eitaa logo
همراه شهدا🇮🇷
2.2هزار دنبال‌کننده
13.1هزار عکس
6.9هزار ویدیو
73 فایل
ٖؒ﷽‌ 💌#شهـבا امامزاבگاט عشقنـב كـہ مزارشاט زيارتگاـہ اهل يقين است. آنها همچوט ستارگانے هستنـב کـہ مے تواט با آنها راـہ را پیـבا کرב. پل ارتباطی @Mali50 @Hamrahe_Shohada
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀🌱خاطرات_شهید 🥀🍃 محمد و رحمان هر دو رفیق بودند بچه محل، عضو یک گردان و... با هم عقد اخوت خونده بودند... محمد شده بود فرمانده؛ رحمان رو گذاشت بیسیم چیش.... اما رحمان تو کربلای ۵ پر کشید و رفت... محمد خیلی بیقراری میکرد چند بار وقتی میخواست مداحی کنه اول دعا که اومد بسم الله رو بگه وقتی به بسم الله الرحمن میرسید دیگه نمیتونست ادامه بده...گریه امانش نمیداد... یه شب محمد تو مناجاتای سحرش با رحمان صحبت میکرد...رفیق بنا نبود نامردی کنی و... بالاخره نوبت محمد شد با پهلوی دریده به دیدار خدا بره و اینگونه بود که محمد رضا تورجی زاده فرمانده گردان یا زهرا از لشکر امام حسین اصفهان بعد از گذشت چند ماه از شهادت دوستش سید رحمان هاشمی به خدا پیوست... الانم مزارشون کنار هم تو گلزار شهدای اصفهانه...جانم به این رفاقت... سمت راست: 🥀شهیدسیدرحمان_هاشمی🌷 سمت چپ: 🥀شهیدمحمدرضا تورجی_زاده🌷 🕊 @Hamrahe_Shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک خون طلب ماست از این قوم ستمکار یک روز می‌آییم، به خونخواهی سردار هیهات که ما عزت خود را بفروشیم از خون سلیمانی‌مان چشم بپوشیم سوگند به او، مرهم این داغ تقاص ‌است با قاتل او حرفی اگر‌ هست قصاص است @Hamrahe_Shohada
شهید حسین پور جعفری عزیز ما @Hamrahe_Shohada
همراه شهدا🇮🇷
بسم الله الرحمن الرحیم #قسمت_چهارم #داستان_عشق_آسمانی_من خانم سلیمانی را از دور میبینم،به سمتش
بــســم الــلــه الــرحــمــن الــرحــیــم بــعــد از نــمــاز مــصــاحــبــه را ادامــه مــیــدهیــمــ. خــانمــســلــیــمــانــے چــنــدثــانــیــه مــڪــث مــیــڪــنــد و ســپــس ادامــه مــیــدهد: منــاصــلــا دخــتــر آرامــے نــبــودمــ در ذهن هیــچ احــدالــنــاســے نــمــیــگــنــجــیــد آذر شــیــطــون همــســر یــڪ پــاســدار و در پــے آن همــســرش شــهیــد بــشــود. یــادمــمــے آیــد دبــیــرســتــانــے بــودم یــڪــبــار دوچــرخــه مــســتــخــدم مــدرســه را بــرداشــتــم و در حــیــاط مــدرســه دوچــرخــه ســوارے ڪــردم آن روز هم از ســمــت مــدیــر دبــیــرســتــان هم از ســمــت خــانــواده تــوبــیــخ ســخــتــے شــدم. بــے صــدا مــیــخــنــدمــ. همــانــســال رشــتــه نــرم افــزار قــبــول شــدمــ حــجــاب ڪــامــلــے داشــتــم امــا چــادرے نــبــودمــ.همــانــشــب ڪــه دانــشــگــاه قــبــول شــدم مــادرم بــرایــم چــادر گــرفــتــ روے تــخــت دراز ڪــشــیــده بــودمــ،مــادرمــوارد اتــاق شــد و پــارچــه مــشــڪــے رنــگ را بــیــن مــن و خــودش پــهن ڪــرد... مــیــتــوانــسمــحــدس بــزنــم پــارچــه مــشــڪــے رنــگ حــتــمــا چــادر اســتــ! مــنــتــظرمــانــدم تــا مــادرم حــرف را شــروع ڪــنــد مــادر هم خــیــلــے مــنــتــظــرم نــگــذاشــتــ:آذرجــان پــدرت دوســت داره حــالــا ڪــه دانــشــگــاه قــبــول شــدے تــو دانــشــگــاه چــادر ســرڪــنــیــ عــجــولــانــه بــیــن ڪــلــام مــادر مــیــپــرم و مــیــگــویــم :فــقطــدانــشــگــاه دیــگــه؟! "آرهفــقــط دانــشــگــاه" غــافــل از ایــنــڪــه ڪــمــتــر از یــڪ ســال عــشــق مــحــمــد ڪــارے مــیــڪــنــد ڪــه خــود چــادر را انــتــخــاب ڪــنــم. _مــحــیــا بــا ســرعــت بــه ســمــت مــا مــے آیــد و بــا لــحــن دلــنــشــیــن ڪــودڪــانــه اش مــیــگــویــد:مــامــانــبــریــم خــونــه؟ خــانمــســلــیــمــانــے دســتــش را روے ســر مــحــیــا مــیــڪــشــد:عــزیــزم تــا ۵دقــیــقــه دیــگــه مــیــریــمــ... دســتــش را بــه ســمــت مــن مــے آورد و مــیــگــویــد:زهراجــان ان شــاءالــلــه ادامــش بــراے فــردا قــبــل از نــمــاز مــغــرب وعــشــا بــاشــه . مــحــےاخــســتــه شــده نــگــاهے بــه مــحــیــا ڪــه چــهره اش داد مــیــزنــد خــســتــه اســت مــے انــدازمــ:بــلــه،بــبــخــشــےدمــن غــرق داســتــان شــده بــودمــ،حــواسمــبــه مــحــیــا جــان نــبــود. خــانمــســلــیــمــانــے دســت مــحــیــا را مــیــگــیــرد:نهعــزیــزم ایــرادے نــداره. چــادرمــرا چــنــدبــار روے ســرم حــرڪــت مــیــدهم و مــرتــب مــیــڪــنــمــ:مــمــنــونمــاز لــطــف شــمــا. بــوسهاے بــر گــونــه مــحــیــا مــیــزنــم و مــیــگــویــمــ:مــحــےاجــان خــدافــظ عــزیــزمــ. مــوبــاےلــرا از داخــل ڪــیــف بــرمــیــدارم.نــام مــهدیــه را پــیــدا مــیــڪــنــم و ســریــع تــایــپ مــیــڪــنــمــ:ســلــامــ،خــســتهنــبــاشــے ڪــلــاســت ڪــے تــمــوم مــیــشــه؟ چــنددقــیــقــه ڪــه مــیــگــذرد صــداے زنــگ مــوبــایــلــم بــلــنــد مــیــشــود. "ســلــامــ،ســلــامتــبــاشــے نــیــم ســاعــت دیــگــه حــرمــمــ" مــوبــایــل را داخــل ڪــیــف مــیــگــذارم و زیــپــش را مــیــڪــشــمــ. باقــدم هاے آهســتــه بــه ســمــت حــرم مــیــروم.بــوے عــطــر حــرم بــه مــشــامــم مــیــرســد. نــام نــویــســنــده:بــانــویــمــیــنــودرے
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨🌷 در وصیت‌نامه‌اش نوشته بود: سلام مرا به رهبرم برسانید و بگویید از ایشان شرمنده ام چون یک جان بیشتر نداشتم تا در دفاع از حریم اسلام و انقلاب تقدیم نمایم دسته گلی از صلوات به نیابت از شهید، هدیه می دهیم به مادرمان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها 🌸الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فَرَجَهم🌸 به امید نگاهی از جانب پُر مهرشان 🥀@Hamrahe_Shohada🥀 --------------✾•🦋💔🦋•✾-----------------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀تلنگر ✨برای رسیدن به پله ای که شهید بر آن ایستاده است، باید گامی به بلندای گذشتن از همه چیز برداشت، 👈یکبار برای همیشه باخودمان روراست باشیم !!! @Hamrahe_Shohada
sh asadollahi.mp3
11.47M
با صدای زیبای جناب آقای "علیرضا کریمی" (مجری سابق برنامه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) به تهیه کنندگی: سرکار خانم سمیرا قنبری @Hamrahe_Shohada
4_5882075784817944267.mp3
7.62M
🎤سیدمجیدبنی_فاطمه 🌴 سرمه چشمام ┄┅┅┅┅❁🖤❁┅┅┅┅┄ ‌‌‎‌‎ @Hamrahe_Shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«کسی که قلب‌ها را خلق کرده است، همان است که آن‌ها را زنده می‌کند؛ و کسی که قلب‌ها را زنده می‌کند صاحب العصر و الزمان است که خدا فرجش را تعجیل نماید...» قسمتی از سخنرانی شهید دربارهٔ سرود «سلام یا مهدی» (ترجمهٔ عربی سرود سلام فرمانده) 🥀@Hamrahe_Shohada 🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‼️نمازاول وقت سیره شهدا‼️ 🌷 مقید به شرعیات و فرائض بود هیچگاه ندیدم که اول وقتش ترک شود همیشه به این موضوع اهمیت میداد و خانواده را برای خواندن اول وقت تشویق و ترغیب می‌کرد صدای همیشه از تلفن همراهش پخش میشد... به روایت پدر شهید @Hamrahe_Shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
enc_16719991205442427692849.mp3
4.9M
💢 شیرین ترین روزای زندگی‌ رو ازم گرفتند... 💔 نماهنگ | شهادت حضرت زهرا «سلام‌الله‌علیها» 🎤 مهدی رسولی @Hamrahe_Shohada
🥀شهید «عباس امیدی» فرزند حاج عیسی امیدی اهل روستای چشمه رشید بخش کارزان شهرستان سیروان در سال ۱۳۴۶ در منطقه «الثوره» بغداد به دنیا آمد. 💢خانواده وی اصالتا از عشایر مرزنشین بخش کارزان و از ایل «خزل» بوده و سال ها قبل از تولد عباس جهت پیدا کردن شغل و درآمد بهتر به کشور عراق مهاجرت کرده بودند. 💢پس از اخراج ایرانی های مقیم عراق در سال ۱۳۵۰ خانواده وی نیز از طریق مرز خسروی به قصر شیرین منتقل شدند و تا سال ۱۳۵۵ در این شهر ساکن و مشغول ادامه تحصیل گردید تا بالاخره پدرش توانست آنها را به شهرک «کلیشاد» شهر اصفهان ببرد و قبل از پیروزی انقلاب برای همیشه به ایلام مهاجرت کردند و در مدارس ایلام مشغول به تحصیل گردید. 💢 ۱۸ آذر سال ۶۰ عباس چهارده ساله در بمباران هوایی جنگنده های ارتش عراق در شهر ایلام به درجه رفیع شهادت نایل آمد. 💢 پیکر پاک و بی گناهش در میان شعله های خودخواهی صدام و حامیانش به گونه ای سوخت که تنها از روی دندان هایش شناسایی شد. 🕌مزار این شهید گرانقدر در جوار امامزاده علی صالح(ع) قرار دارد. 🌹گفتنی است برادر بزرگترش شهید «صادق امیدی» هفتم مهرماه ۱۳۵۹ در جبهه مهران براثر اصابت ترکش خمپاره به ناحیه سر به درجه رفیع شهادت نایل آمده است. 🌹شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ(ص) @Hamrahe_Shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Abdolreza Helali - Nahelatal Jesm.mp3
4.92M
ناحلة الجسم یعنی..... 🎙هلالی، حامد زمانی فاطمیه🏴 @Hamrahe_Shohada
همراه شهدا🇮🇷
وقتی که دوپای عباس از زانو قطع شد 🍂🍁 زانوهای عباس را بستیم و از رود خانه گذشتیم عباس درد شدیدی داش
ملاقات باشهید کاوه 🥀🍁🍂💧 وقتی که دو پای عباس از. زانو قطع تصمیم گرفتیم دو نفر همراه عباس بمانیم و سه نفر دیگر به پایگاه برادران ارتش در کانی دشت جهت آوردن نیروی تازه نفس و بردن عباس به کمک مان، بروند اول من به تنهای میخواستم کنار عباس بمانم ولی بچه ها گفتند یک نفری نمی شود من با رزمنده ای از قم بنام رضا در کنار عباس ماندیم و سه نفر که خیلی در حمل کردن عباس کمک کرده بودن به سمت کانی دشت حرکت کردن آنها کم کم از ما دور میشدن و ما ماندیم و درد عباس گیر کردن در منطقه دشمن البته به بچه ها گفتیم که ممکن است بعدازظهر که افتاب بسمت غروب میرود و دید عراقیها کم میشود و اگر توانستیم عباس را خواهیم آورد بدین جهت روی نقشه دو محل را مشخص کردیم که بچه ها موقع برگشت ما را گم نکنند چون ما وسیله ارتباطی باخود نداشتیم . حالا دیگر زمان نمی گذشت عباس از شدت درد بیهوش میشد و کاری از دست مان بر نمی آمد نزدیک ظهر بود کمی باخودمان جیره غذای برده بودیم ولی حال خوردن نداشتیم کمی از آب کومپوت بزور به دهان عباس ریختیم که بالا آورد اکنون تغریبا از زمان زخمی و قطع شدن پای عباس با انفجار مین 14 ساعت گذشته بود کم کم به بعد ازظهر نزدیک میشدیم و پنج ساعتی بود که بچه ها جهت آوردن کمک رفته بودن ولی از رسیدن کمک خبری نبود من و رضا تصمیم گرفتم به نقطه بعدی حرکت کنیم عباس را کول کردیم و به حرکت مان بسمت کانی دشت ادامه دادیم از دور همان تک درختی که شهید کاوه به آن اشارا کرده بود والبته ماهم بارها از کنار آن گذشته بودیم نمایان شد تک درخت در منطقه دشمن بود وفاصله از آنجا تا نیروهای خودی در کانی دشت تغریبا 12 کیلومتر بود ما بدلیل وجود چشمه آب در کنار تک در خت و اُتراق چوپانها نمی توانستیم نزدیک تک درخت برویم ناچار شدیم در نزدیکی آن منتظر رسیدن کمک بمانیم دیگر کم کم داشت غروب میشد عباس دیگر نایی نداشت ما هم حال خوبی نداشتیم منتظر کمک ماندیم راوی. 🖌سیداخلاص موسوی قسمت پنجم ادامه دارد......
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‏تو خواب از چشم دشمن می ربودی در آن شبها که ما در خـواب بودیـم ...❤️💔 @Hamrahe_Shohada