eitaa logo
. حَنیفـھ☁️ .
2.9هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
753 ویدیو
5 فایل
__ _ بھ‌توکل‌نام‌اَعظمـت🌿 . رسانہ‌فرهنگی‌/هنرۍحنیفھ . وَ بڪاوید ؛ 🐋| @Haniinfo * نشـرمُحتواهمراھِ‌حفظ‌نشـان‌واره ! بیمه‌شده‌ۍ‌حضـرت‌زهـراۜ . 🤍 .
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿بسم رب شهدا🌿 داری دنبال یه کانال چادری میگردی که پر از و غیره داشته باشه😌 من یه کانال سراغ دارم که همه ی اینا رو داره😉 به نام✨👇🏻 ❀فــرشــتــگــان امــام زمــانــے ❀ اگه میخوای عضو بشی پس بزن رو پیوستن👇🏻👇🏻🌿 🦋~🦋~🦋~🦋~🦋~🦋~ 🦋@freshtghan 🦋@freshtghan 🦋~🦋~🦋~🦋~🦋~🦋~ کپی از بنر حرامه خواهر❌❌🚫🚫
🌿بسم رب شهدا🌿 داری دنبال یه کانال چادری میگردی که پر از و غیره داشته باشه😌 من یه کانال سراغ دارم که همه ی اینا رو داره😉 به نام✨👇🏻 ❀فــرشــتــگــان امــام زمــانــے ❀ اگه میخوای عضو بشی پس بزن رو پیوستن👇🏻👇🏻🌿 🦋~🦋~🦋~🦋~🦋~🦋~ 🦋@freshtghan 🦋@freshtghan 🦋~🦋~🦋~🦋~🦋~🦋~ کپی از بنر حرامه خواهر❌❌🚫🚫
چند دقیقه دلت را آرام کن -اینکه… اخه چه جوری بگم… لا اله الاالله… خیلی سخته برام. -اگه میخواید یه وقت دیگه مزاحم بشم؟؟ -نه…اینکه… خواهرم… راستیتش گفتن این حرف برام خیلی سخته.، شاید اصلا درست نباشه حرفم. ولی، حسم میگه که باید بگم… منتظر موندم امتحانهاتون تموم بشه و بعد بگم که خدای نکرده ناراحتی و چیزی پیش نیاد، اجازه هست رو راست حرفمو بزنم؟! -بفرمایید -راستیتش، من… من… من از علاقه شما به خودم از طریقی خبر دار شدم، و باید بهتون بگم متاسفانه این اتوبان دو طرفه هست چیزی نگفتم و فقط سرم رو پایین انداختم… تا شنیدم تو دلم غوغا شد ولی به روی خودم نیاوردم. -ولی به این دلیل میگم متاسفانه چون بد موقعی دیدمتون… بد موقعی شناختمتون… بد موقعی… بازم هیچی نگفتم و سرم پایین بود -باید بگم من غیر از شما تو زندگیم یه عشق دیگه دارم و به اون هم خیلی وفادارم و شما یه جورایی عشق دوم منید، درست زمانی که همه چی داشت برای وصل من و عشقم جور میشد، سر و کله شما تو زندگیم پیدا شد! برای خوندن رمان کلیک کنید. پاییز باهم بودن قدم هامو تند کردم به سمت اونور خیابان که حس کردم داره دنبالم میاد: صبر کنید پانیذ خانم سوء تفاهم شده.تنها عشق و علاقه ی من شمایید.من من من انگشتمم به شبنم خانم نخورده کی این دروغو گفته. من باید برای شما توضیح بدم. قدم هامو تند کردم تا اومدم حرفی بزنم و بگم بره پی کارش توضیح نمیخوام یه ماشین با سرعت به من برخود کرد من روی زمین افتادم و صورتم غرق خون شد جز و ولز های پارسا آخرین صداهایی بود که میشنیدم. برای خوندن رمان کلیک کنید حجاب من محکم خوردم زمین داد زدم _ آی صدا_ یاحسین صداش نزدیک شد داشتم از درد میمردم صدا_ چی شد یه چیزی بگو حالت خوبه؟ چشمامو با درد باز کردم چون اشک توشون جمع شده بود فقط یه سایه ی محو میدیدم چشمامو رو هم فشار دادم اشکام ریخت دوباره بهش نگاه کردم طاها بود. برای خوندن رمان کلیک کنید. پاتوق دختر مذهبیا🤓 در کنار رمان یه عالمه پست مذهبی داشته باش😍😌 ورود آقایان پیگرد قانونی و الهی دارد❌