معرفی کتاب بابا رجب 🌱
بریده هایی از کتاب:
۱-مادر سرش را پایین انداخت و گفت: اینا رو نمیگم که ته دلتو خالی کنم؛ میگم که بفهمی وقتی میگی هنوزم دوسش داری یعنی چی؟ تو خیلی جوونی طوبی. حالا که میخوای با رجب زندگی کنی، باید خودتو برای حرف و نگاه مردم آماده کنی. مطمئن باش یه عده تشویقت میکنن، یه عده هم سرکوفتت میزنن. نه از حرف اینا خوشحال باش، نه از نگاه اونا ناراحت.
۲-آدمای قدیم، فرق خونه و خیابونو میدونستن. وسط خیابون جلوی چارتا نامحرم به زنشون محبت نمیکردن، ولی الان...
۳-کتری را از توی کابینت برداشتم و زیر شیر آب گرفتم. نگاهم به خیار و گوجههای توی ظرف بود که الهه هم میزد. یاد حرف رجب افتادم که دلش میخواست مثل قبل از مجروحیتش سالادشیرازی بخورد. بعضی چیزها هرچه جلوی چشم آدم باشد عادی نمیشود، فقط عمیقتر میشود.
#معرفی_کتاب_شهدا 🕊🌱
#شهید_رجب_محمدزاده 🕊🌱
#همراه_شهدا 🏴
#حاج_قاسم
#جان_فدا