eitaa logo
همراه شهدا🇮🇷
2.3هزار دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
8.2هزار ویدیو
75 فایل
ٖؒ﷽‌ 💌#شهـבا امامزاבگاט عشقنـב كـہ مزارشاט زيارتگاـہ اهل يقين است. آنها همچوט ستارگانے هستنـב کـہ مے تواט با آنها راـہ را پیـבا کرב. #کپی_ازاد
مشاهده در ایتا
دانلود
3.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
راهکار جالب مادر شهید فرجوانی برای مقابله با موش‌های صحرایی که گوش و لب و دماغ و... رزمندگان رو شبانه میخوردند! مادر شهید چندین تا گربه رو از شهر جمع کرد و به منطقه برد تا موشها را شکار کنند ولی این موش‌ها بودند که گربه ها را خوردند ! @Hamrahe_Shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻پیام رهبر انقلاب به جشنواره ملی و بین‌المللی سرود فجر رهبر معظم انقلاب: 🔹سرود یکی از ظرفیت‌های هنری گران‌بها برای گسترش ارزش‌های معرفتی و عملی است. 🔹ترکیب بدیعِ شعر و صدا و آهنگ در اجرای دسته‌جمعی، راز اثرگذاری استثنائی سرودهای مذهبی و ملّی در همه جای جهان است، و بحمدالله ذوق و سلیقه و هنر ایرانی، در این بخش هم توانسته است کشور عزیز ما را در شمارِ سرآمدان قرار دهد. 🔹اکنون با تشکر از دست‌اندرکاران ترویج سرود، آنان را به زبده‌گزینی در همه‌ی اجزاء سه‌گانه‌ی یادشده و نیز پرهیز از دنباله‌روی‌های زیانبار، و نیز انتخاب موضوعات ارزشی اسلامی و انقلابی و ملّی توصیه می‌کنم. @Hamrahe_Shohada
کوچک‌ترین حاجی ایرانی 🔹سید احمدرضا کاردان کوچکترین زائر ایرانی با ۳ سال و ۶ ماه سن به همراه والدین خود عازم سفر حج تمتع شده است. @Hamrahe_Shohada
معاون اول رئیس جمهور در بخشنامه‌ای دستور داد که ستاد حمایت از حرکت‌های جهادی تشکیل شود. @Hamrahe_Shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
2⃣ سردار شهید ابراهیم همت فرمانده لشکر۲۷محمد رسول‌الله(ص) ••• 🔹 برای دیدنش رفته بـودیم جنـوب. یـک روز صبح زود، بعد از نماز صبح، که می‌خواسـت بـه دوکوهه برود، گفتم: «من هم میآیم.» قبول کرد و همراهش رفتم. وقتی رسـیدیم، عده‌ای بسیجی را دیدیم کـه تـازه بـه دوکوهـه رسیده بودند و روی خاك‌ها نماز مـی‌خواندنـد. حاجی با این وضعیت ناراحت شد و بـه یکـی از آقایان گفت: «چرا جایی درست نمی‌کنیـد کـه بچه‌ها مجبور نباشند روی خاك نماز بخوانند؟» آن آقا گفت: «راستش بودجه نداریم!» حاجی گفت: «همین الآن میروم امکانات و بودجه برایتـان فـراهم مـی‌کـنم تـا شـما یـک حسینیه درست کنید!» 🔸با حاجی رفتیم انبـار تـدارکات. انبـار پـر از کفش بود. نگاهی به کفشهای حاجی انداختم، دیدم پاره‌اند. گفتم: «این کفشها پایت را اذیت می‌کند، یک جفت کفش سالم بگیر.» گفت: «ایـنطـوری راحـت تـرم؛ همـین‌هـا خوبست.» رفتم پیش مسئول تدارکات و گفـتم: «ایـن همه کفش اینجا دارید، خوب یـک جفـتش را بدهید به حاجی!» گفت: «ایـن انبـار زیـر نظـر حـاجی اسـت، همه اینها متعلـق بـه اوسـت ولـی خـودش نمی‌خواهد.» گفتم: «تو یک جفت بده، من میدم بهش!» گفت: «اشکالی نداره، ولـی مـیدانـم کـه او قبول نمی‌کند!» کفـش‌هـا را گـرفتم و آوردم پـیش حـاجی. گفتم: «آن کفشها را دور بینـداز و اینهـا را پـا کن!» گفت: «این کفش‌ها مال بـسیجی‌هـا اسـت، مال من نیست.» گفتم: «مگر فرقی می‌کند، شـما هـم داریـد می‌جنگید.» گفت: «من اینطوری راحت‌ترم.» ناچار کفشها را دوباره به انبار برگردانم. گفتم: «اشکالی ندارد، کار دیگری می‌کنم! راوی: پدر شهید همت @Hamrahe_Shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از خودم خجالت می کشم که شهید نشدم @Hamrahe_Shohada