معرفی کتاب من سعیدم 🌱
بریده ای از کتاب:
از بیمارستان که رسیدیم خانه، مریم وضو گرفت. روی کاغذ چندتا اسم نوشت و لای قرآن گذاشت. علی دستش بین صفحات قرآن چرخید و یکی از کاغذها را برداشت. مریم نگاهی روی کاغذ انداخت و با خوشحالی فریاد زد: «سعید!... اسم سعید دراومد بابا.» حاجی نگاهی به صورت معصوم بچه انداخت و گفت: «خوشنام باشه. سعید یعنی سعادتمند و خوشبخت.» بین همهمان هیچ کس به اندازه علی خوشحال نبود. هر کس از راه میرسید، جلوجلو میگفت: «اسم داداش کوچیکم سعیده.»
#معرفی_کتاب_شهدا 🕊🌱
#شهید_سعید_علیزاده 🕊🌱
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada