eitaa logo
حَنـʜᴀɴɪɴـین'🤍
619 دنبال‌کننده
3هزار عکس
1.1هزار ویدیو
10 فایل
﷽ «یا مَن لا یُرجَۍ اِلا هُو» اِی آن کہ جز او امیدے نیست👀♥️! ˼ حَنـیـن، دلتنگے تا وقٺ ِ قࢪار(:✨ ˹ " ما را بقیہ پـس زدھ بودند هزارباࢪ! ما را حـسیـن بود کہ آدم حساب کرد🙃🫀. " کانال ناشناس‌مون↓ - @Nagofteh_Hanin < بہ یاد حضرٺ‌مادࢪۜ >
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
السلام‌علےالحسين وعلےعلۍأبن‌الحسين وعلےأولادالحسين وعلےاصحاب‌الحسين✨ ♥️⁩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مســتی ام از زمــان اجابت شـروع شد با استکـــان چــایی “هیئت” شروع شد
«بعضی ها ما را سرزنش می کنند که چرا دم از کربلا می‌زنید و از عاشورا؛ آنها نمی‏ دانند که برای ما کربلا بیش از آنکه یک شهر باشد یک افق است که آن را به تعداد شهدایمان فتح کرده ایم، نه یک بار نه دو بار، به تعداد شهدایمان!» _شهید مرتضی آوینی
صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: " هرگاه شیطان آواز دعوت به را بشنود؛ بگریزد."
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حَنـʜᴀɴɪɴـین'🤍
﷽ " کناࢪم بایسٺ🫂♥️ " #قسمت‌دوم #زینب چیزی که می‌بینم، قابل باور نیست. صباسادات حسینی! همکلاسی و
" کناࢪم بایسٺ🫂♥️ " ناباور لب می‌زنم: زینب! لبخند محوش پر رنگ می‌شود و با بغض می‌گوید: جان زینب؟ محکم در آغوشش می‌گیرم، اشک‌هایم ناخواسته سرازیر می‌شوند... - چیزی روی صورتمه؟ رشته‌ی افکارم پاره می‌شود، تکانی می‌خورم و لبخند می‌زنم. + چی؟ آرام می‌خندد. - میگم چیزی روی صورتمه؟ دوساعته زل زدی بهم، معذب شدم خب! خنده‌ام می‌گیرد. + دیوونه! خنده‌ام را به لبخندی خلاصه می‌کنم، به طرفش خم می‌شوم و دست‌هایش را می‌گیرم. + دلم برات تنگ شده بود. خیلی خوشحالم که الان اینجایی(: لب‌هایش به طرفین کش می‌آیند و چال روی لپش نمایان می‌شود. - منم همین‌طور عزیزدلم:) دستش را نوازش می‌کنم و می‌پرسم: چی شد یهو سر از این مجتمع درآوردی؟ مهمون کسی بودی؟ لبخند دست‌پاچه‌ای می‌زند، می‌خواهد جواب بدهد که صدای زنگ تلفن در خانه می‌پیچد! با ببخشیدی زیر لب بلند می‌شوم و به سمت میز تلفن می‌روم. شماره‌ای نیفتاده است. با تردید جواب میدم. + بله؟ ~ سلام خانم‌حسینی، خادمی هستم. امروز صبح با هم صحبت کردیم. سری تکان می‌دهم. + سلام، بله شناختم. امری داشتین؟ ~ خواستم بگم برای ارتقاء سطح امنیت‌تون، مجبور شدیم براتون محافظ بذاریم! و اون محافظِ خانم، الان در منزل شماست. چشمانم تا آخرین حد باز می‌شوند، گوشی تلفن را محکم‌تر در دستم فشار می‌دهم و با صدایی تحلیل‌رفته لب می‌زنم: ا..الان... خونه‌ی منه؟ مطمئنید؟ ~ بله! لطفاً راجع‌به ایشون با هیچ‌کس، حتی اعضای خانواده و دوستان نزدیک‌تون صحبت نکنید. این‌طوری برای امنیت خودتون و ایشون بهتره.. دیگر متوجه نمی‌شوم چه می‌گویم و چه می‌شنوم، تلفن را قطع می‌کنم و به سمت زینب می‌روم. مات و مبهوت کنارش می‌نشینم... به سمتم می‌آید و کنارم می‌نشیند. حالت چهره‌اش متعجب است، باز هم زل می‌زند به صورتم... لبخند کم‌رنگ و نگرانی می‌زنم. + چیزی شده؟ بی‌مقدمه می‌پرسد: تو مأموری؟ نفسم در سینه حبس می‌شود، قبل از اینکه جوابی بدهم پیامکی به موبایلم ارسال می‌شود. نیم‌نگاهی به اعلان موبایل می‌اندازم، از خط‌سفید است. ~ اطلاع داده شد! نفس عمیقی می‌کشم و نگاهم را به چشمان ناباور و منتظر صباسادات می‌دوزم. با همان لبخند کم‌رنگ، دست‌های نسبتاً سردش را در دست گرفته و نوازش می‌کنم. + خب... آره، من مأمورم! مأمور حفاظت از تو و امثال تو که باعث پیشرفت و افتخار این مملکت هستید. من اومدم که نذارم یه تار مو از سرت کم بشه! اومدم تا به جای تو آسیب ببینم، نه فقط بخاطر اینکه رفیقمی. بخاطر اینکه امید خانواده‌اتی، افتخار کشورتی، چشم امید خیلی‌ها به توعه صبا! همچنان خیره نگاهم می‌کند، دستم را جلوی صورتش تکان می‌دهم. + صبا؟ خوبی؟ پلکی می‌زند. غمگین می‌پرسم: ناراحتی ازم؟ لب‌هایش کمی کش می‌آیند. - نه، ناراحت نیستم. فقط... تعجب کردم! آخه... تو و مأمور شدن؟ اونم بادیگارد؟ لبخندی تلخ روی لب‌هایم می‌نشیند. + راه مامانم رو ادامه دادم. می‌خندد و سری تکان می‌دهد. - راست میگی، اصلا یادم نبود! حال‌شون خوبه؟ تلخ می‌خندم. + از همیشه بهتره! آرام آرام لبخندش محو می‌شوند، می‌توانم نگرانی را در قهوه‌ایه چشمانش ببینم. - واقعاً میگی؟ اشک در چشمانم حلقه می‌زند. + مگه آدما توی بهشت حال‌شون خوب نیست؟ اونم کسی که شهید شده! ناباور لب می‌زند: چ‍..چی؟ بغض چند ساله‌ام سر باز می‌کند! ناخودآگاه به آغوش صبا پناه می‌برم و صدای هق‌هق گریه‌ام در خانه می‌پیچد... ادامه دارد... ✍🏻 به قلم: م. اسکینی پ.ن: بشناس مࢪا، حکایتے غمگینم:)❤️‍🩹. حسین منزوۍ 𝐇𝐚𝐧𝐢𝐧_𝟐𝟏𝟑
دوستان علاقمند به فیلم‌های پلیسی، می‌تونید همین الان فیلم سینمایی «خشاب خالی» به نویسندگی آقای «آرش قادری»، نویسنده‌ی سریال پر مخاطب «گاندو» رو از شبکهٔ «آی‌فیلم» مشاهده کنید.
هدایت شده از  گاندو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲💭 محمد حواست باشه... اون طرف میز CIA نشسته ها☝️ این طرف میزم ماییم آقا 👊 🇮🇷@ganndo 🇮🇷@ganndo
اعمال قبل از خواب(:
و فکر می‌کنی که به انتها رسیدی، ولی در یک لحظه خدا همه‌چیز رو درست می‌کنه! - شب‌تون منور به نور ِ خدا🌙✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
السلام‌علےالحسين وعلےعلۍأبن‌الحسين وعلےأولادالحسين وعلےاصحاب‌الحسين✨ ♥️⁩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای‌صَفاۍِحَࢪمت‌بیشتࢪازکوۍبهشت؛ به‌مَشامَم‌ࢪِسَدازتࢪبتِ‌توبوۍِبهشت.. :))💛🌿
عليه السلام فرمودند: " نماز جمعه يک گردهمايى عمومی است تا امام جمعه مردم را به عبادت و اطاعت ترغيب كند و از گناه و معصيت پرهيز دهد و آنان را از آنچه در اطراف آنها روى مى‌دهد و از آنچه برايشان مفيد و يا مضّر است، آگاه كند."
علیه السلام فرمودند: " خداوندا! ظهور او را پایان غم‌ها قرار ده، و با دستان او آشفتگی امّت را سامان ببخش!"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حاج آقا هارداسان!؟💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⛔️ تمسخر پزشکیان توسط ظریف 🎥 ظریف برای پزشکیان شاخ گذاشت!! بنظرتون اگر این فرد رئیس جمهور شود ابهت و احترامی داره برای دور و بریاش؟؟ انگار بازیچه دست تیم روحانی خواهد بود! اصلح
13.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
معرفی پزشکیان به زیباترین شکل!
قدر ندونستیم… ‏خدا دیپلمات باعزت مقاومت رو رحمت کنه…
هدایت شده از مه‌شکن🇵🇸
Hamed-Zamani-Dirooz-Emrooz-Farda.mp3
3.24M
🇮🇷🌱 یه باری از امروز رو دوشته که واسه‌ش یه عمره زمین می‌خوری... 🎤 حامد زمانی http://eitaa.com/istadegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تماس با شهیدرئیسی، از طریق هوش مصنوعی (: روح‌شون شاد، یادشون گرامی🥀 |