فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 زیـارتنامهشهــــــداء 💢
❣بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم❣
🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ
🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ
🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ
🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ
🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ
🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ
🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم🌹
کاشمیشـدهمچوشهداخاکیباشیم
شهدا نگاهی...
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ
یااباصالحَ المَهدی
یاخلیفةَالرَّحمن
و یا شریڪَ القران
ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ
سیِّدی و مَولای
ْ الاَمان الاَمان الاَمان ورحمة الله وبرکاته
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶️تلاوت زیبای آیه ۱۴ سوره مبارکه کهف
🔷️قاری: آقای محمدرضا محمودی
⚜وَرَبَطْنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَنْ نَدْعُوَ مِنْ دُونِهِ إِلَٰهًا ۖ لَقَدْ قُلْنَا إِذًا شَطَطًا.
⚜دلهایشان را محکم ساختیم در آن موقع که قیام کردند و گفتند: «پروردگار ما، پروردگار آسمانها و زمین است؛ هرگز غیر او معبودی را نمیخوانیم؛ که اگر چنین کنیم، سخنی بگزاف گفتهایم.
چندآیه#قرآن بخونیم
#همراه_شهدا
🌷شهید والامقام سیدمجتبی
🥀🌱.صالحی خوانساری 🏴🇮🇷
اللهم ارزقنا توفیق شهادت فی سبیلک🤲
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
💫 گفتگو با فرزند شهید:☘
🔹من سیده زهرا صالحی فرزند سید حجت الله صالحی خوانساری🥀🌱 هستم .
🔸کرامت جالبی برای پدرمان اتفاق افتاده است که بسیاری از مردم بارها آن را شنیده اند. اصل قضیه چه بود؟
حقیقتا ما از شهدا کرامت های بسیاری دیده ایم و کرامت های شهدا یکی دوتا نیست. حدود 9روز از شهادت پدرم می گذشت و من پس از اینکه چند روز به علت مراسم شهادت پدرم از درس دور مانده بودم به مدرسه رفتم. در مدرسه استقبال خیلی گرمی از من شد و از پدرم تجلیل کردند. آن روز معلمم در کمال احترام برگه هایی به ما دادند که در آن برنامه امتحانی به همراه ساعت ورود و خروج دانش آموزان در آن درج شده بود و از ما خواستند که آنرا به خانه ببریم وبه والدین مان بدهیم تا امضا کنند تا در جریان امتحانات ما قرار بگیرند.
آنروز برگه را گرفتم وبه خانه آمدم. مادرم به دلیل مراسم ختمی به زادگاه پدرم در خوانسار رفته بودند. در خانه ما تعدادی از خانم های فامیل حضور داشتند.
آنشب اتفاقات عجیبی در منزل ما افتاد. برق رفته بود و ما با یک چراغ سر می کردیم. خواهرم خیلی بهانه ی پدرم را می گرفت. انگار صدای قرآن خواندن پدرم در فضای خانه مان پیچیده بود. همه ی افراد خانه صدایی قرآن خواندن پدرم را می شنیدند.
همه کسانی که در خانه ما بودند صدایی قرآن خواندن پدرم را می شنیدند. من و خواهرم با چراغ پله های خانه مان را بالا و پایین می رفتیم و حیران دنبال صدایی پدرم می گشتیم. خیلی فضای عجیبی در خانه ما بود. با اشک چشم آن شب من با گریه خوابیدم نه فقط من که همه کسانی که در خانه ما بودند با گریه خوابیدند.
✨✨✨✨🌹✨✨✨✨
آن شب خواب پدرم را دیدم که به خانه آمده بودند و با ما بازی میکردند وبه شدت می خندیدند.
گفتم آقاجون ناهار خوردین گفتند نه بابا(ما پدرم را آقاجون صدا می کردیم) .
رفتم توی آشپز خانه که برایشان غذا بیاورم، من را صدا زدند گفتند زهرا جان بابا! برو نامه ات رو بیار من امضا کنم. گفتم کدام نامه آقاجون؟ گفتند همانی که امروز مدرسه بهتون دادند. رفتم توی اتاقم و نامه را از کمدم بیرون آوردم.
پدرم همیشه عادت داشتند نامه های ما را با خودکار رنگ تیره امضا می کردند. گشتم و یک خودکار رنگ تیره برایشان آوردم. پدر در حال امضا بودند که دوباره رفتم طرف آشپزخانه که برایشان غذا را بیاورم. با سینی غذا برگشتم که دیدم پدرم نیستند هراسان دویدم طرف حیاط دیدم در حیاط دارند باغچه را بیل میزنند. پرسیدم دارید چکار میکنید؟ گفتند بابا نزدیک عیده، یواش یواش مهمان ها میان منزلمون، باید یه سر و سامانی به این باغچه بدیم.
که در همون عوالم یک دفعه دیدم پدرم نیستند. مثل شب گذشته مدام پله ها را بالا و پایین می کردم و با گریه دنبال پدرم می گشتم و ایشون رو صدا می زدم تا اینکه از خواب بیدار شدم.
💥من شیفت بعد از ظهر بودم. داشتم آماده می شدم بروم مدرسه. رفتم سراغ کیفم و گشتم تا نامه را پیدا کنم. از لای کتاب علوم ام نامه را بیرون آوردم و یکدفعه دیدم که امضای پدرم زیر نامه است ونوشته اینجانب رضایت دارم.
نامه را به خواهرم دادم و گفتم ببین چی شده... من دیشب همچین خوابی دیده ام... بیا این موضوع را برای کسی تعریف نکنیم تا مادرمان از سفر بیاید. برگه را با خودم به مدرسه بردم. زمانی که معلم داشت برگه ها را جمع می کرد نمی دانستم باید چکار کنم؟! نه می توانستم برگه را از خودم جدا کنم و نه می توانستم برگه را نگه دارم. موضوع را برای یکی از دوستانم تعریف کردم. گفتم معصومه من دیشب خواب آقاجونم رو دیدم و...
معصومه یکی از داستانها شهید مطهری را برایم تعریف کرد و گفت این معجزات در مورد شهدا حقیقت داره.... برگه را از دست من گرفت و توی راهرو مدرسه داد میزد: برای شهید صالحی معجزه شده... و با یک حالت گریانی رفت داخل دفتر.
مدیران بعدا به من گفتند خیلی تو را محک زدیم که اگر این قضیه ساخته و پرداخته ذهن بچه است جلوی قضیه را بگیریم...
✅ علمای آن زمان صحت ماجرا را تایید کردند و نامه به رویت حضرت امام(ره) هم رسید.
اداره آگاهی تهران نیز پس از بررسی اعلام می کند امضا مربوط به خود شهید🥀 مجتبی صالحی🥀 است اما جوهر خودکاری که امضا را زده شبیه هیچ خودکار یا خودنویسی نمی باشد.
این موضوع توسط کارشناسان با امضاء قبل از شهادت شهید مورد بررسی قرار گرفت و صحت آن تأیید شده است.اکنون نسخه آن در موزه شهداء تهران - خیابان طالقانی در معرض دید بازدیدکنندگان قرار دارد.
✅ اصل نامه در حال حاضر در موزه شهدای تهران نگهداری میشود
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
همراه شهدا🇮🇷
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 💫 گفتگو با فرزند شهید:☘ 🔹من سیده زهرا صالحی فرزند سید حجت الله صالحی خوانساری🥀🌱 هستم .
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
✍ #خاطره_ای_از_شهید_محمدعلی_نیری
🌷یکبار وقتی احمد آقا نماز را شروع کرد به آنجا رفتم و در کنارش مشغول نماز شدم. دقایقی بعد از این کار خودم پشیمان شدم!
احمد آقا بعد از اینکه نماز را شروع کرد به شدت #منقلب شد. بدنش می لرزید. گویی یک بنده ی حقیر در مقابل یک سلطان با عظمت قرار گرفته است.
نماز احمد آقا آن گونه بود که ما از بزرگان دین شنیده بودیم. او در #نماز_عبد_ذلیل در مقابل پروردگار جلیل بود. و اگر ایشان در زندگی به مراتب بالای کمال رسید، به دلیل همین افتادگی در #پیشگاه_پروردگار بود.🌷
✍ #راوی:استاد محمد شاهی
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
✍ #توی_چای_بچه_ها_نمک_می_ریخت ( #از_خاطرات_شهید_حسین_مشتاقی )
🌷اما با این همه شوخ طبعی سر #نترس و #شجاعت خاصی داشت.
همان طور که خوش خنده بود و بچه ها را می خنداند. پای #روضه_های_اباعبدالله خیلی نمکی گریه می کرد.
حاضرم قسم بخورم اگر با هر کدام از رفقایش صحبت کنید تا اسم حسین مشتاقی را بیاورید، اولین عکس العمل شان لبخند است.
با اینکه با همه شوخی می کرد و خلاصه اذیت و آزارش به بچه ها رسیده بود.
اما همه دوست اش داشتند. مثلا وقت هایی که چایی می ریختیم بخوریم، بی سر و صدا می رفت و #نمک می ریخت توی لیوان چای،
آب معدنی بچه ها را برمی داشت و کلا آرام و قرار نداشت.🌷
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
1042_52370397463409.mp3
6.31M
🎧 رجزخوانی فوق زیبا #جدید
از بغداد تا غزه
از غزه تا لبنان
از لبنان تا صنعاء
از صنعاء تا تهران
ای امت رسول الله
از هر طرف به پا خیزید
🎤 کربلایی #حسین_طاهری
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حالا که میروی💔
#سرداردلم
هدیه به روح مطهر جمیع شهدا خصوصا علمدار شهدای مقاومت ،
سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی صلوات 🌹
هفته دفاع مقدس
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
هدایت شده از همراه شهدا🇮🇷
https://eitaa.com/joinchat/895746927C874a9200d4
گروه سیاسی اجتماعی یاران انقلاب
17.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ جالب و فوق العاده در مورد دفاع مقدس
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
16.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تبریک سردار مهری به مناسبت هفته دفاع مقدس و روز سرباز
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
همراه شهدا🇮🇷
. 📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 #قسمت_صدوسیُ_هشت منطقه هنوز ناآرام است. رحیم هم آرا
📗 ادامه کتابِ
《 راستي دردهایم کو ؟ 》
#قسمت_صدوسیُ_نه
آفتاب که خودش را پشت دشت پنهان کرد، به حسین گفتم برایم یک دوربینِ دید در شب جور کند. اصرار کرد که بگویم دوربین را برای چه میخواهم. گفتم بیا برویم پیکر شهید را از دشت بیاوریم. حسین گفت بگذار از فرمانده فوج اجازه بگیریم. پاسخ فرمانده روشن بود: به صلاح نیست! به سهراب هم که گفته بودم، مرا نهی کرده بود. میگفت اگر تکفیریها دوربین مادون قرمز داشته باشند، شک نکنید که برنمیگردید!
فاصله ما و تکفیریها، آنقدر کم است که صدای اذان و دعایشان را میشنویم! اذانِ تکفیریها!
من دلم آرام و قرار ندارد. نمیخواهم پیکر شهیدمان، دست دشمن بیفتد. هوای دشت گرم است، آن شهید، امروز را روزه بوده... بغضم را میخورم.
از فرمانده فوج که ناامید شدیم، با حسین تصمیم گرفتیم سری به بچهها بزنیم. رفتیم پیش احمد که جایی از خط را حفظ میکرد. کنار احمد، روی زمین چمباتمه زدم و گرم صحبت شدیم. وسط حرفها گفتم خبر داری که مهدی طهماسبی شهید شده؟ خشکش زد و بعد، وا رفت! به خودش که آمد، با تعجب گفت شهید شد؟ در جواب تعجبش گفتم بگو انا لله و انا الیه راجعون!
انگار که دلش تکان خورده باشد؛ رفت توی عالم خودش. سرش را انداخته بود پایین و چند دقیقهای هیچ نمیگفت. سرش را بلند کرد: انا لله و انا الیه راجعون... استرجاع که گفت، آرام شد. تعجب از این است که شهید نمیشویم، نه این که شهید میشویم! خواندهایم انا الیه راجعون، تا ببینی تا کجاها میرویم...
...
۱۳۹
#ادامه_دارد
#یادشهداباصلوات
📔#راستی_دردهایم_کو
#همراه_شهدا
🥀یک پست زیبا
✨اگر غربی ها این عکس وببینند مارامحکوم به کودک آزاری وتریج خشونت می کنند اما اگر خودشان بچه هایشان را زیر پرچم رنگین کمان فساد بزرگ کنند نشانه ترقی وپیشرفت است
👈عشق بر هم زد بساط عقل را !!
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 زیـارتنامهشهــــــداء 💢
❣بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم❣
🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ
🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ
🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ
🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ
🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ
🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ
🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم🌹
کاشمیشـدهمچوشهداخاکیباشیم
شهدا نگاهی...
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ
یااباصالحَ المَهدی
یاخلیفةَالرَّحمن
و یا شریڪَ القران
ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ
سیِّدی و مَولای
ْ الاَمان الاَمان الاَمان ورحمة الله وبرکاته
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
🤲توسل🥀🌱
🌷قصد کرده بودم به مرخصی بروم. سر جاده که رسیدم، غروب شده بود و دیگر وسیلهای نبود. اول گفتم برگردم، بعد به فکرم آمد بمانم تا ماشینی بیاید. شروع کردم به خواندن دعای توسل، یکی یکی معصومین را یاد میکردم تا به اسم اباعبدالله (علیه السلام) رسیدم. یک دفعه دیدم از دور یک لنکروزی آمد. خیلی خوشحال شدم. تا به من رسید ایستاد و مرا سوار کرد. چند رزمنده دیگر هم عقب بودند. شروع کردم ادامه دعای توسل را خواندم. لندکروز تا سه راه خرمشهر مرا رساند و همین که به سه راه رسید، کنارم یک نیسان وانت ایستاد. از عقب لندکروز به عقب نیسان پریدم و حرکت کردیم. نیسان تا خیابان نادری اهواز مرا رساند، همینکه....
🌷همینکه به نادری رسیدیم یک موتوری گفت رزمنده کجا میری؟ دیدم دوستم مرتضی صدیقی بود. مرتضی هم تا در خانه مرا برد. به خودم آمدم و گفتم، ببین ائمه و مخصوصاً دردانه پیامبر و زهرا و علی (علیهم السلام) برای غلاماشون چه کارا که نمیکنند. شاید توی همین مرخصی بود که رفتم در منازل بعضی از بچهها و خبر سلامتیشان را به خانوادهها دادم. یادش بخیر، وقتی درِ خانهی مرحوم امیر برهان رفتم؛ مرحوم پدرش آمد دم در. تا مرا دید دستها را بالا برد و در هوا چرخاند و با لهجهی بندری گفت: امیروم کجان؟ وقتی این برخورد را به امیر و بقیه گفتم مدتها سوژهی بچهها شده بود و تا قبل از فوت امیر یادش میکردیم.
راوی: رزمنده دلاور سلطان حسنپور
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
خاطره شهیدحججی🏴🇮🇷🥀🌱
✍به نقل از حاج اقاماندگاری
خاطره ای که از شهید حججی شنیده بودند:
یکی ازهمرزمان شهید حججی تعریف میکرد؛در سوریه به ما گفته بودند،کنار جاده اگر ماشینی دیدید که با زن وبچه ایستادند وکمکی میخواهند،شما نایستید،اینا تله ای از طرف داعش است.
بعد از این ماجرا،یه روز من ومحسن باماشین که درجاده میرفتیم،کنار جاده اتفاقا خانواده ای دیدیم که تقاضای کمک میکردند که ماشینشان خراب شده،
هرچقدر به محسن گفتیم :اینا تله اس،ولشون کن،بیا بریم.
شهید حججی گفت:نه بلاخره کمک میخوان،زن وبچه همراهشون هست،گناه دارند.
رفتیم وکمکشون کردیم وان لحظه اتفاقی نیفتاد(درصورتیکه داعشی بودند).
بعد از ان ماجرا،وقتی فیلم وعکسهای اسارتمحسن را دیدم،حالم خیلی بد شد،
چون کسی که پایش را روی گلوی محسن گذاشته بود،همونی بود که کنار جاده کمک میخواست و محسن کمکش کرد...
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
🔰 سهم بانوان از جنگ هشت ساله چیست؟
🔹 در دوران دفاع مقدس بیش از ۷ هزار شهیده زن، ۵ هزار و ۷۳۵ جانباز، ۳ هزار و ۷۵ جانباز بالای ۲۵ درصد، ۱۷۱ آزاده، تقدیم اسلام و انقلاب کردهایم و حضور ۲ هزار و ۲۷۶ پزشک و ۲۲ هزار و ۸۰۷ امدادگر زن شاهدبزرگی بر نقشآفرینی ویژه زنان در پیروزی انقلاب و دفاع مقدس است.
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada