سالگرد شهادت شهیده عصمت پورانوری 🌱
بعد از خواستگاری همسرش و قبول ایشان مراسم خیلی سادهای برگزار شد.
عصمت اهل قناعت بود.
لباس عروسیاش مانتو و شلوار بود و یک چادر گلدار.
شلواری را که همیشه استفاده میکرد شست و اتو کرد و همان را پوشید.
به مادرم گفته بود من لباسهای مجلسی بیرون را نمیخواهم. همین لباس ساده را برای روز عروسیام میپوشم.
برای عروسیاش آرایشگاه هم نرفت.
فکر نمیکنم شما کسی را پیدا کنید که اینطور باشد. او به ظاهر توجه نمیکرد. همه حواسش به عرفان و اعتقادات طرف مقابلش بود.
طرز فکرش به سمت خدا و تعالی بود. اینها برایش خیلی مهم بود.
سبک ازدواجش باید مورد توجه دختران امروز ما قرار بگیرد.
راوی: خواهر شهیده 💚
تاریخ شهادت: ۶۰/۹/۱۹ 🥀
#همراه_شهدا 🏴
@Hamrahe_Shohada
💠آیت اللّه سبحانی :
زمانی قاری بیست و دو ـ سه ساله ای از کشور مصر به دیدار آیت اللّه العظمی گلپایگانی آمده بود.
وقتی که آقا از ورود وی مطلع شدند، فرمودند:
اجازه دهید که من حمد و سوره خود را قرائت کنم و شما ببینید که من اشتباهی نداشته باشم.
سالگرد وفات
#همراه_شهدا 🏴
@Hamrahe_Shohada
YEKNET.IR - shoor 2 -shabe 5 fatemie avval 1401 - rasouli.mp3
3.7M
🍃کجایید ای شهیدان خدایی
🍃بلاجویان دشت کربلایی
🎤 #مهدی_رسولی
🏴🏴🏴
◽روضه خوانی امام جواد(ع)
در مصیبت شهادت مادرش فاطمه زهراسلام الله
◽زکریا بن آدم نقل کرده است که گفت:
در خدمــت حضرت رضــا علیه السلام بودم
ڪه حضرت جــواد علیه السلام را در حالیکه
سنّ شریف او کمتر از چهار سال بود نزد او آوردند
دست خود را بر زمین زد و سر خود را به طرف آسمان
بلند کرد و مدتی در فکر فرو رفت.
◼◼
حضرت رضا علیه السلام فرمود؛
بنفسی أنت، فیم طال فکرک؟
فدایت شوم ، در چه باره این قدر فکر می کنی؟
عرض کرد:
فیما صُنع بأمّی فاطمه (س)
أما والله لأخرجنّهما ثم لأحرقنّهما ثم لأذرینّهما ثم لأنسفنّهما فی الیمّ نسفا
در آن رفتار زشت و ظالمانه ای که با مادرم فاطمه علیها سلام نمودند به خدا قســم آن دو ظالم را از قبر بیرون
می آورم بدن آنها را به آتش می سوزانم و خاکسترش را
بر باد می دهم و آن ها را در دریا سرازیر می کنم.
حضرت رضا علیه السلام او را در بر گرفتند
و بین دو چشمان مبارک او را بوسیدند وفرمودند:
پدر ومادرم بفدایت،
تو شایسته و سزاوار منصب امامتی.
📚القطره جلد ۱صفحه ۶۴۸
#همراه_شهدا 🏴
@Hamrahe_Shohada
#چ_مثل_چمران
خون خود را بر زمین میريزم تا شاید کسےبہ هوش بیایدتا مگر وجدانے بیدار شود،ولےافسوس کہ منافع مادی و حب حیات همہ را بہ زنجیر ڪشیده است
#شهید_مصطفی_چمران
#همراه_شهدا 🏴
@Hamrahe_Shohada
کوهاست و دلش به وسعت دامنه ایست
سیمای امام عشق را آینه ایست
این اَبر مرد که نور از نفسش می بارد
سید علی حسینی خامنه ایست
#همراه_شهدا 🏴
@Hamrahe_Shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چطور جواب شماها رو میتونیم بدیم 😭
#همراه_شهدا 🏴
@Hamrahe_Shohada
اعظم الله اجورنا_۲۰۲۱_۰۸_۲۷_۱۱_۵۷_۰۴_۱۱۶.mp3
10.35M
اعظم الله اجورنا....
#همراه_شهدا 🏴
@Hamrahe_Shohada
همراه شهدا🇮🇷
❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️💞❣ * #داستـــان ❤ #عاشقــانه_دو_مدافـــع❤️ #قسمت_بیست_پنجم _اومدم کہ جواب بدم تلفـݧ
❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️💞❣💛
* #داستـــان
❤ #عاشقـــانه_دو_مدافــــع❤
#قسمت_بیست_ششم
_داشتم میخوابیدم کہ اردلان در اتاق وزد و اومد داخل...
برق و روشـݧ کرد و گفت:
خواهر گلم ساعت ۱۰ از کے تا حالا تو انقدر زود میخوابے❓
نمیخواے داداشتو ببینے باهاش حرف بزنے❓حالشو بپرسے❓مثلا تازه اومدمااااا
درازکشیده بودم بلند شدم رو تخت نشستم و باخنده گفتم:
داداش خلِ کچلم ماماݧ بهت یاد نداده وقتے یہ نفر میخواد بخوابہ یا داره استراحت میکنہ مزاحمش نشے❓😂
_اردلان اخم کرد و برگشت کہ بره
باسرعت از رو تخت بلند شدم و بازوش و گرفتم
کجااااااا لوس ماما❓
_اخماش بیشتر رفت تو هم و گفت میرم شما استراحت کنے....لوسم خودتے
همونطور کہ میکشوندمش سمت تختم گفتم خوب حالا قهر نکـݧ بیا بشیـݧ ببینم چیکار داشتے
اردلان نشست رو تختم
مـݧ هم رو صندلے روبروش دستم گذاشتم زیر چونم و گفتم
به به داداش اردلاݧ حموم لازم بودیااااا
ترو خدا زود بزود برو حموم
اینطورے پیش برے کسے بهت زݧ نمیده هااااااا
خندید و گفت:
_تو بہ فکر خودت باش یواش یواش بوے ترشیدگیت داره در میاد.
همہ از خداشونہ مـݧ دامادشوݧ بشم حیف کہ مـݧ قصد ازدواج ندارم
دوتایے زدیم زیر خنده.
ماماݧ در اتاق و باز کرد و با یہ سینے شربت و بیسکوییت وارد شد بہ بہ خواهر برادر باهم خلوت کردید
راستے اسماء با،بابات حرف زدم بہ مادر اقاے سجادے هم گفتم براے فردا مشکلے نیست
جلوے اردلاݧ خجالت کشیدم و سرمو انداختم پاییـݧ
اردلاݧ خندید و گفت:
خوبہ دیگہ اسماء خانوم مـݧ باید از ماماݧ میشنیدم❓
_سرم همونطور پاییـݧ و گفتم آخہ داداش یدفہ اے شد بعدشم هنوز کہ خبرے نیست...
ماماݧ لیواݧ شربت و یہ بیسکوییت داد دست اردلاݧ و گفت بخور جوݧ بگیرے ببیـݧ چہ لاغر شدے
چپ چپ بہ ماماݧ نگاه کردم و گفتم:
ماماݧ مـݧ احتیاج ندارم بخورم جوݧ بگیرم❓
اردلاݧ بادست زد پشتم و گفت:
آخ آخ حســـــودے❓
ماماݧ هم لیواݧ شربت و داد دستم و گفت بیا تو هم بخور جوݧ بگیرے
لیواݧ و ازش گرفتم و گفتم پس بیسکوییتش کو بلند شد و همونطور کہ از اتاق میرفت بیروݧ گفت
واااااااا بچہ شدے اسماء❓خودت بردار دیگہ
حرصم گرفتہ بود لیواݧ شربت گذاشتم تو سینے و بہ اردلاݧ کہ داشت میخندید دهـݧ کجے کردم
اردلاݧ شربت و تا تہ خورد و گفت:آخیش چہ چسبید...
_بعد دستش و گذاشت رو شونم و گفت:اسماء میخوام باهات جدے حرف بزنم
سرمو بہ نشونہ ے تایید تکوݧ دادم
اردلاݧ آهے کشید و شروع کرد:
سہ سال پیش اونقدرے کہ الاݧ برام عزیزے، عزیز نبودے
اسماء حجابتو دوست نداشتم نوع تیپ زدنات، دوستات،بیروݧ رفتنات و.....
همیشہ متفاوت بودے با کل خوانواده
اینکہ بگم همه چیت بد بود و دوست نداشتما ݧ بالاخره خواهرم بودے
چند بار بہ ماماݧ و بابا شکایتت و کردم اما اونا اجازه ے دخالت و بهم ندادݧ براے همیـݧ منم کارے بهت نداشتم
_تا وقتے کہ اوݧ اتفاق برات افتاد،نمیدونم چے باعث شده بود کہ خواهر همیشہ شیطوݧ و درس خوݧ مـݧ گوشہ گیر بشہ و با هیچ کسے حرف نزنہ،دنبالشم نیستم چوݧ هرچے کہ بود باعث شد تو اینے بشے کہ الاݧ هستے،اسماء وقتے تورو،تو اوݧ وضعیت میدیدم داغوݧ میشدم
کلے برات نذرو نیاز کردم کہ خوب بشے، حضرت زهرا رو قسم دادم کہ بہ خواهرم کمک کـݧ،اشک ریختم ،زجہ زدم و....
روزے کہ چادرے شدے
_فهمیدم کہ حضرت زهرا جوابمو داده
دیگہ خیالم از بابتت راحت شد فهمیدم کہ راهت رو درست انتخاب کردے.
وقتے ماماݧ بهم قضیہ ے خواستگارے و گفت:خیلے خوشحال شدم و میدونستم کہ تو اونقدر بزرگ شدے کہ تونستے تصمیم بگیرے
_همچنیـݧ مشتاق شدم ببینم کیہ کہ خواهر ما بیـݧ ایـݧ همہ آدم اجازہ داده بیاد براے خواستگارے....
خندیدمو گفتم:
یکے مث خودت
مثل من❓خوب پس قبول کن دیگه..
خندیدمو گفتم:
ارہ تسبیحش همیشہ دستش دکمہ هاے پیرهنشو تا آخر میبنده سر وتهش بزنے تو بسیج دانشگاس
وقتے هم کہ با آدم حرف میزنہ زمینو نگاه میکنہ
اهاݧ راستے ریشم داره برادریہ براے خودش هههههه...
دستشو گذاشت روشونم گفت خستہ نباشے،یکم از اخلاقش بگوووو
_إ اردلاݧ پاشووو برو میخوام بخوابم خستم
إ اسماء مـݧ هنوز کلے حرف دارم حرفاے اصلیم موند....*
نویسنده✍"#السيدةالزينب"
ادامــه.دارد...
#همراه_شهدا 🏴
@Hamrahe_Shohada
گوینـد:
شھـادت مہر قبولۍست
کـہ بـر دلـت مۍخـورد...
شھـدا دلـم لایق مہـر شھـادت نیست
امـا،
شمـا کـہ نظـر کنیـد؛
این ڪویـر تشنـہ
دریـا مۍشود..
بـا عطر #شــــھـــــادتــــــ
#همراه_شهدا 🏴