معرفی کتاب پای کوب 🌱
بریده ای از کتاب:
شیخ در ماه رمضان بیشتر پیش ما میآمد. حوزه هم تعطیل بود. افطار میآمد و بساط چایی را راه میانداخت و نان و پنیری برای افطار میخوردیم و بعد با هم دربارۀ درسهایمان یا بحثهای روز صحبت میکردیم. آن زمان بحث اهدای عضو و پیوند سر به بدن خیلی داغ بود. بین ما بحث بود که اگر سر کسی را به بدن کسی پیوند بزنند، هویت این آدم از نظر فقهی به کدام تعلق دارد.
شیخ میگفت: به اون کسی که سر، مال اونه، چون هرچی خاطرهست مال سره.
ما میگفتیم: نه به هر کسی که بدن مال اونه.
و مدام برای هم دلیل میآوردیم و بعضی وقتها با یک بزرگتر مشورت میکردیم. روزهای ما اینطوری میگذشت.
یک روز شیخ به اتاق ما آمد و گفت: میخوام برم سوریه.
گفتم: چه کاریه شیخ؟
- توی دنیا کاری نبوده که نکردم. همه چیزایی رو که میخواستم دارم. این یک وظیفهست که باید انجام بدم.
#معرفی_کتاب_شهدا 🕊🌱
#شهید_شیخ_محمد_رضایی 🕊🌱
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada