eitaa logo
همراه شهدا🇮🇷
2.2هزار دنبال‌کننده
13.7هزار عکس
7.2هزار ویدیو
73 فایل
ٖؒ﷽‌ 💌#شهـבا امامزاבگاט عشقنـב كـہ مزارشاט زيارتگاـہ اهل يقين است. آنها همچوט ستارگانے هستنـב کـہ مے تواט با آنها راـہ را پیـבا کرב. پل ارتباطی @Mali50 @Hamrahe_Shohada #کپی_ازاد
مشاهده در ایتا
دانلود
همراه شهدا🇮🇷
📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 #قسمت_صدونه ادامه حرف‌هایی که توی دلم مانده را با احمد
. 📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 در مقر، سگی هست که با هم ارتباط برقرار کرده‌ایم! کسی چه می‌داند، شاید این سگ، روزی روزگاری نگاه‌بان گله‌ای بوده و حالا جنگ، او را تک و تنها و بی‌گله گذاشته. از وقتی آمده‌ایم این‌جا به او غذا می‌دهم. هرچند منظره خوبی نیست که یک حیوان، در برابر گرفتن غذا، مُنقاد تو باشد و دم تکان بدهد، اما خب، در محبت به حیوان‌ها هم لذت هست. بچه‌های فوج، اسمش را جسی گذاشته‌اند! امروز صبح که بیدار شدیم، پوتین‌هایم سر جایشان نبودند! احمد می‌گفت چون با جسی زیاد شوخی می‌کنی، او هم با تو شوخی کرده و پوتینت را برده! حیاط را که زیر و رو کردم، پوتینم را کنار لانه جسی پیدا کردم! حدس احمد درست از آب درآمد. جسی، شوخی‌شوخی پوتین را جویده بود و زیپش را هم پاره کرده بود. مجبور شدم با بند، کفش را ببندم به پایم که بشود پوشیدش! بچه‌ها دست گرفته بودند و شوخی می‌کردند که این هم نتیجه غذا دادن به سگ! اما خب؛ جسی سگ است و سگی می‌کند و من آدمم و آدمی! او کار خودش را می‌کند و من کار خودم را. عصر با احمد رفتیم که برای پوتینم زیپ بخریم. من پشت فرمان نشستم و احمد، سلاح به دست جاده را می‌پایید و آیت‌الکرسی می‌خواند. هرچه گشتیم، تعمیرکارِ کفش پیدا نکردیم. ناکام ماندم! ناگزیرم از این که از یک پوتین دیگر استفاده کنم. .... ۱۱۰ 📔