eitaa logo
همراه شهدا🇮🇷
2.2هزار دنبال‌کننده
13.2هزار عکس
7هزار ویدیو
73 فایل
ٖؒ﷽‌ 💌#شهـבا امامزاבگاט عشقنـב كـہ مزارشاט زيارتگاـہ اهل يقين است. آنها همچوט ستارگانے هستنـב کـہ مے تواט با آنها راـہ را پیـבا کرב. پل ارتباطی @Mali50 @Hamrahe_Shohada
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰استوری شهدای #یلدا با یاد شهدا #شب_یلدا 🇮🇷🇮🇷 #همراه_شهدا 🥀@Hamrahe_Shohada 🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
27.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥خاطره ای شنیدنی از دختر شهید حاج قاسم سلیمانی در مورد شب یلدا ... @Hamrahe_Shohada
همراه شهدا🇮🇷
°•| 🌿🌸 ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا 📌خاطرات شهید سید #مجتبی_علمدار قسمت 7⃣1⃣ #سوء_ظ
°•| 🌿🌸 ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا 📌خاطرات شهید سید قسمت 8⃣1⃣ (عج) 🍃از بازرسان تربیت بدنی سپاه بود. از این اتاق به اون اتاق می رفت امضا می گرفت. او را نمی شناختم. کارش که تمام شد و خداحافطی کرد و رفت. ساعتی بعد دیدم همان آقا جلوی یکی از اتاق ها ایستاده. هر از چند گاهی داخل اتاق نگاهی می انداخت. مشکوک بود. جلو رفتم گفتم مشکلی پیش آمده. بهم گفت شما این آقای داخل اتاق را می شناسید. گفتم بله می‌شناسم. گفت اسمش چی هست. گفتم شما چکار دارید؟ شما کی هستی؟ 🍃شخص غریبه شروع به صحبت کرد: «من دیشب در عالم خواب جمعیت زیادی را دیدم که مثل رزمندگان زمان جنگ در حال حرکت بودند. همه لباس زیبا داشتند و چهره هایشان نورانی بود. در پشت سر آنها چند نفر بودند که انگار منزلت و مقامشان بالاتر بود. آنها به صورتشان نقاب داشتند. از شخص کنارم بود پرسیدم آنها چه کسانی هستند. گفت آنها یار امام زمان (عج) هستند. من از تعجب سراغ یکی از سربازان خاص آقا که نقاب داشتند رفتم و نقاب را برداشتم. چهره اش را دیدم.» 🍃گفتم خب چی شد؟ آن آقا گفت: « الان که این آقا را دیدم یاد خواب دیشب افتادم. آن یار امام زمان (عج) همین آقایی است که توی این اتاق نشسته!» سرم را برگرداندم دیدم سید مجتبی علمدار به تنهایی داخل اتاق نشسته و مشغول کارهایش هست. 📚کتاب علمدار، صفحه 147 الی 149
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
و پاییزی که تلخ گذشته💔... @Hamrahe_Shohada
🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃 ✒️ مناجات صبحگاهی (فرازی از دعای چهاردهم صحیفه سجادیه) 💫 به نام خداوندی که رحمن و رحیم است 💞 مــ♡ـــولای مــن بر محمّد و آلش درود فرست و ستم‌کار را رخصت ستم بر من مده و یاری‌ات را نسبت به من، در برابر او نیکو قرار ده؛ و مرا از دست زدن به کارهایی مانند کار او حفظ کن و در حالتی مانند حال او قرار مده. 🍁ای خدای دوعالم🍁 🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃 ♻️ شنبه 🌀 ۰۱ دی ۱۴۰۳ ♻️ ۱۹ جمادی الثانی ۱۴۴۶ 🌀 ۲۱ دسامبر ۲۰۲۴ 🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃 📿ذکر روز شنبه ✨یا رب العالمین✨ 🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃 💠 حدیث امروز ✍🏻 رسول رحمت حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: رضایت و خوشنودی خداوند با خوشنودی پدر و مادر است و خشم خداوند به همراه خشم و غضب پدر و مادر است. 📚مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، ص ۱۶۲ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ 🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃 @Hamrahe_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 زیـارتنامه‌شهــــــداء 💢              ❣بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم❣ 🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ 🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ 🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ 🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ 🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ 🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ 🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ 🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم🌹 کاش‌می‌شـدهمچوشهداخاکی‌باشیم شهدا نگاهی... @Hamrahe_Shohada
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @Hamrahe_Shohada
السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یااباصالحَ المَهدی یاخلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مَولای ْ الاَمان الاَمان الاَمان ورحمة الله وبرکاته @Hamrahe_Shohada
💚 بسم الله الرحمن الرحیم 🌷 شهید والامقام ☘🥀 سیدرسول_اشرف🌷 🏴🥀🍃 لبیک حق: ۲۱ سالگی 🏴🍃🥀مزار : گلزار شهدای خلدبرین یزد ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯ @Hamrahe_Shohada
🍃🥀 شهیدی که روز تولد و روز شهادتش یک بود و روز شهادت و جای مزارش را می دانست ✨ 🕊🌹 شهید والامقام سید رسول اشرف فرزند حسین و سكینه، در بیستم آبان سال ۱۳۴۳ در یزد متولد شد. 🌻 در بیستم آبان ۱۳۶۴ مصادف با ۲۸ صفر و شهادت حضرت رسول (ص) بعد ازعملیات قدس پنج در جاده اهواز خرمشهر بر اثر اصابت ترکش به ماشین مجروح شد و پس از هفت سال و دوماه حضور در جبهه به شهادت رسید. 🌻شهید رسول اشرف گفته بود وقتی فرزندم شش ماهه است من به شهادت می رسم و دقیقا در شش ماهگی فرزندش به شهادت رسید. 🌻سید رسول اولین فرزند خانواده بود. قرآن را در دوران كودكی در نزد مادرش آموخت. مادرش علاوه بر بچه‌های خودش به بچه‌های همسایه نیز قرآن آموزش می‌داد. او در همان كودكی حدود هشت جزء را به راحتی قرائت می‌كرد. 🌻او در كودكی در چاه ‌افتاد كه به طرز معجزه آسایی نجات پیدا كرد، در حالی كه عمق چاه حدود ۲۶ متر بود. وقتی از او سؤال می‌كنند كه چطور شد كه نجات پیدا كردی؟ سید رسول در جواب می‌گوید: «ناگهان زیرپایم خالی شد، من در چاه افتادم ولی خانمی دست مرا گرفت و از چاه بیرون آورد.» 🌻سید رسول حدود پنج‌سال و نیمه بودكه به دبستان رفت. شوق او به تحصیل و هوش سرشارش ریشه در آموزش قرآن توسط مادرش داشت. 🌻در حالی كه ۱۱ سال سن بیشتر نداشت از درك بالایی برخوردار بود. آنها از وضعیت معیشتی-اقتصادی متوسطی برخوردار بودند. سید رسول به همراه برادرش روزهای تعطیل و جمعه‌ها به بنایی می‌رفتند تا از این طریق پول توجیبی، هزینه تحصیل و پول بنزین موتور خود را تأمین كنند، تا كمكی، هر چند اندك، به اقتصاد خانواده باشد. 🌻او برای ادامه تحصیل به دبیرستان زرگران رفت و در رشته علوم انسانی به تحصیلات خود ادامه داد. 🌻همزمان با تحصیل در دبیرستان شخصیت او به تكامل می‌رسید. او فردی مودب، متین و مذهبی شده بود. ‌به طوری كه نماز جماعتش ترك نمی‌شد در دعاهای كمیل، توسل و ندبه شركت می‌كرد. رفتارش با والدین و اقوام و همسایه‌ها پسندیده و قابل احترام بود. رفتارش به گونه‌ای بود كه احساس می‌شد او در آینده شخصیتی مهم می‌شود و آینده درخشانی خواهد داشت. 🌻او فردی اجتماعی و اهل معاشرت بود و با افراد مثبت اندیش و مذهبی رفت و آمد می‌كرد. اوقات فراغتش را به ورزش‌های شنا و كاراته و گاهی نیز به مطالعه كتاب‌های مذهبی نظیر كتاب‌های آیت‌الله مطهری، نهج‌البلاغه و مفاتیح‌الجنان می‌گذراند. 🌻سید رسول پس از دیپلم در ۱۸ سالگی از طریق سپاه پاسداران به جبهه اعزام شد ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷🍃☘ «اَلَّلهُم‌عجِّل‌‌لِوَلیِڪَ‌‌الفرَج » @Hamrahe_Shohada
💍💕💍💕💍💕💍💞💍 💞 ازدواج ❣مادرش می‌گوید: «وقتی برادر كوچكش (سید محمد) شهید شد، من خیلی بی‌قراری می‌كردم. سید رسول به من گفت: اگر شما فرزند دیگری داشتید، اینقدر بی‌قراری نمی‌كردید، چون من هم شهید شوم، شما خیلی تنها می‌شوید. یكی از دوستانم شهید شده، ولی كودكی از خود به یادگار گذاشته است. به او گفتم: پسرم، ازدواج تو مانعی ندارد، ولی هم سن تو كم است و هم اینكه هنوز چند ماهی از شهادت برادرت نمی‌گذرد. در ضمن در این اوضاع جنگ و جبهه كه نمی‌شود ازدواج كرد. سید رسول گفت: مادرم، ازدواج من از سر دلخوشی نیست، می‌دانم در آینده شهید خواهم شد، قصدم داشتن فرزندی است كه یادگاری از من برای شما باشد.» ❣سید رسول دوست داشت با دختری ازدواج كند كه با ایمان و از خانواده شهدا و سیده باشد. زیرا بر این باور بودكه خواهر شهید به خوبی انقلاب را درك كرده و می‌داند چه هدفی دارد. ❣سید رسول در ۱۸ سالگی با خانم زهرا زحمتكش ازدواج كرد و مدت زندگی مشترك آنان حدود ۲سال و ۸ ماه بود. حاصل ازدواج آنان یك فرزند پسر به نام سید محمد است كه هنگام شهادت پدر شش ماه داشت. ❣خانم زهرا زحمتكش تعریف می‌كند: «سید رسول در مراسم خواستگاری گفت كه هدف من جبهه رفتن و شهید شدن است و ازدواج من به دلیل كامل شدن دینم است تا یادگاری از خود داشته باشم. او با وجود سن كم، سراپا صداقت و راستی بود.» ❣ همسرش در ادامه چنین می‌گوید: «پدرم كمی در قبول این ازدواج تردید داشت، من خواب دیدم كه لباس عروسی بر تن دارم و برادرم- كه 🥀شهید شده بود- آمد و پیشانی مرا بوسید و تبریك گفت و گفت: تو عروس فاطمه الزهرا (س) شدی، خوشا به سعادتت، عاقبت‌به خیر شدی، وقتی از خواب بیدار شدم،‌به این ازدواج و وصلت رضایت دادم.» ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━ @Hamrahe_Shohada
💥 حضور در جبهه 🍃🥀سید رسول ، در مدت حضورش در جبهه (۷ سال و دو ماه) به عنوان فرمانده ادوات تیپ الغدیر در عملیات‌های زیادی نظیر عملیات طریق‌القدس، عملیات خیبر، بدر، قدس پنج و والفجر چهار شركت داشت. 💥سید رسول با اینكه فرمانده بود، خیلی مهربان، دلسوز و فروتن بود، در قلب نیروهایش جای داشت. شجاعت و ایثار او زبانزد همه بود. در عملیات بدر- كه همه نیروها می‌بایست عقب‌نشینی كنند- او آخرین نفری بود كه منطقه را ترك كرد. تا آنجایی كه امكان داشت، شهدا و مجروحین را به عقب انتقال ‌داد و آخرین قایقی كه منطقه را ترك كرد، قایق سید رسول بود. 💥در مشكلات و بحران‌ها توكل به خدا می‌كرد. همیشه غنچۀ لبخند زیر لب هایش بود. نماز شب می‌خواند و امام جماعت سنگر شده بود. هیچ گاه در شرایط سخت از كمك خداوند ناامید نمی‌شد. از كسانی كه در رابطه با ادامه جنگ و مشكلات ناراحت و ناامید بودند، متنفر بود. 💥به احادیث و روایات علاقه زیادی داشت. هنگامی كه با ماشین به منطقه عملیاتی می‌رفت، به دوستانش می‌گفت: «حدیث و یا روایتی بگویید و یا آیه‌ای بخوانیم.» از وقت‌ها و فرصت‌هایش اینگونه استفاده می‌كرد. 💥سید رسول اشرف قبل از عملیات در دفتر خاطرات خود این چنین نوشته است: «خواب دیدم كه من به همراه عده‌ای از رزمندگان در بیابانی بودیم، در دور دست‌ها سبزه بود. با دوربین كه نگاه كردیم، گل‌های زیادی داخل سبزه‌ها بود. به بچه‌ها گفتم: هر كسی زودتر برود از آن گل‌ها بچیند، برنده است. یك عده‌ای گفتند: ما نمی‌توانیم. ولی عده‌ای رفتند گل‌ها را چیدند. به همان ترتیبی كه رفتند، شهید شدند و یكی از آن‌ گل‌ چین‌ها من بودم.» 💥گویا به سیدرسول الهام شده بودكه به شهادت می‌رسد، او حتی محل دفن (جای قبر) خود را نیز به علی‌آقا (یكی از اقوام) نشان داده بود و گفته بود: «اینجا جای من است.» جالب این كه او بعد از شهادت در همان مكان به خاك سپرده شد. 💥سیدرسول در مدت حضورش در جبهه یك بار شیمیایی شد. 🥀🍂 شهید سیدرسول اشرف در تاریخ ۱۳۶۴/۸/۲۰ مصادف با ۲۸ صفر و شهادت حضرت رسول اكرم (ص)، بعد از عملیات قدس پنج در جاده اهواز- خرمشهر بر اثر اصابت تركش به ماشین مجروح شد و سپس به شهادت رسید. 🍃🥀پیكر پاك شهید سید رسول اشرف پس از تشییع در قطعه شهدای خلدبرین یزد به خاك سپرده شد. روحشان شاد🏴🍃🥀 @Hamrahe_Shohada
🍃🏴 آقای سید محمد اشرف، فرزند شهید، تعریف می‌كند: «یك شب خواب دیدم مسابقه‌ای می‌دادم. دایی من- كه فوت شده- در حالی كه دو نفر به همراهش بودند، مسابقه مرا تماشا می‌كردند. دایی‌ام آمد و پیشانی مرا بوسید. آن دو نفر رفته بودند. از دایی‌ام پرسیدم آنها كه بودند و كجا رفتند؟ گفت یكی پدرت و دیگری دایی‌ات حسین بودند. آنها عملیات داشتند و رفتند.»
💌✨💌✨💌✨💌✨💌 ✍این شهید بزرگوار در فرازی از وصیت‌نامه‌اش چنین نوشته است: 💐🌱«نمی‌دانم از چه بنویسم و بگویم. از فداكاری‌های یاوران حسین (ع) یا از یاوران فرزند حسین، خمینی عزیز، از شهدای كربلای حسین (ع) بگویم یا از شهدای دشت خونین ایران. 💐🍃وقتی انسان فداكاری‌های این شهیدان را می‌بیند، می‌خواهد سر را به زیر خاك فرو برد و اشك ریزد. خدایا، آیا می‌شود من زمانی هم، همچون دیگر شهیدان فی سبیل‌الله فداكاری كنم و به شهادت برسم؟ 💐🌱 خیلی آرزوی شهادت دارم ولی خیلی گناهكارم و اكنون می‌خواهم توبه كنم. پروردگارا، اگر چنان بگریم كه مژه‌هایم دانه دانه فرو ریزد، اگر آنسان فریاد كشم كه گلوی من از فریاد فرو ماند،‌اگر تا آنجا به درگاه تو بر پای بمانم تا پاهایم بشكند، اگر در برابر عظمت و جلال تو آنقدر در ركوع خم شوم كه مهره پشتم بشكند، اگر به درگاه تو آنقدر در سجده بمانم كه چشمانم بیرون آید، اگر تا زنده‌ام به جای نان، خاك بخورم و به عوض آب خاكستر بنوشم، همچنان ذكر تو گویم و به فكر تو باشم، باز هم سر به سوی آسمان‌ها بردارم، زیرا می‌دانم كه هنوز شایسته مغفرت تو نیستم. 💐🌱بار خدایا، لیاقت و توفیقی عنایت فرما تا از جمله سربازان و یاوران خوب تو باشم. 💐🍃بار خدایا، لیاقت جنگیدن فی‌سبیل الله و توفیق شهادت را نصیبم فرما. 💐🌱خدایا، من كه نتوانستم در زمان حیاتم خدمتی به اسلام بكنم، امیدوارم با كشته شدنم عزم و جوششی در ملت‌های اسلامی و جهان اسلام به وجود آورم. 💐🍃خدایا، من تنها راه نجات از آتش جهنم را نوشیدن شهد گوارای شهادت می‌دانم.» ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯ «اَلَّلهُم‌عجِّل‌‌لِوَلیِڪَ‌‌الفرَج » @Hamrahe_Shohada
🌷تو مسير كه مي‌رفتيم راه‌آهن، تعریف كرد. :« ببين پسرم! كسي تو رو مجبور نكرده بري . من دارم تو رو مي‌بينم كه تو مي‌زني. بگو آخه واسه چي مي‌خواي بري؟» ؛ اگر چه منَم جلو چشمَمِه كه دارم تو خونم غلط مي‌زنم.» رسیدیم. راه‌آهن به رنگ دراومده بود. … از كثرت رزمنده‌ها جاي سوزن انداختن نبود. سر و صورتشو با اين احساس كه آخرين باره كه مي‌بينمش، بوسيدم. او هم خم شد، دستمو بوسید. قاسم رفت. ۵ سال بود که اثری اَزَش نبود. وقتی هم پیداش کردن، یه و بود. استخونشو خاك گرفت. پلاك رو هم ديوار با عكسش بغل گِرِف. هرچَن زمان زیادی گذشته ولی هنوز هم كه هنوزه، آخرين حرفاش تو گوشمه. * زيادي مي‌كرد. دوست داشت همراه بچه‌هاي تخريب براي كردن برود. با اين وجود هنوز گفت نبايد بروي! گفت:« ! و ديگر هيچ نگفت.»🌷 @Hamrahe_Shohada
همراه شهدا🇮🇷
°•| 🌿🌸 ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا 📌خاطرات شهید سید #مجتبی_علمدار قسمت 8⃣1⃣ #یار_ا
‌°•| 🌿🌸 ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا 📌خاطرات شهید سید قسمت 9⃣1⃣ 🍃مدتی از شهادت سید گذشته بود. قبل از محرم در خواب سید را دیدم. پیراهن مشکی به تن داشت. گفتم: «سید چرا مشکی پوشیدی!؟» گفت:«محرم نزدیک است.» بعد ادامه داد: «اینجا همه جمع هستند. شهدا، امام (ره) و ...» سید گفت: «در حضور همه شهدا و بزرگان، حضرت امام (ره) به من فرمودند: برو مداحی کن.» بعد از آن با سید خیلی درد و دل کردم. گفتم سید ما را تنها گذاشتی و رفتی. گفت: «چرا این حرف را می زنی؟ هر مشکلی و غمی دارید، با نام مبارک مادرم برطرف می شود.» بعد ادامه داد: «اگه دردی دارید، حاجتی دارید زیارت عاشورا بخوانید. زیارت عاشورا درد شما را درمان می کند. توسل پیدا کنید و اشک چشم داشته باشید.» 📚کتاب علمدار، صفحه 162
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
918_58424442465765.mp3
3.72M
🎧 فوق زیبا🌹 💐 شده شب تولد بهترین بانو 💐زنی که عالم میزنه محضرش زانو 🎤 کربلایی 💚 (س) @Hamrahe_Shohada