eitaa logo
همراه شهدا🇮🇷
2.2هزار دنبال‌کننده
13.1هزار عکس
6.9هزار ویدیو
73 فایل
ٖؒ﷽‌ 💌#شهـבا امامزاבگاט عشقنـב كـہ مزارشاט زيارتگاـہ اهل يقين است. آنها همچوט ستارگانے هستنـב کـہ مے تواט با آنها راـہ را پیـבا کرב. پل ارتباطی @Mali50 @Hamrahe_Shohada
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتِ لبیک که شد اسماعیل ها را ؛ به قربانگاه فرستادند هاجرها .... در حال ردشدن از زیر قرآن کریم 💔 @Hamrahe_Shohada
🌹اصلا زنِ شیعه باید شهید پرور باشد! درست مثل اُم‌البنین عباس می‌خواهد کـربلا ... @Hamrahe_Shohada
📸 جعل سند شهیدی برای اعزام به جبهه!! پ‌ن: در سال‌ های دفاع مقدس دست بُردن در شناسنامه برای تغییر تاریخ تولد و رساندن سن به مرحله‌ی قانونی، با هدف رفتن به جبهه‌های نبرد در میانِ نوجوانان بسیجی امری رایج بود..! @Hamrahe_Shohada
باید برای دیدن تو «مهزیار» شد یعنی گذشتن از همگان «محضِ یار»ها.. @Hamrahe_Shohada
رفتم ثبت نام کنم گفتند سنّت کم است کمی فکر کردم ... آمدم خانه ... شناسنامه خواهرم را برداشتم "هـ" سعیده را پاک کردم شد سعید این بار ایراد نگرفتند ؛ از آن به بعد دو تا "سعید" تویِ خانه داشتیم.... @Hamrahe_Shohada
همراه شهدا🇮🇷
‍ °•| 🌿🌸 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن 📌خاطرات شهید سید #مجتبی_علمدار قسمت 1⃣
‍°•| 🌿🌸 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن 📌خاطرات شهید سید قسمت 2⃣ 🍃سال 1361 در هنرستان در رشته اتومکانیک مشغول به تحصیل شد. از همان روزهای اول تحصیل تلاش کرد تا به جبهه اعزام شود. اما چون سن و سالش کم بود موافقت نمی کردند. بعد از مدتی تصمیم گرفتیم برای اعزام به جبهه اقدام کنیم. چون سن من و مجتبی کم بود. برای همین فتوکپی شناسنامه را دستکاری کردیم. یکی دوسال آن را بزرگتر کردیم. علاوه بر سن، قد و قامت ما هم کوتاه بود. ریش های ما هم سبز نشده بود. 🍃راهی پادگان آموزشی شدیم. اما به ما گفتند: «همه شما قبول نمی شوید. آن هایی را که سن و سال کمتری دارند، برمی گردانند.» شروع کردند به خواندن اسم ها. چند نفری بخاطر کوتاه بودن قد و نوجوان بودنشان قبول نکردند. خیلی نگران شدم. اورکت نفر بغلی را که جثه درشتی داشت گرفتم و روی اورکت خودم پوشیدم. روی زمین شن و سنگریزه هم زیاد بود. من و مجتبی با آنها در مقابل خودمان یه تپه کوچکی درست کردیم. 🍃 تا اسم ما را خواند. رفتیم روی تپه ای که ساخته بودم و گفتم بله. آن بنده خدا گفت خوبه بشین. مجتبی هم همین کار را کرد. او هم انتخاب شد. ای چنین توانستیم به آرزوی بزرگمان که حضور در جبهه ها بود برسیم. 📔کتاب علمدار، صفحه 24 الی 25