عار بودن بخل و افتخار بودن کرم و سخاوت بر کسى پوشیده نیست، زیرا
اولاً بخل سبب نفرت مردم از بخیل مىشود و افراد نزدیک و دور از او فاصله مىگیرند و
ثانیا بخل سبب سنگدلى و قساوت است، زیرا بخیل ناله مستمندان را مىشنود و چهره رقت بار(جگرسوز) آنها را مىبیند و در عین حال به آنها کمکى نمىکند و این مایه قساوت است،
ثالثا بخل سبب مىشود که بسیارى از منابع اقتصادى از گردش تجارى سالم خارج شود و به صورت کنز(گنج) و اندوخته درآید در حالى که گروههایى در جامعه ممکن است به آن نیاز داشته باشند،
رابعاً افراد بخیل گاه به زن و فرزند خود نیز تنگ و سخت مىگیرند به اندازهاى که مرگ او را آرزو مىکنند و این عار و ننگ دیگرى است،
خامسا افراد بخیل به سبب دلبستگى فوقالعاده غیر منطقى به مال و ثروتشان از نظر تفکر اجتماعى بسیار ضعیف و ناتوانند و این هم ننگ و عار دیگرى است،
لذا امام(علیه السلام) در عهدنامه معروف مالک اشتر به او توصیه مىکند که هرگز بخیل را در مشورت خود دخالت ندهد که او را به ترک حق دعوت مىکند و از تهى دستى و فقر مىترساند:
(لاَ تُدْخِلَنَّ فِی مَشُورَتِکَ بَخِیلاً یَعْدِلُ بِکَ عَنِ الْفَضْلِ وَیَعِدُکَ الْفَقْر)
#قسمتدوم
امام(علیه السلام) در یکى دیگر از این کلمات قصار (حکمت 378) سخن بسیار جامعى درباره بخل فرمود آنجا که مىفرماید:
"الْبُخْلُ جَامِعٌ لِمَسَاوِئِ الْعُیُوبِ وَهُوَ زِمَامٌ یُقَادُ بِهِ إِلَى کُلِّ سُوء"
بخل تمام عیوب را در بر دارد و انسان را به سوى هر بدى و زشتى مى کشاند.
در حدیث دیگرى از امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) مى خوانیم:
"الْبُخْلُ یُمَزِّقُ الْعِرْض"
بخل آبروى انسان را بر باد مى دهد.
به همین دلیل در کلام بعضى از بزرگان آمده است:
"أبْخَلُ النّاسِ بِمالِهِ أجْوَدُهُمْ بِعِرْضِهِ"
بخیلترین مردم در مورد مال خود سخاوتمندترین آنها در مورد آبروى خویش است.
#قسمتسوم
آنگاه امام به رذیله(پستی) دوم اخلاقى اشاره کرده مىفرماید:
"ترس مایه نقصان مى شود" (وَالْجُبْنُ مَنْقَصَةٌ)
افراد ترسو هرگز نمىتوانند از قابلیتها، شایستگىها و استعدادهاى خود استفاده کنند و نتیجه آن عقب ماندگى در زندگى است. به علاوه هنگامى که دین و جان و ناموس و کشور آنها به خطر بیفتد از جهاد ابا دارند و به جاى این که در صف مجاهدان باشند در صف قاعدان و بیماران و از کار افتادگان و کودکان قرار مىگیرند. هرگز هیچ آدم ترسویى به مقامى نرسیده، نه کشف مهمى کرده نه پیروزى چشمگیرى به دست آورده و نه به قلههاى کمال رسیده است.
#قسمتچهارم
از این رو در حدیثى از امام باقر(علیه السلام) مى خوانیم:
"لاَ یُؤْمَنُ رَجُلٌ فِیهِ الشُّحُّ وَالْحَسَدُ وَالْجُبْنُ وَلاَ یَکُونُ الْمُؤْمِنُ جَبَاناً وَلاَ حَرِیصاً وَلاَ شَحِیحاً"
هیچ یک از کسانى که داراى بخل(خسیس) و حسد(حسادت) و جبن(ترس) باشند به حقیقت ایمان نمىرسند و مؤمن ترسو و بخیل و حریص نخواهد بود.
حتى امیر مؤمنان على(علیه السلام) به مالک اشتر توصیه مىکند «که هرگز افراد ترسو را به حوزه مشاوران خود راه مده» (وَلاَ تُدْخِلَنَّ فِی مَشوَرَتِکَ بَخِیلاً...وَ لاَ جَبَاناً) و همان گونه که امام(علیه السلام) در نامه مالک اشتر اشاره فرموده سرچشمه جبن و ترس سوء ظن به ذات پاک پروردگار است، زیرا مىدانیم خداوند به افراد با ایمان وعده داده که من شما را تنها نمىگذارم به جنگ مشکلات بروید و از من یارى بطلبید.
#قسمتپنجم
آن گاه امام در سومین جمله اشاره به آثار فقر در زندگى انسانها مىکند و مىفرماید:
«فقر شخص زیرک را از بیان دلیلش گنگ مى سازد»: (وَ الْفَقْرُ یُخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ حُجَّتِهِ)
اشاره به این که از یک سو افراد فقیر در خود احساس حقارت مىکنند و هر اندازه فَطِن(زیرک) و باهوش باشند بر اثر این احساس حقارت از گفتن حرف حساب خود و دفاع از حقوق خویشتن باز مىمانند و از سوى دیگر چون مىدانند بسیارى از مردم براى سخنان آنها بهایى قائل نمىشوند چون غالباً دنیاپرستند و براى افراد ثروتمند شخصیت قائلند همین احساس سبب مىشود که فقیران نتوانند حرف حق خود را بیان کنند.
#قسمتششم
درباره آثار سوء فقر و تنگدستى روایات زیادى از معصومین(علیهم السلام) وارد شده که حتى فقر را در سرحد کفر معرفى کردهاند و این به سبب آن است که پیروان خود را براى مبارزه با فقر تشجیع(تشویق) کنند. در دنیاى امروز نیز در مقیاسهاى عظیم این حقیقت به چشم مىخورد که دولتهاى ثروتمند و زورگو با شجاعت سخنان باطل خود را همه جا مطرح مىکنند در حالى که دولتهاى فقیر از رساندن حرف حساب خود به گوش جهانیان عاجزند.
البته این اصل استثنائاتى نیز دارد؛ افراد فقیرى را مىشناسیم که همچون ابوذر شجاعانه به مبارزه با طاغوتهاى زمان برخاستند و حجت خود را بر آنها تمام کردند هرچند این قیامها گاه به قیمت جان آنها تمام شد، ولى این افتخار را در تاریخ براى خود ثبت کردند که در صف اول از صفوف مبارزان راه حق بودند.
اگر در بعضى از روایات مدحى از فقر شده و پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) آن را فخر خویش شمرده یا اشاره به فقر الى الله است که قرآن مجید بیان کرده:
(یا أَیُّهَا النّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللّهِ وَاللّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمیدُ) و یا اشاره به ساده زیستى و قناعت است که در ظاهر شباهت با فقر دارد.
#قسمتهفتم
حضرت در چهارمین و آخرین جمله که در واقع تکمیل کننده جمله سوم است مىافزاید:
«آن کس که فقیر و تنگدست است حتى در شهر خود غریب است» (وَالْمُقِلُّ غَرِیبٌ فِی بَلْدَتِهِ)
زیرا غریب کسى است که دوست و آشنایى ندارد و احساس تنهایى مىکند و مىدانیم دنیاپرستان از افراد فقیر و تنگدست فاصله مىگیرند و آنها را در شهر خود غریب مىگذارند و به عکس ثروتمندان حتى در بلاد دوردست از وطنشان غریب نیستند.
بعضى میان فقیر و مُقِلّ این فرق را گذاشتند که فقیر به کسى مى گویند که در عین فقر، فقر خویش را نیز اظهار مىکند و مقل کسى است که فقیر است و خویشتن دار.
ممکن است این تفاوت را از حدیثى که از معصومین(علیهم السلام) نقل شده است گرفته باشند، زیرا در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) یا امام باقر(علیه السلام) مىخوانیم که در پاسخ این سؤال که کدام صدقه افضل است فرمود:
"جُهْدُ الْمُقِلِّ"
صدقه کسى که کم درآمد باشد (و در عین تنگدستى انفاق کند)
سپس به این آیه تمسک فرمود:
"وَیُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ"
دیگران را بر خود مقدم مى دارند هرچند در تنگدستى باشند.
ریشه «مُقِلّ» که از ماده «قِلّت» گرفته شده، نشان مى دهد که با فقیر متفاوت است.
#قسمتآخر
13.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود🥲🌱
1.01M
🔴 پاسخ به کسانی که میگن دیدید رهبری از تکشیل کابینه پزشکیان اظهار خوشنودی کرد،پس شماها تندرویید
#حسین_ابراهیمیان