از اینجا روشن مى شود که هدف امام این است که انسان به هنگام شورش هاى اهل باطل و فتنه هاى ناشى از خصومت آنها با یکدیگر نباید آلت دست این و آن شود; باید خود را دور نگه دارد و به هیچ یک از دو طرف که هر دو اهل باطل اند کمک نکند.
#قسمتسوم
و عجيب اين که هنگامى که طمع فزونى يابد کارهايى از انسان سر مىزند که کاملاً احمقانه است، شبيه آنچه درباره طماع معروف عرب به نام «اشعب» نقل شده که بسيارى از اوقات هنگامى که راه مىرفت دامن خود را به دست مىگرفت و آن را در برابر آسمان باز نگه مىداشت و مىگفت: شنيدهام بعضى از پرندگان در حال پرواز تخم مىگذارند شايد تخم آن پرنده در دامن من بيفتد و يا نقل مىکنند هنگامى که گروهى از کودکان او را در کوچه و بازار آزار مىدادند براى پراکنده ساختن آنها گفت: شنيدهام در فلان خانه حلوا پخش مىکنند بچه ها به سوى آن خانه دويدند ناگهان ديدند خود اشعب نيز به سوى آن خانه مىدود گفتند: تو چرا؟ گفت: شايد حرف من درست باشد.
اين داستان ها خواه واقعيت داشته باشد يا نه اشاره به کارهاى ننگ آورى است که انسان به جهت طمع انجام مىدهد. نقطه مقابل طمع، قناعت است که سبب عزت آدمى مىشود همان گونه که اميرمؤمنان فرمود:
"عَزَّ مَنْ قَنَعَ"
آن کس که قناعت پيشه کند عزيز خواهد بود.
#قسمتسوم
امام(علیه السلام) در یکى دیگر از این کلمات قصار (حکمت 378) سخن بسیار جامعى درباره بخل فرمود آنجا که مىفرماید:
"الْبُخْلُ جَامِعٌ لِمَسَاوِئِ الْعُیُوبِ وَهُوَ زِمَامٌ یُقَادُ بِهِ إِلَى کُلِّ سُوء"
بخل تمام عیوب را در بر دارد و انسان را به سوى هر بدى و زشتى مى کشاند.
در حدیث دیگرى از امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) مى خوانیم:
"الْبُخْلُ یُمَزِّقُ الْعِرْض"
بخل آبروى انسان را بر باد مى دهد.
به همین دلیل در کلام بعضى از بزرگان آمده است:
"أبْخَلُ النّاسِ بِمالِهِ أجْوَدُهُمْ بِعِرْضِهِ"
بخیلترین مردم در مورد مال خود سخاوتمندترین آنها در مورد آبروى خویش است.
#قسمتسوم
سپس در دومین نکته اشاره به آثار مثبت صبر و شکیبایى کرده مىفرماید:
«صبر شجاعت است» (وَالصَّبْرُ شَجَاعَةٌ)
بدیهى است صبر چه در مقابل عوامل معصیت باشد، چه در مسیر اطاعت پروردگار چه در برابر مصائب روزگار انجام گیرد، نوعى شجاعت محسوب مىشود و تنها شجاعانند که از عهده شکیبایى در این مراحل سه گانه بر مىآیند.
نمونه کامل این سخن همان چیزى است که امیر مؤمنان على(علیه السلام) در صدر اسلام از پیغمبر و یاران باوفایش تجربه کرده بود که در برابر انواع مشکلاتى که از سوى دشمنان اسلام هر روز به شکلى انجام مى شد صبر و استقامت کرده بودند و با شجاعت تمام آنها را پشت سر گذاشتند و اگر این شکیبایى شجاعانه مسلمانان صدر اول در دوران محاصره شعب ابى طالب و هجرت به حبشه و سپس هجرت به سوى مدینه و بعد از آن حضور در میدان هاى جنگ بدر، خیبر، خندق و حنین نبود امروز آیینى به نام اسلام بر بخش عظیمى از جهان سایه نیفکنده بود.
#قسمتسوم
در روایات اسلامى براى «أدب» تفسیرهاى گوناگونى ذکر شده که در واقع هر کدام اشاره به مصداقى از آن است:
در حدیثى از امام امیر مؤمنان(علیه السلام) مىخوانیم:
"کَفاکَ أدَباً لِنَفْسِکَ اجْتِنابُ ما تَکْرَهُهُ مِنْ غَیْرِک"
براى این که ادب داشته باشى همین بس که از آنچه براى دیگران نمىپسندى دورى کنى.
در حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) مىخوانیم که فرمود:
"أدّبْنى أبى(علیه السلام)بِثَلاث مَنْ یَصْحَب صاحِبَ السُوء لا یَسْلَم ومَن لا یُقَیَّد اَلفاظَه یَنْدَم، ومَن یَدْخُل مَداخل السُّوء یُتَّهَم"
پدرم من را به سه چیز ادب کرد، فرمود: فرزندم کسى که با رفیق بد همنشین شود از آفات در امان نخواهد بود و کسى که سخنان خود را مهار نکند پشیمان مىشود و کسى که در محل هاى آلوده وارد گردد متهم و بدنام خواهد شد.
#قسمتسوم
مرحوم مغنیه در شرح نهج البلاغه خود به اینجا که مىرسد نکوهش شدیدى از وضع دنیاى امروز مىکند که انواع اسباب و وسایل براى تجسس و کشف اسرار افراد اختراع شده و به طرز وحشتناکى اسرار همگان فاش مىگردد.
زمانى مرحوم مغنیه چنین سخنى را گفت که هنوز مسائل امروزى اختراع نشده بود. شرایط امروز چنان است که از طریق شنودها، ماهواره ها، دوربین ها و وسایلى که مخفیانه در همه جا ممکن است به کار گذاشته شود تقریبا همه اسرار مردم را مىتوان فاش کرد و این ناامنى عجیبى است براى دنیاى امروز و برخلاف آنچه شعار داده مىشود آزادى انسانها را سخت تهدید مىکند.
#قسمتسوم
تجربه نیز نشان داده است که پرداختن صدقه براى درمان بیماران بسیار مؤثر است.
این سخن را با حدیثى از امام کاظم(علیه السلام) پایان مىدهیم:
شخصى خدمت آن حضرت آمد و عرض کرد: فرزندان و همسر من ده نفرند که همه بیمارند. فرمود:
"داوِهِمْ بِالصَّدَقَةِ فَلَیْسَ شَیْءٌ أَسْرَعَ إِجَابَةً مِنَ الصَّدَقَةِ وَلاَ أَجْدَى مَنْفَعَةً عَلَى الْمَرِیضِ مِنَ الصَّدَقَة"
آنها را با صدقه درمان کن، زیرا چیزى سریع الاجابهتر و چیزى مفیدتر براى درمان بیماران از صدقه نیست.
#قسمتسوم
از شگفتىهاى ديگر اين که همه ذرات چشم موجود زندهاى هستند و بايد تغذيه شوند و تغذيه از طريق خون صورت مىگيرد و اگر خون به همان شکلى که وارد اعضا مىشود وارد چشم بشود همه جا در نظر ما تاريک مىگردد ولى آفريدگار جهان پيش از آنکه خون وارد سلولهاى چشم شود آن را چنان تصفيه و زلال مىسازد که کمترين رنگى از خود نشان نمىدهد.
از ديگر عجايب چشم اين است که دائماً به وسيله چشمههاى بسيار کوچک اشک و حرکت پلک ها نرم و مرطوب نگهدارى مىشود که اگر نباشد چشم مىخشکد و کارآيى خود را از دست مىدهد چشمههاى اشک اين آب زلال را تدريجاً روى چشم مىفرستد و از مجراى ديگرى که به منزله فاضلاب است عبور مىکند و به داخل حلق مىريزد و به هنگام گريه فعاليت اين چشمهها به صورت خودکار فزونى مىيابد. اشک چشم از بيش از بيست ماده ترکيب شده که براى تغذيه چشم و شست و شو و ضد عفونى کردن آن کاملاً مؤثر است و اگر بشر بتواند مادهاى مانند اشک چشم بسازد به گفته بعضى يک غذاى کامل مقوى خواهد بود و اشک هاى مصنوعى که امروز ساختهاند هيچ کدام به پاى اشک چشم نمىرسند.
#قسمتسوم
چرا چنين است؟ دليل آن چند چيز است:
نخست اين که متملقان و مداحان براى نزديک شدن به اين افراد دروغهاى زيادى به هم مىبافند و به آنها نسبت مىدهند و زبان به زبان نقل مىشود، کم کم اشخاص باور مىکنند که واقعيتى در کار است و به عکس، کسانى که نسبت به افرادى حسادت دارند و به هنگام قدرت آنها نمىتوانند چيزى درباره آنها بگويند وقتى قدرتشان از دست رفت هر نسبت ناروايى را به آنان مىدهند و تمام فضايل شان را نيز زير سؤال مىبرند.
#قسمتسوم
اضافه بر این، تبدیل انتقام به عفو اثر مهم اجتماعى دارد و آن این است که انتقام به صورت تصاعدى پیش مىرود و دائما قتل و کشتار و ناامنى مىآفریند و هرگز اجازه نمىدهد صلح و صفا و آرامشى در جامعه پدید آید در حالى که عفو و گذشت به خشونتها پایان مىدهد و سبب آرامش جامعه است. بنابراین افزون بر این که عفو فضیلتى اخلاقى و مهم است، تدبیر پر ارزش اجتماعى است.
لذا در حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل شده که فرمود:
"أَلاَ أُخْبِرُکُمْ بِخَیْرِ خَلاَئِقِ الدُّنْیَا وَالاْخِرَةِ؟ الْعَفْوُ عَمَّنْ ظَلَمَکَ وَتَصِلُ مَنْ قَطَعَکَ وَالاِْحْسَانُ إِلَى مَنْ أَسَاءَ إِلَیْکَ وَإِعْطَاءُ مَنْ حَرَمَکَ"
آیا شما را از بهترین اخلاق دنیا و آخرت خبر ندهم؛ عفو و گذشت از کسى که به تو ستم کرده و پیوند محبت با کسى که از تو بریده و نیکى به کسى که با تو بدى کرده و بخشیدن کسى که تو را محروم کرده است (اینها با ارزشترین اخلاق است)
#قسمتسوم
در اینجا سؤالى مطرح است که اگر امام در جمله اول مىفرماید: «از همه مردم عاجزتر کسى است که...» چگونه بعد از آن مىفرماید: «و از او عاجزتر کسى است که دوستانش را از دست دهد» اگر جمله اول عمومیّت دارد، با جمله دوم سازگار نیست.
ولى پاسخ این سؤال روشن است و آن اینکه جمله اول عمومیّت نسبى دارد و عمومیّت نسبى با وجود بعضى از استثناها منافات ندارد و شبیه این تعبیر در کلمات روزانه مردم نیز زیاد است؛
مثلا مردم مىگویند: بدبختترین مردم کسى است که آبروى خود را از دست دهد و از او بدبختتر کسى است که ایمان خود را از دست دهد و هیچ گاه در عرف مردم تناقضى در میان این دو دیده نمىشود.
#قسمتسوم
قرآن مجید سرگذشت بسیار عبرت آموزى از قوم سبأ نقل مىکند که خداوند نعمت بسیار وافرى به آنها داد و فرمود:
"کُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّکُمْ وَاشْکُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَیِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ"
ازروزى پروردگارتان بخورید و شکر او را به جا آورید؛ شهرى پاک و پاکیزه در اختیار شماست و پروردگارى آمرزنده.(سبأ، آیه 15)
ولى آنها به کفران پرداختند و سد عظیمى که سبب آبادى کشور آنها شده بود بر اثر سیلاب و عوامل دیگر در هم شکست و تمام آبادى و باغ ها و مزارع ویران شد به گونهاى که نتوانستند در آنجا بمانند و ناچار در اطراف متفرق شدند.
قرآن در اینجا مىافزاید:
"ذلِکَ جَزَیْناهُمْ بِما کَفَرُوا وَهَلْ نُجازی إِلاَّ الْکَفُورَ"
این کیفر را بر اثر کفرانشان به آنها دادیم و آیا جز کفران کننده را کیفر مى دهیم. (سبأ، آیه 17)
#قسمتسوم
در حديث پرمعنايى از امام صادق(عليه السلام) مىخوانيم که براى دلدارى و تسلى خاطر مىفرمايد:
"کُنْ لِمَا لاَ تَرْجُو أَرْجَى مِنْکَ لِمَا تَرْجُو"
نسبت به آنچه اميدى به آن ندارى از آنچه اميد به آن دارى اميدوارتر باش.
و جالب اين که در ذيل اين حديث اشاره به داستان موسى(عليه السلام) شده و مىفرمايد:
«موسى براى به دست آوردن شعله آتشى به دنبال نورى که از درخت برمىخواست روان شد ولى در آنجا پيام نبوت را دريافت داشت»
احتمال ديگرى که در تفسير اين کلمه حکمت آميز وجود دارد اين است که امام مىخواهد بفرمايد:
در صورتى که نزديکان و بستگان از نيروهاى يکديگر استفاده نکنند و نسبت به هم بى اعتنا باشند اى بسا دورافتادگان آنها را مىربايند و از وجود آنان بهره مىگيرند.
#قسمتسوم
در حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مىخوانیم:
"الْحَیَاءُ حَیَاءَانِ حَیَاءُ عَقْل وَحَیَاءُ حُمْق فَحَیَاءُ الْعَقْلِ هُوَ الْعِلْمُ وَحَیَاءُ الْحُمْقِ هُوَ الْجَهْلُ"
شرم و حیا دو گونه است حیاى عاقلانه و حیاى احمقانه، حیاى عاقلانه از علم سرچشمه مىگیرد و حیاى احمقانه از جهل.
در حدیثى نیز از امام صادق آمده است که فرمود:
"الْحَیَاءُ عَلَى وَجْهَیْنِ فَمِنْهُ ضَعْفٌ وَمِنْهُ قُوَّةٌ وَإِسْلاَمٌ وَإِیمَانٌ"
حیا بر دو گونه است قسمى از آن ضعف و ناتوانى و قسمى دیگر، قوت و اسلام و ایمان است.
در حدیث دیگرى در غررالحکم از على(علیه السلام) آمده است:
"مَنِ اسْتَحیى مِنْ قَوْلِ الْحَقِّ فَهُوَ أَحْمَقٌ"
کسى از گفتن حق شرم کند احمق است.
بعضى از علما در تعریف حیا چنین گفته اند: «حیا ملکهاى نفسانى است که سبب انقباض و خوددارى نفس از انجام کارهاى قبیح و انزجار از اعمال خلاف آداب به سبب ترس از ملامت مىشود» البته این همان حیاى ممدوح و باارزش است.
#قسمتسوم