فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺 شهید مصطفی صدرزاده
💠خاطره خواندن نمازجماعت در جنگ، از زبان آقا مصطفی صدرزاده...
اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نحوه شهادت🥀🌱 آقا مهدی باکری
بعدازظهر ۲۵اسفند۶۳ ارتش بعثی پس از ورود به حربیه، در دشت مقابل گلوگاه کیسهای پیش آمد وپس از تصرف خاکریز اول خودی، نیروهای لشکر عاشورا را محاصره کرد.
شهید باکری🥀🌱 مانع عقب نشینی شد و باپرتاب چندنارنجک پشت سیلبند بازگشت و مانند یک تکاور ماهر به نبرد ادامه داد.در گرماگرم نبرد، تکبیرگویان و درحال ذکر و دعا برای حضرت مهدی(عج) وطلب استعانت از آن حضرت، ناگهان تیری به پیشانیاش اصابت کرد و به فیض شهادت نائل آمد.
سپس پیکر او به قایقی منتقل شد وقایق به عقبه نیروهای خودی در شرق دجله حرکت کرد.
در این میان، در حالیکه تیربار دشمن قایق را زیر رگبار گرفته بود،یک گلوله آر.پی.جی به قایق اصابت کرد. در پی این اقدام؛ قایق به سرعت آتش گرفت و پیکر نازنین فرمانده و همرزمان مجروحش سوخت. مدتی بعد جریان آب قایق را در نقطهای کنار خشکی متوقف کرد. در تمام ساعات باقیمانده روز، آتش شدید دشمن مانع از تخلیه قایق شد و با فرارسیدن شب، اثری از قایق باکری یافت نشد.
شهید باکری🥀🍃🥀: ای عاشقان اباعبدالله، بایستی شهادت را در آغوش گرفت و گونهها بایستی از حرارت و شوقش سرخ شود و ضربان قلب تندتر بزند
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببینید | روایت سوزناک حاج قاسم سلیمانی در توسل به حضرت فاطمه در جنگ دفاع مقدس
#فاطمیه #دفاع_مقدس
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
همراه شهدا🇮🇷
بسم الله الرحمن الرحیم #قسمت_اول #داستان_عشق_آسمانی_من _زهرا! با شنیدن صدای مادرم سرم را برمیگر
بسم الله الرحمن الرحیم
#قسمت_دوم
#داستان_عشق_آسمانی_من
با آژانس تا مسجد ولیعصر میروم...
فکر و خیال را پس میزنم و از ماشین پیاده میشوم...
قدم هایم را آرام برمیدارم...
صدای فرحناز در گوشم میپیچد:یه سال میخوای بمونی خونه مهدیه ؟
میخندم و زیر لب میگویم:راست میگی...وسایلام خیلی زیاده
مطهره حرفم را قطع میکند،با خنده میگوید:
میخواستی کامیون بگی بیاد کمد وسایلاتو بیاره قم ..
فرحناز نگاهی به صورتم می اندازد و هرسه آرام میخندیم...
چمدان را زمین میگذارم و چادرم را روی سرم مرتب میکنم...
سوار اتوبوس میشویم
اولین مکان توقف حرم امام (ره)هست
یک ساعتی فاصله داریم ...
لبم را از ذوق میگزم
در حد یک ربع زیارت میکنم و از فرحناز مطهره جدا میشوم...
به سمت معبودگاه عشق قعطه ۵۰بهشت زهرا حرکت میکنم
#مزار_شهید_مدافع_حرم_آقاسید_محمد_حسین_میردوستی
مزارش خیلی خلوت است
تلفن همراهم را از داخل کیف برمیدارم و مداحی #منم_باید_برم را پلی میکنم ...
اشکهایم جاری میشود،قطره اشکی مژه های بلندم را رها میکند و روی گونه ام مینشیند...
صفحه گوشی روشن میشود و نام فرحناز روی صفحه گوشی نقش میبندد...
صدایم را صاف میکنم و جواب میدهم:بله
فرحناز با صدای نسبتا بلند میگوید کجا رفتی تو؟
درحالی که با یک دستم گلاب را روی مزار سرازیر میکنم میگویم:
-هیس چه خبرته؟
صدای فرحناز بلند تر از قبل در گوشم میپیچد:
نمیگی من نگرانت میشم
کجا رفتی؟
-اومدم مزار آقاسید ...
فرحناز:خب به ما هم میگفتی میومدیم...
❣❣❣❣❣❣❣
در فکر فرو میروم...قرار است یک ماه قم بمانم و زندگی #شهید_مدافع_وطن_محمد_سلیمانی را بنویسم...
فرحناز کنارم مینشیند:زهرای من از من ناراحته؟
_زمزمه میکنم:فرحناز...
حرفم را قطع میکند و میگوید:آخه نگرانت شدم...
_لبخندی نثار چهره پاکش میکنم:دیگه که گذشت ولش کن...
فرحناز نفس عمیقی میکشد:گوشیت داره زنگ میخوره،مطهره نگاهی به صورتم می اندازد و میگوید:گوشی کشت خودشو جواب بده دیگه...
با قدم های بلند خودم را به میز میرسانم و جواب میدهم:سلام مهدیه جان...خوبی
چند لحظه مکث میکند و میگوید:سلام...کجایین
مطهره مقابلم می ایستد و با تکان دادن سرش میپرسید کیه!؟...
همانطور که به صحبت های مهدیه گوش سپرده ام، در دهان آرام میگویم:مهدیه س..
فرحناز بلند صدایم میزند:زهرا، با یه خداحافظی مهدیه رو خوشحال کن...
بالاخره صحبت هایم را به جمله آخر میکشانم:کار نداری مهدیه جان؟یک ساعت دیگه میبینمت...
خوشحالی را میتوان در چشمهایم به وضوح دید...
فرحناز به سمتم قدم برمیدارد،ارام میپرسد:چی گفت مهدیه؟
با شیطنت لبخندی میزنم و میگویم:چیزی خاصی نگفت ...
مطهره گوشه لبش را به دندان گرفته و به من زل زده،...لبش را رها میکند و میگوید:چی گفته داری از خوشحالی میمیری...!
همانطور که روسری ام را با وسواس مرتب میکنم با لبخندی از روی خوشحالی به مطهره و فرحناز نگاه میکنم:گفت آقای فاطمی نیست یک ماه...
منم این یک ماه رو میرم خونه مهدیه،مکث میکنم و بلند میگویم:یعنی دیگه خوابگاه نمیرم...
#ادامه_دارد
نویسنده :بانوی مینودری
#همراه_شهدا
✍ #وصیتنامه_شهید_مرتضی_جاویدی
🌷 نمی دانم چه کرده ام که شهید نمی شوم. شاید #قلبم سیاه است. خدا رحمت کند حاج محمود ستوده را ، وقتی با هم صحبت می کردیم ، می گفتیم اگر جنگ تمام شود و ما زنده باشیم، چه کار کنیم؟ واقعا نمی شود زندگی کرد و به صورت خانواده های #شهدا نگاه کرد... و این جاست که ما و جاماندگان از #قافله نور باید بگوییم خوشا به حال آنان که با #شهادت رفتند ... ."🌷
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عرض ارادت به امام زمان(عج)
بانوای ملکوتی سلطان الذاکرین
استاد سلیم موذن زاده اردبیلی
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
هدایت شده از گنجینهٔ استیکر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷﷽🇵🇸
🎥 ایام فاطمیه هست این صحبتهای #شهید_رئیسی در مورد توسل به حضرت فاطمه زهرا را حتماً ببینید
🍃🌹🍃
دیگر همه شب های علی شب یلداست...😔
از درد فراق فاطمه...
يَا رَسُولَ اللَّهِ!
أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ،
وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ.......
هنگامی که امیرالمؤمنین علی علیه السلام فاطمه زهرا را دفن نمود ...
وقتی دست مبارك از خاك قبر برافشاند،
اندوه و غم بر دلش هجوم آورد
و سيلاب اشك را بر گونه هایش جارى ساخت، سپس رو به جانب قبر رسول خدا (ص) گرداند و گفت.....
امّا اندوهم هميشگى گشته، و شبم به بيدارى كشيده، اندوه هرگز از دلم رخت نبندد...
📚نهج البلاغه خطبه ۲۰۲
🏴🏴🏴
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
TaKonoonSiliMohkamKhordehee-MahmoodKarimi.mp3
1.35M
تا کنون سیلی محکم خورده ای؟
🎤 با نوای حاج محمود کریمی
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
خونمون این طرفه.mp3
2M
🎙حاج محمود کریمی
خونه مون این طرفه
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
إنّا لِلّه و إنّا إليهِ راجِعون
@Hamrahe_shohada
2.namazeshg_karimi.mp3_85466.mp3
4.44M
🏴 نوحه ماندگار ،
نماز عشق را خواندم به پشت درب این خانه
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃
✒️ مناجات صبحگاهی (فرازی از دعای یازدهم صحیفه سجادیه)
💫 به نام خداوندی که رحمن و رحیم است
💞 مــ♡ـــولای مــن
هنگامیکه روزگار زندگیمان سپری شود و مقدار عمرمان بگذرد و به پایان برسد و دعوتت به مرگ که چارهای از آن و اجابتش نیست، ما را آماده افتادن به کام مردن کند؛ پس بر محمّد و آلش درود فرست و پایان آنچه نویسندگان اعمال ما در پروندۀ ما خواهند نوشت، توبۀ پذیرفتهشده قرار بده، توبهای که پس از آن ما را بر گناهی که کسب کردهایم و معصیتی که مرتکب شدهایم، نایستانی.
🍁ای خدای دوعالم🍁
🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃
♻️ شنبه
🌀 ۲۶ آبان ۱۴۰۳
♻️ ۱۴ جمادی الاول ۱۴۴۶
🌀 ۱۶ نوامبر ۲۰۲۴
🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃
📿ذکر روز شنبه
✨یا رب العالمین✨
🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃
💠 حدیث امروز
✍🏻 رسول رحمت حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:
خداى عزوجل مى فرمايد: به عزّت و جلالم سوگند كه از ظالم در دنيا و آخرت انتقام مىگيرم و از كسى هم كه مظلومى را ببيند و بتواند ياريش كند و نكند بىگمان انتقام مى گيرم.
📚کنزالعمال، ج ۳، ص ۵۰۵، ح ۷۶۴۱
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃
@Hamrahe_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 زیـارتنامهشهــــــداء 💢
❣بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم❣
🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ
🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ
🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ
🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ
🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ
🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ
🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم🌹
کاشمیشـدهمچوشهداخاکیباشیم
شهدا نگاهی...
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ
یااباصالحَ المَهدی
یاخلیفةَالرَّحمن
و یا شریڪَ القران
ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ
سیِّدی و مَولای
ْ الاَمان الاَمان الاَمان ورحمة الله وبرکاته
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 یادتان هست ؟ ؛ که سالها پیش مادری با این کلیپ دلِ دنیا رو آتش زد
🥀🍃 ۲۴ آبان؛ سالگرد شهادت بهروز صبوری گرامیباد🥀🍃
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
🥀شهید بهروز صبوری🥀 در سن 18 سالگی به شهادت رسید و پیکر او به دلیل شرایط عملیات در منطقه ماند.مادر🥀 شهید بهروز صبوری،🥀 سالها منتظر شنیدن خبری از پیکر فرزندش همانند دیگر مادران شهدای مفقود الاثر بود. جمع زیادی از مردم ایران، مادر این شهید را در کلیپی معروف که نمایانگر گریهها و انتظار این مادر در استقبال از شهدای گمنام است مشاهده کردهاند. این کلیپ با عنوان «گمنام 61» بارها در فضای مجازی و رسانه ملی منتشر شده است و مادر شهید صبوری🥀 را کم کم به نمادی از انتظار مادران شهدای گمنام تبدیل ساخت.
پنج شنبه 8 اسفندماه 92 طبق اعلام رسمی معراج شهدای مرکز و کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح، خبر کشف هویت شهید بهروز صبوری بعد از 31 سال مفقود الجسد بودن، منتشر شد. پیکر مطهر شهید بهروز صبوری در جریان به خاک سپاری جمعی از شهدای گمنام در دانشگاه خلیجفارس بوشهر در اردیبهشت ماه سال 1389 به خاک سپرده شده است و هویت او بعد از گذشت سه سال از خاکسپاری توسط آزمایش DNA شناسایی شد. نمونه خون خانواده شهید با نمونه استخوان شهید که در بانک ژنتیک شهدای گمنام ثبت شده بود تطابق پیدا کرده و هویتش احراز شد.🥀 شهید بهروز صبوری سال 1361 در عملیات مسلم بن عقیل در منطقه عملیاتی سومار به شهادت رسید.
روزهای آخر ماه اسفند بود و خیابان ها غلغله بود از رفت و آمدهای شب عید و مردم با عجله و شتابی عجیب، از مغازهای به مغازه دیگر در کوچه پس کوچههایی سرک میکشیدند که هر یک مزّین به نام پاک شهیدی است. قرار بود مسافری غریب را پس از 31 سال دوری به آغوش مادری چشم انتظار برگردانند، مسافری که وقتی جواز شهادت برایش صادر شد، مادر ماند و دنیایی بی خبری و چشم به راهی. جوان شهیدی که این روزها کوچه خانهای که مادرش در آن ساکن است به نام همان مسافر غریب یعنی شهید بهروز صبوری🥀 زینت گرفته است و قرار بود پیکر او را که فرسنگ ها دورتر به نام شهید گمنام دفن شده بود، به خانهاش برگردانند.
تا پیش از رسیدن تابوت پیکر بهروز هر یک از مردم به گونهای مشغول انجام کاری بودند، آمدن بهروز که انگار همه را به خود آورد، باعث دست کشیدن آنها برای ساعتی از خرید شب عید شد. انگار عطری در هوا پخش شد و بوی حضور شهید صبوری و پایان چشم به راهی مادرش را به هوای یخ زده اسفند تزریق کرد.
ماجرای سفره عقدی که مادر شهید برای پسرش چید
تابوت پیکر 🥀بهروز صبوری،🥀 مثل آهنربا همه را به خود جذب کرد
اصلا خاصیت نوروز و بهار است که چشم انتظاری آدمها را به پایان برساند و غبار غم از دل چشم انتظاران بزداید. درست مثل زمستانی که به وصال مادر 🥀🍃شهید بهروز🥀 صبوری🍃🥀 به بهار پیوند خورد و عطر شکوفههای بهاری، زودتر از همیشه سر تا سر تهران را در بر گرفت. به یکباره بازارچهها و مغازههای اطراف امامزاده حسن(ع) از جمعیت خلوت شد و مرام و معرفت بچه محلهای قدیمی محله امامزاده حسن(ع) یعنی 🍃🥀بهروز،🥀 همه اهالی را به مراسم تشییع خود فرا خواند. انگار یک آهنربایی قوی مسیر همه را به سوی راه روشنی که رفته است، تغییر میدهد. صدای سلام و صلوات در فضا پر شده بود و سیل بیشمار جمعیت، پیکر مردی را به دوش گرفته بودند که روزی حصار شب را شکسته و با پرواز کبوتر گونه خود، آرامش مردمان این سرزمین را رقم زده بود.
ماجرای سفره عقدی که مادر شهید برای پسرش چید
در بدو بدوهای مردم در شب عید، مادری هم با شتاب و عجله منتظر رسیدن فرزندش بود؛ سفره عقدِ نو عروس نداشته و پسر شاخ شمشادش را که حالا قرار بود او را در تکه ای پارچه سفید به آغوشش بسپارند، آماده می کرد. برای خرید عجله داشت و تنها به آرام گرفتن فرزندش در خانهای جدید، پس از ۳۱ سال دوری میاندیشید؛ چادر و مقنعهاش را مرتب کرد و با گلابدان و ظرف اسپند عصا زنان به سیل جمعیتی که تابوت پیکر🥀 بهروز🥀 را گرفته بودند و به خانهای که روزگاری خبر خوش تولدش را به اهالی خانه داده بود می آوردند، پیوست. چند تکه از پیکر مطهر🥀🍃 شهید بهروز صبوری🥀🍃 را که در کفن پیچیده شده بود، به درخواست مادر، در همان نقطهای قرار دادند که روزگاری قنداقه بهروز را در بدو تولد در آنجا گذاشته بودند.
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada