🔹روابط عمومی قرارگاه قدس جنوب شرق اعلام کرد #ناصر_براهویی یکی از بسیجیان اهل سنت ناحیه سپاه زاهدان که در اغتشاشات و آشوبها مجروح شده بود، به خیل شهدا پیوست.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨بسم ربِّ الشُّهدا وَالصدّیقین✨
امام خامنه ای مدّظله العالی :
امروزفضیلت زنده نگه داشتن نام، یاد و خاطره شهیدان کمتراز شـــ🌹ــهادتـــــ نیست.
🕊زیارتنامه شهدا🕊
🌹اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، السّلام عَلیکُم یا انصار مهدی عجّل الله، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹
#همراه_شهـــدا🇮🇷
@Hamrahe_Shohada
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَقِیَّهَ اللَّهِ فی اَرْضِهِ ...✋
عشـق جانـم
امـام زمانـم،
#سلام_یا_مهدی
درسالروز آغاز امامت حضرت ولی عصر (عج) بیعت مون رو با ولی زمان آقاجانمون #سید_علی_حسینی_خامنه_ای را تجدید میکنیم.
#لبیک_یا_مهدی
#لبیک_یا_خامنه_ای
#شهید_مصطفی_اسلامی
اجازه ندهید که ضدانقلاب در بین شما نفوذ کند. سنگر اصلی که همان مساجد است حفظ کنند و حامی روحانیون و در خط امام باشند و با آنها مخالفت نکنند که مایه شکست انقلاب اسلامی است و امام را تا آخرین نفس یاری کنید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«به نبودنش عادت کردیم»
🍃 غیبت امام زمان متاسفانه برای بعضی از شیعیان عادی شده ...
#استاد_مسعود_عالی
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 فقط به خدا توکل کنید ...
نشر دهید و همراه ما باشید
#شهید_مصطفی_صدر_زاده
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
همراه شهدا🇮🇷
🌸🕊🌸🕊
✍فرزانه سیاهکالیمرادی همسر شهید حمید سیاهکالیمرادی روایت میکند:
🌹از یک زمانی به بعد از پیامک دادن خوشم نمیآمد. دوست داشتم با خط خودم برایش بنویسم. یادداشتهای کوچک مینوشتم، چون معمولا حمید زودتر از من از خانه بیرون میرفت و زودتر از من به خانه برمیگشت.
🌸🕊🌸🕊
🌹هر کاغذی که دستم میرسید برایش یاداشت مینوشتم. میگفتم تا چه ساعتی کلاس دارم، ناهار را چه جوری گرم کند، مراقب خودش باشد، ابراز علاقه یا حتی یک سلام خالی! هر روز یک چیزی مینوشتم و میگذاشتم روی اُپن یا کنار آینه.
🌸🕊🌸🕊
🌹خیلی خوشش میآمد. میگفت نوشتههایت هر چند کوتاه است، اما تمام خستگی را از تنم بیرون میبرد. میگفت یک روز با این نوشتهها غافلگیرت میکنم! برای شرکت در دوره یک روزه باید به تهران میرفتم.
🌸🕊🌸🕊
🌹برای ناهار حمید لوبیاپلو درست کردم و بعد در یادداشتی برایش نوشتم: حمید عزیزم! سلام. امروز میرم تهران و تا غروب برمیگردم. وقتی داری غذا را گرم میکنی، مراقب خودت باش. سلام من را حسابی به خودت برسون.
🌸🕊🌸🕊
🌹یادداشت را روی در یخچال چسباندم و از خانه بیرون زدم. دوره زودتر از زمانبندی اعلام شده تمام شد. ساعت حوالی شش بود که داخل کوچه بودم. بچهها داخل کوچه فوتبال بازی میکردند.
🌸🕊🌸🕊
🌹پیرمرد مسن همسایه هم مثل همیشه صندلی گذاشته بود و جلوی در نشسته بود. از کنارش که میخواستم رد بشوم یاد حرف حمید افتادم و با او سلام و احوالپرسی کردم. پیش خودم گفتم حتما الان حمید خوابیده برای همین زنگ را نزدم. کلید انداختم و آمدم بالا.
🌸🕊🌸🕊
🌹در را که باز کردم عینهو دودکش کارخانه دود بود که زد توی صورتم. داشتم خفه میشدم. چشم چشم را نمیدید. چون پاییز بود هوا زود تاریک میشد. تنها چیزی که میدیدم نور کامپیوتر داخل اتاق بود.
🌸🕊🌸🕊
🌹وقتی داخل اتاق شدم حمید را دیدم که بیهوا پشت کامپیوتر نشسته بود. من را که دید سرش را بلند کرد و تازه متوجه این همه دود شد. گفتم: حمید اینجا چه خبره؟ حواست کجاست آقا؟ این دود برای چیه؟ غذا خوردی؟ گفت: نه نخوردم.
بعد یکهو با گفتن اینکه وای غذا سوخت! دوید سمت آشپزخانه. از ساعت دو ونیم که حمید آمده بود اجاق گاز را روشن کرده بود تا غذا گرم بشود.
🌸🕊🌸🕊
🌹بعد رفته بود سر کامپیوتر و پروژه دانشگاهش. آنقدر غرق کار شده بود که فراموش کرده بود اجاق گاز را روشن کرده است. غذا که جزغاله شده بود هیچ، قابلمه هم سوخته بود! شانس آورده بودیم خانه آتش نگرفته بود.
🌸🕊🌸🕊
🌹میدانستم، چون غذا لوبیاپلو بود. فراموش کرده، وگرنه اگر فسنجان بود مهلت نمیداد غذا گرم بشود. همان جا سر اجاق گاز میخورد!
🍃منبع: کتاب یادت باشد، داستان زندگی شهید حمید سیاهکالیمرادی
💜🕊
(خلاصه نویسی شده توسط عضو محترم کانال)
نشر دهید و همراه ما باشید
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
🥀شنیدید میگن خسته کار نباشید؛
✨اینسو وآنسوۍجھانراکہبگردی،
خوشترو زیبآتر از این عکس من عکس ندیدم
👈تا وقتی نور شهدا در این کشور می تابد، آسیبی به این مملکت نخواهد رسید.
نشر دهید و همراه ما باشید
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
🥀شهیدانه
✨در پس همه ی این صبحها
یک نگاه تو
برایمان کافیست
که تمام صبحهایمان
" بخیر" شود...
👈شهید_زین_العابدین_کیان_مهر
نشر دهید و همراه ما باشید
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
🌿🌿
🔆آیتالله العظمی بهجت قدسسره:
از گناه ما و بهخاطر اعمال ماست
که آن حضرت، هزار سال
در بیابانها دربهدر و خائف است.
📚(در محضر بهجت، ج۲، ص۴۴)
🌥🌥🌥
نشر دهید و همراه ما باشید
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
◻️◻️◻️
◻️◻️
◻️
کاش صاحب برسد،بنده به زنجير کند
ماجوانان همه را در ره خود پير کند
کاش چشم گل زهرا به دل ما افتد
با نگاهش به دل غمزده تاثير کند
◻️
◻️◻️◻️
نشر دهید و همراه ما باشید
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
📿⛅️🌼
گفته بودی عاشقم هستی
ولی انگار نَهــ .... !
✍پریناز جهانگیر عصر
نشر دهید و همراه ما باشید
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
حجة الاسلام الهی(کارشناس برنامه گنج سعادت رادیو معارف):
شخصی است که می دانست حضرت حجت سلام الله علیه،
چه ساعاتی به مسجد مقدس جمکران تشریف می آورند،
با اصرار فراوان از او جویا شدم،
گفت:
اگر تشریف بیاورند،
صبح جمعه، بین الطلوعین،
ونشانه اش این است که
قبل تشریف فرمایی، همیشه کمی نم باران هم خواهد آمد.
اللهم عجل لولیک الفرج🌺
نشر دهید و همراه ما باشید
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
اسیرش کردن، برای اعتراف گرفتن ازش، هر دو دستش رو از بازو بریدن.
با دستگاههای برقی همهی صورتش رو سوزوندن، وقتی پوست جدید جایگزین شد، پوستش رو کندن و انداختنش تو دیگ آب نمک. مرحله بعدی انداختن توی دیگ آبجوش بود. وقتی جونش رو گرفتن، جسدش رو تیکه تیکه کردن، جگرش رو پختن، یه بخشیش رو خودشون خوردن و مابقیش رو و به خورد هم سلولیهاش دادن.
این فقط یک سکانس از جنایات #کوملههاست. همون #کوملهای که امروز پسر خالهی مرحومه مهسا امینی با پرچمشون میاد پشت دوربین و جمهوری اسلامی رو متهم میکنه...
ماجرا مربوط به #شهید_احمد_وکیلی🌷 هست....
#شهید_احمد_وکیلی
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
🔴 #تقسیم_شیرینی_با_همسر
💠 جعبه شیرینی رو جلوش گرفتم، یکی برداشت و گفت: «میتونم یکی دیگه بردارم؟» گفتم: «البته سید جون، این چه حرفیه؟» برداشت ولی هیچ کدوم رو نخورد. کار همیشگیش بود. میگفت: «میبرم با #خانم و بچه هام میخورم». میگفت: اینکه آدم شیرینیهای زندگیشو با زن و بچهاش تقسیم کنه خیلی توی زندگی خانوادگی تأثیر میذاره!
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
#ارسالیکاربر
نشر دهید و همراه ما باشید
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada