در حدیثى که در غررالحکم از امام(علیه السلام) نقل شده مىخوانیم:
"سِرُّکَ أسیرُکَ وَ إنْ أفْشَیْتَهُ صِرْتَ أسیرَهُ"
سرّ تو اسیر توست و هنگامى که آن را افشا کنى تو اسیر آن خواهى شد.
در حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) مىخوانیم:
"إِظْهَارُ الشَّیْءِ قَبْلَ أَنْ یُسْتَحْکَمَ مَفْسَدَةٌ لَهُ"
آشکار کردن چیزى پیش از استوار شدن آن سبب تباهى آن مىگردد.
#قسمتچهارم
بعضى افراد هستند که مىگویند ما سرّ خود را فقط به دوستان صمیمى مىگوییم غافل از این که آن دوستان صمیمى نیز دوستان صمیمى دیگرى دارند و به گفته سعدى: رازى که نهان خواهى با کس در میان منه، گرچه دوست مخلص باشد که مر آن دوست را نیز دوستان مخلص باشند همچنین مسلسل:
خامشى به که ضمیر دل خویش
با کسى گفتن و گفتن که مگوى
اى سلیم! آب ز سر چشمه ببند
که چو پر شد نتوان بستن جوى
#قسمتپنجم
سپس امام در دومین جمله مىفرماید:
«خوشرویى و بشاشت، دام محبت است» (وَالْبَشَاشَةُ حِبَالَةُ الْمَوَدَّةِ)
بدون شک افراد خوشرو و خوش برخورد که با چهره گشاده و لب هاى پرتبسم با دیگران برخورد مىکنند، دوستان زیادى خواهند داشت و به عکس، افرادى که با قیافه در هم کشیده و عبوس و خشمآلود با دیگران روبه رو مىشوند مردم از آنها متنفر مىگردند.
از آنجا که جلب محبت باعث اتحاد صفوف و وحدت کلمه مىشود، در روایات اسلامى ثواب هاى زیادى براى خوشرویى و بشاشت نقل شده است؛ از جمله در حدیثى از امیر مؤمنان على(علیه السلام) در بحارالانوار مىخوانیم که فرمود:
"إِذَا لَقِیتُمْ إِخْوَانَکُمْ فَتَصَافَحُوا وَأَظْهِرُوا لَهُمُ الْبَشَاشَةَ وَالْبِشْرَ تَفَرَّقُوا وَمَا عَلَیْکُمْ مِنَ الاَْوْزَارِ قَدْ ذَهَبَ"
هنگامى که برادران دینى خود را ملاقات مىکنید با هم مصافحه کنید و بشاشت و مسرت را در برابر آنها اظهار کنید و در نتیجه هنگامى که از هم جدا مىشوید گناهان شما بخشوده خواهد شد.
#قسمتششم
در روایت معروفى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمده است که فرمود:
"یَا بَنِی عَبْدِالْمُطَّلِبِ إِنَّکُمْ لَنْ تَسَعُوا النَّاسَ بِأَمْوَالِکُمْ فَالْقَوْهُمْ بِطَلاَقَةِ الْوَجْهِ وَحُسْنِ الْبِشْرِ"
شما نمىتوانید همه مردم را با اموال خود راضى کنید (چرا که نیازها بسیار زیاد و اموال کم است) بنابراین آنها را با چهره گشاده و خوشرویى ملاقات کنید (که سرمایهاى فنا ناپذیر و مایه خوشنودى مردم است.
تعبیر به «حبالة» (دام) اشاره به این است که حتى افرادى که از انسان گریزانند با اظهار محبت و خوشرویى به سوى وى مىآیند و کینهها از سینهها شسته مىشود.
در بعضى از کلمات حکما آمده است که سه چیز است که محبت را در دل برادران دینى آشکار مىسازد: با چهره گشاده با آنها روبه رو شدن و پیش دستى در سلام و جاى مناسب را در مجالس براى آنها مهیا ساختن.
#قسمتهفتم
در سومین جمله مىفرماید:
«تحمل ناراحتى ها گور عیب هاست» (وَالاِْحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُیُوبِ)
اشاره به این که بسیار مىشود انسان از رفتار بعضى از دوستان و آشنایان و یا حتى افراد عادى ناراحت مىگردد و یا مشکلات و مسائلى در زندگى پیش مىآید که انسان را نگران مىسازد. کسانى که این گونه ناملایمات را تحمل کنند به فضیلت بزرگى دست یافتهاند که عیوب انسان را مىپوشاند و به عکس، افراد ناصبور و بىحوصله داد و فریاد بر مىآورند و به سخنان یا کارهایى آلوده مىشوند که سر تا پا عیب است.
این احتمال در تفسیر این جمله نیز هست که بسیارى از بى تابىهاى انسان بر اثر شکستهایى است که در زندگى براى او پیش آمده که اگر بى تابى نکند دیگران از این شکستها که بر اثر ندانم کارىها به وجود آمده باخبر نمىشوند و به این ترتیب عیوب او پوشانیده خواهد شد. در غیر این صورت همه از نقطههاى ضعف او باخبر مىگردند.
#قسمتهشتم
مرحوم سیّد رضى به دنبال این سه جمله حکمت آمیز اضافه مىکند که در روایتى از امام(علیه السلام) تعبیر دیگرى در این باره دیده مىشود که فرمود:
«مسالمت جویى وسیله پوشاندن عیب هاست» (وَرُوِیَ أَنَّهُ قَالَ فِی الْعِبَارَةِ عَنْ هَذَا الْمَعْنَى أَیْضاً: «الْمُسالِمَةُ خِبَاءُ الْعُیُوبِ»)
«خباء» به معناى خیمه است و محلى که چیزى را در آن مىتوان پیدا کرد.
گرچه تعبیر به «مسالمت» با «احتمال» تفاوت زیادى ندارد ولى «احتمال» اشاره به خویشتن دارى و «مسالمت» اشاره به خوش رفتارى با مردم است. در واقع «احتمال» مفهومى در رابطه با خویشتن دارد و «مسالمت» در رابطه با دیگران.
#قسمتهشتم
سپس امام(علیه السلام) در چهارمین و آخرین نکته مىفرماید:
«آن کس که از خود راضى باشد افراد خشمگین بر او بسیار خواهند بود» (وَ مَنْ رَضِیَ عَنْ نَفْسِهِ کَثُرَ السَّاخِطُ عَلَیْهِ)
دلیل آن روشن است، زیرا فرد از خود راضى انتظار دارد دیگران براى او احترام فراوان قائل شوند، همه به او سلام کنند، در مجالس، صدر مجلس را به او اختصاص دهند، روى حرف او سخنى نگویند و پیوسته زبان به مدح و ثنایش بگشایند. هنگامى که این گونه احترامات را نمىبیند و مردم او را در جایگاه اصلىاش مىشناسند نه آنچه خودش ادعا دارد نسبت به مردم بدبین مىشود و زبان به بدگویى مىگشاید و بىاعتنایى پیشه مىکند و همین امر مردم را به او خشمگین مىسازد. به دیگر سخن، این صفت زشت هم او را نسبت به مردم خشمگین مىسازد که به گمانش حق او را ادا نمىکنند و قدر او را نمىشناسند و هم مردم را نسبت به او.
#قسمتنهم
به عکس، کسانى که خود را در جایگاه نقد و انتقاد قرار مىدهند متواضعانه با مردم برخورد مىکنند، هرگز خود را طلبکار نمىدانند و پیوسته براى دیگران احترام قائلند و این امر دوستان فراوانى براى آنها جلب مىکند.
در نامه مالک اشتر خواندیم که فرمود:
"إِیَّاکَ وَالاِْعْجَابَ بِنَفْسِکَ وَالثِّقَةَ بِمَا یُعْجِبُکَ مِنْهَا وَحُبَّ الاِْطْرَاءِ فَإِنَّ ذَلِکَ مِنْ أَوْثَقِ فُرَصِ الشَّیْطَانِ فِی نَفْسِهِ لِیَمْحَقَ مَا یَکُونُ مِنْ إِحْسَانِ الْمُحْسِنِینَ"
از خودپسندى و تکیه بر نقاط قوت خویش و علاقه به مبالغه در
ستایش (ستایش گویان) شدیداً بپرهیز، زیرا این صفات از مطمئنترین فرصتهاى شیطان است تا کارهاى نیک نیکوکاران را محو و نابود کند.
#قسمتدهم
در غررالحکم نیز از امیر مؤمنان(علیه السلام) نقل شده که فرمود:
"ثَمَرَةُ الْعُجْبِ الْبَغْضاءُ"
میوه درخت خودپسندى عداوت و دشمنى است.
ابن ابى الحدید از بعضى از دانشمندان نقل مىکند که کسى نزد او آمد و از کتابى که نوشته بود بسیار راضى بود. آن عالم به او گفت: مردم چنین ارزشى براى کتاب تو قائل نیستند. گفت: مردم هم جاهلند. او در پاسخ گفت: آیا تو بر ضد آنها هستى؟ گفت: آرى. گفت: بنابراین تو به اجماع مردم جاهلى و مردم تنها به قول تو جاهلند (کدام یک اقرب به صواب است)
#قسمتیازدهم
زیانهاى خودپسندى بسیار است که شرح آن در این مختصر نمىگنجد و این سخن را با حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) پایان مىدهیم فرمود:
هنگامى که موسى(علیه السلام)نشسته بود شیطان نزد او آمد در حالى که جبّه زیباى رنگارنگى بر تن کرده بود. از او پرسید: این لباس را براى چه پوشیدهاى؟ گفت: براى این که قلوب بنى آدم را بربایم. موسى گفت:
"فَأَخْبِرْنِی بِالذَّنْبِ الَّذِی إِذَا أَذْنَبَهُ ابْنُ آدَمَ اسْتَحْوَذْتَ عَلَیْهِ"
به من بگو گدام گناه است که اگر انسان مرتکب آن بشود به یقین بر او مسلط خواهى شد؟ شیطان گفت:
"إِذَا أَعْجَبَتْهُ نَفْسُهُ وَاسْتَکْثَرَ عَمَلَهُ وَصَغُرَ فِی عَیْنِهِ ذَنْبُهُ"
هنگامى که از خود راضى باشد و عمل نیک خویش را بسیار بشمرد و گناهش در نظرش کوچک شود.
#قسمتآخر