eitaa logo
همراه شهدا🇮🇷
2.3هزار دنبال‌کننده
15.4هزار عکس
8.3هزار ویدیو
75 فایل
ٖؒ﷽‌ 💌#شهـבا امامزاבگاט عشقنـב كـہ مزارشاט زيارتگاـہ اهل يقين است. آنها همچوט ستارگانے هستنـב کـہ مے تواט با آنها راـہ را پیـבا کرב. #کپی_ازاد
مشاهده در ایتا
دانلود
◻️◻️◻️◻️ ◻️ 💠نماینده سابق رهبری در سپاه قدس: حاج قاسم روی جذب نسل جوان حساس بود. می گفت باید جذب شان کنیم تا دیگران جذب شان نکنند، و اگر شبهه ای وجود دارد ، باید روشنگری کرد و معرفت این افراد را بالا برد. در سفرهایی که می رفتیم ، توی هواپیما دوست داشت جوانی کنارش بنشیند، با او حرف بزند، و اگر شبهه ای دارد، آن را برطرف کند، برعکس من که توی هواپیما حوصله ی حرف زدن ندارم یا می خواهم استراحت کنم. می گفت "عشقم این است که یک نفر کنارم بنشیند، شبهه هایش را بگوید، من پاسخ بدهم. بدون استثنا، این کار را می کرد، کار نداشت ضد انقلاب است، با حجاب است، بی حجاب است. با او حرف می زد روشنش می کرد، راه نشانش می داد. 📚حاج قاسمی که من می شناسم ص ۵۸ ◻️ ◻️◻️◻️◻️ @Hamrahe_Shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷خبر شهادت🌷 ❣شبش رفته بودم خانه مادر شوهرم. گفتم: مامان خیلی حالم بده.حس می‌کنم فرق سرم دارم می‌شکافد. گویا چند روز قبلش مهدی تیری خورده بود به دستش و به من نگفته بودند. انشب ابوالفضل هم تا صبح فقط ناله کرد. صبح گفتم: مامان می‌روم خانه پدرم تا با آنها بچه را ببریم دکتر شایدمریض شده. وقتی رفتیم دکتر، گفت: نه بچه کاملاً سالم است.  ❣نزدیک ظهر شوهرخواهر مهدی تماس گرفت و گفت: یکی از دوستانم تصادف کرده می‌خواهم ببینم پدر شما در نیروی انتظامی آشنا ندارد؟ گوشی را دادم پدرم. همینطور که صحبت می‌کرد رفت سمت اتاق. وقتی برگشت دیدم قرمز شده. گفتم: بابا من می‌دانم مهدی شهید شده، راستش را به من بگویید. باور کنید آن همه استرسی که داشتم انگار حقیقتا تمام شده بود. یک یا حسین(ع) گفتم و نه گریه‌ای کردم نه چیزی. به پدرم گفتم: دوست ندارم لباس مشکی بپوشید. خودم هم یک لباس نو خریده بودم از مشهد، همان را پوشیدم و رفتیم منزل مادر شوهرم. او وقتی آرامش مرا دید گفت: همه‌اش فکر می‌کردم به تو با آن همه استرس چطور بگویم.  ❣من همه را آرام می‌کردم. می‌گفتم: مهدی به چیزی که می‌خواست رسید. خودم هنوز حال آن وقت را درک نکردم. اما حس می‌کردم حضرت زینب(س) کنارم هست. بقیه فکر می‌کردند من شوکه شدم اما واقعاً حالم عادی بود و راضی بودم. انگار آمپول صبر به من زده بودند. چند روز بعد پیکر همسرم آمد و ما رفتیم معراج شهدای مشهد تا مهدی را ببینیم. من این چند سال اصلاً جلوی کسی گریه نکردم و دوست هم ندارم این کار را بکنم. انگار خودشان هم مرا آرام می‌کنند. اما روز معراج خیلی سخت بود.... @Hamrahe_Shohada
عشق من! ابوالفضل آمد😍 💟روزی که ابوالفضل متولد شد، مهدی تازه از مأموریت آمده بود. چند روز قبل به او گفتم خودت را برسان. گفت اجازه بده مأموریتم تمام شود بعد می‌آیم. با ناراحتی گفتم: اگر خودت را موقع به دنیا آمدن بچه نرسانی دیگر حرفی با تو ندارم. خندید گفت: باشه می‌آیم. وقتی رسید بچه را محکم بغل کرد و در گروه‌هایش نوشته بود: عشق من! ابوالفضل آمد. با ذوق به مادرش می‌گفت: فکر می‌کردی بچه مرا ببینی؟ رفت و پنج شاخه گل از دست فروش جلوی بیمارستان خرید. یکی داد به من، یکی به مادرش، یکی به پرستاری که پیش من بود و ... 💟مهدی خیلی ابوالفضل را دوست داشت. خصوصاً اینکه به سختی خدا به ما بچه داده بود. آخرین بار برای آن که منصرفش کنم از رفتن، گفتم مهدی لااقل چند ماه بمان بگذار طعم پدر شدن را بچشی بعد برو.گفت: اعظم! زمان خیلی مهم است. حضرت علی(ع) هم فرمودند: نوع مرگ آدم‌ها تغییر می‌کند اما زمان مرگشان  نه. یعنی اگر اینجا در حال خواب هم باشم ممکن است سکته کنم اما آنجا در جنگ با تیر شهیدم کنند. بعدم این حرف تو یعنی اینکه: امام حسین(ع) از من کمک خواسته اما بگویم اجازه بدید بچه‌ام بزرگتر شود بعد می‌آیم. مثل فیلم روز واقعه. پس باید در زمان خودش لبیک بگویم. اگر می‌گویید نرو باشه می‌نشینم اما جوابش با خودتان. دیگر حرفی نزدم @Hamrahe_Shohada
🌿یاران شتاب کنید، گویند قافله ای در راه است، که گنهکاران را در آن راهی نیست؛ آری گنهکاران را راهی نیست، ولی پشیمانان را می پذیرند... 🌷شهید سید مرتضی آوینی🌷 @Hamrahe_Shohada
🌷شهید سید مرتضی آوینی: «اگر آفاق وسیع دل های ما، از آفتاب بی غروب توکل، نور و گرما نمی گرفت، بدون تردید هیچ یک از ما، پای در راهی اینچنین نمی نهاد.  ما را اجبار و اکراه بدین جا نکشانده است، که دشواری ها راه بر ما ببندد.  راه حق، محفوف در بلایا و دشواری هاست و اگر نه اینچنین بود، کربلا را، کرب و بلا، نام نمی نهادند.» 📚 «گنجینه آسمانی» @Hamrahe_Shohada
قدس - ترس - اسرائیل - سید مرتضی آوینی.mp3
زمان: حجم: 1.54M
🎙 شهید سید مرتضی آوینی: سربازان امام زمان از هیچ‌چیز جز گناهان خویش نمی‌ترسند! @Hamrahe_Shohada
🥀 |کلید واژه ✨ همه خواب بودیم وقتی باغبان رفت... این پدرانه‌ترین لالایی جهان است، از زبان مردی که برای همۀ ما پدر بود 👈مارا با یتمی انسی دیرینه است !! @Hamrahe_Shohada