا تو را #شفاعت کنم.”🌷
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
بعد از شهادت، پیکرش چهار شبانهروز بر روی تپه باقی ماند و با وجود همراه داشتن مقداری ادوات شامل دو بیسیم، یک تبلت و موبایل و نزدیک بودن به سنگر تکفیریها به حکم الهی از دید دشمن مخفی ماند.
همرزمانش از دستیابی تکفیریها به پیکرش و لو رفتن اطلاعات بیمناک بودند
روز ۲۳ بهمن همرزمانش توانستند طی عملیاتی پیکر مطهرش را برگردانند.
هنگام پیدا کردن پیکرش متوجه میشوند که عطر خوشایندی از آن استشمام میشود.
این خیلی عجیب نبود چون دائم الوضو بود.
شهیدعلی محمدقربانی 🕊🌿. #همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
2.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فقط_حیدرامیرالمومنین
است
به سوی ظهور
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
895.3K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
🎥 شیخ رجبعلی خیاط گفتـــه بــــود:
من همیشه نمـــاز مــــستـــحــــبی کـــــه
میخوندم بعدش یه حاجتـــی از خــــدا
میخواستم. یکبـــار بــا خـــودش گفـــت
یکبار برای خدا نماز بخونــم و بعـــدش
حاجتی از خدا نخوام.
شب خواب دید بهش گفتن: چـرا دیـر
اومدی؟!
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد نکن
که خواجه خود روش بنده پروری داند
🎙آیت الله مجتهدی (ره)
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
✍ #خاطره_ای_از_شهید
🌷 #مادری آمده بود روی مزار سید با یک جعبه شیرینی و بغضی که امانش را بریده بود. به سختی لابلای آن همه گریه توانست واژهی سلام را تلفظ کند.
جعبه شیرینی را گذاشت روی مزار و اشکهایش مثل باران شروع کرد به باریدن روی روقبری و آرام آرام با صدایی مبهم با #سید_مجتبی حرف میزد.
تشخیص کلماتش لابلای آن همه گریه مشکل بود، اما از همان چند کلمهای که اندک وضوحی داشت؛ میشد فهمید که دارد تشکر میکند از سید مجتبی!
نمیشناختیمش؛ اما حال و روزی که داشت، به ما هم سرایت کرد و بدون اینکه بدانیم چه اتفاقی رخ داده است، آرام اشکهایمان از گوشهی چشم به پایین میغلتید.
چند دقیقهای گذشت تا اندکی آرام شد.
#گفتم: «خواهرم! چی شده! اتفاقی افتاده؟!»
گفت: «این سید بچهمو شفا داد!»
#دلم_لرزید. باز هم یک اتفاق تازه، یک روایت غریب دیگر، مثل روایتهایی که دوست و آشنا و در و همسایه برایمان تعریف میکردند و ما متعجبتر از قبل به مقام و منزلت سید غبطه میخوردیم.
گفتم: «میشه بگید دقیقاً چی شده؟!»
گفت: «من بچهام مریض بود! هفتهی گذشته از سر #مزار_سید یه کم شیرینی برداشتم تا به نیت #شفای_بچهام بهش بدم بخوره! الان بچهام خوبِ خوب شده و اثری از بیماری تو بدنش نیست. الانم این شیرینیها رو آوردم تا از سید تشکر کنم».
و دوباره چادرش را کشید روی صورتش و همپای گریهاش ما هم گریه کردیم.
این خواهر بزرگوار هر هفته مهمان مزار سیدمجتبی میشود و هربار هم کیک و شیرینی برای پذیرایی از مهمانان سید مجتبی میآورد.🌷
✍ #راوی: خانم ابوالقاسمی (خواهر)
🌷 #شهید_سید_مجتبی_ابوالقاسمی🌷