eitaa logo
حَنـʜᴀɴɪɴـین'🤍
599 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
10 فایل
﷽ «یا مَن لا یُرجَۍ اِلا هُو» اِی آن کہ جز او امیدے نیست👀♥️! ˼ حَنـیـن، دلتنگے تا وقٺ ِ قࢪار(:✨ ˹ " ما را بقیہ پـس زدھ بودند هزارباࢪ! ما را حـسیـن بود کہ آدم حساب کرد🙃🫀. " کانال ناشناس‌مون↓ - @Nagofteh_Hanin < بہ یاد حضرٺ‌مادࢪۜ >
مشاهده در ایتا
دانلود
●آقا امیرالمومنین(علیه‌السلام): کسی که درون و خود را اصلاح کند؛ خداوند ظاهر او را اصلاح میکند.... | نهج‌البلاغه‌،حکمت۴۲۳
هدایت شده از  گاندو
17.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📲💭 تحریم های آمریکا علیه ایران و از کار افتادن بخش عمده ای از صنایع 🇮🇷@ganndo 🇮🇷@ganndo
حَنـʜᴀɴɪɴـین'🤍
﷽ " کناࢪم بایسٺ🫂♥️ " #قسمت‌سوم #صباسادات ناباور لب می‌زنم: زینب! لبخند محوش پر رنگ می‌شود و با
" کناࢪم بایسٺ🫂♥️ " کمی که سبک‌تر می‌شوم، از آغوش رفیق قدیمی‌ام بیرون می‌آیم و با پشت دست اشک‌هایم را پاک می‌کنم. صباسادات دستی به صورت خیس از اشکش می‌کشد و با صدایی گرفته می‌گوید: من... واقعاً نمی‌دونم چی باید بگم! با بغض ادامه می‌دهد: بمیرم واسه دلت زینب، چی کشیدی با این غم؟ لبخند تلخم جان می‌گیرد. + پشت کنکوری بودم، توی تیم عملیات بود. اون شب از همیشه حالش بهتر بود! قبل از رفتنش کلی گفتیم و خندیدیم. بغضم می‌گیرد، ادامه می‌دهم: چه می‌دونستم آخرین‌باریه که می‌بینمش و می‌تونم بغلش کنم و بوش کنم؟ حتی... حتی یک‌درصد هم فکر نمی‌کردم نماز صبح فردا خبر شهادتش توی عملیات دستگیری اون قاچاقچی‌های نامرد رو برامون بیارن! با مهربانی دستی به شانه‌ام می‌کشد، نگاهش سرشار از همدردی‌ست. - قربونت برم این‌جوری بغض نکن! خودتم می‌دونی الان جاشون خیلی خوبه و خوشحالن که تو راه‌شون رو ادامه دادی. خوش به سعادت‌شون:) کمی دیگر درددل می‌کنیم و تا حدودی آرام می‌شوم. خانواده‌ی صباسادات هم مانند پدر به آبدانان، شهری که اصالت هر دوی ما به آن برمی‌گردد بازگشته‌اند. حال و هوای‌مان که عوض می‌شود، با شیطنت نگاهم می‌کند و می‌پرسد: ببینم، مزدوج شدی یا نه؟ می‌خندم و سری تکان می‌دهم. + دوماهه عقد کردم. چشمانش از هیجان گرد می‌شوند، با ذوق دست‌هایش را بهم می‌کوبد و می‌خندد. - ایول بابا! مبارکه، اسمش چیه؟ چیکاره‌ست؟ ذوقش باعث خنده‌ام می‌شود. + اسمش شهابه، سه‌سال از من بزرگ‌تره و پرستاره.. هیجان نگاهش بیشتر می‌شود. - کجا باهم آشنا شدید؟ + تصادف کردیم باهم... چشمانش گردتر می‌شوند. - چی؟ ناگهان از خنده منفجر می‌شود! بعد از اینکه یک دل سیر می‌خندد، اشک چشمانش را به نوک انگشتان کشیده‌اش پاک می‌کند و بریده بریده می‌گوید: وای! فکر کن... با یکی تصادف کنی، بعد همون آدم بشه شریک زندگیت! خیلی جالب و بانمکه! و بعد دوباره می‌خندد. با لبخند، سری از روی تأسف تکان می‌دهم. چهارزانو روی مبل می‌نشیند و باز مشتاقانه نگاهم می‌کند. - خب چجوری شد اصلا؟ دست‌هایم را در هم قفل کرده و نفس عمیقی می‌کشم. + شهاب مقصر تصادف بود، با هزینه‌ی خودش ماشین رو برد تعمیر.. بعد از اونم به بهانه‌ی اطمینان از تعمیر ماشین چندبار باهام تماس گرفت و خواست من رو ببینه. دفعه‌ی آخر ازش عصبی شدم و گفتم اگه بازم زنگ بزنه به جرم مزاحمت ازش شکایت می‌کنم. اونم نه گذاشت نه برداشت یهو گفت من بهتون علاقه دارم! با لبخندی کم‌رنگ ادامه می‌دهم: خیلی شوکه شدم. اصلا انتظارش رو نداشتم. ولی خب... تقدیره دیگه، یهو به خودت میای می‌بینی اتفاقی افتاده که پیش‌بینیش نکردی! دست‌هایش را از زیر چانه‌اش برمی‌دارد و با لبخند و مهربانی می‌گوید: خوشبخت بشین ان‌شاءاللّٰه! تشکری می‌کنم و این‌بار من با شیطنت می‌پرسم: خب، شما چی خانم‌مهندس؟ مزدوج شدی یا چی؟ سر به زیر و کمی هول شده می‌خندد. - آممم... خب راستش، یه خواستگار به شدت پیگیر دارم! پسر خوبیه و مثل خودم سیده، رشته‌اش مهندسی کامپیوتره و توی دانشگاه با هم آشنا شدیم. خانواده‌هامون خبر دارن‌ها، ولی من هنوز با خودم کنار نیومدم. به نظرم باید بیشتر فکر کنم! سر تکان می‌دهم و دستش را نوازش می‌کنم. + ان‌شاءاللّٰه هر چی خیره، همون بشه. بعد از کمی دیگر گپ زدن نگاهی به ساعت مچی‌اش می‌اندازد و رو به من می‌گوید: من باید برم یه سری وسیله بخرم، اجازه هست بریم بیرون خانم‌بادیگارد؟ می‌خندم و مشت آرامی به بازویش می‌کوبم. + لوس نشو پاشو حاضر شو! با خنده به اتاقش می‌رود، بعد از اطمینان از امن بودن محل بیرون می‌زنیم. محض احتیاط، چندباری ضدتعقیب می‌زنم. در راه بازگشت، نگاهم به آینه می‌خورد و مشکوک به ۲۰۶ خاکستری پشت سر چشم می‌دوزم. هر جا می‌رویم همراه‌مان می‌آید، پوزخندی می‌زنم و آرام زمزمه می‌کنم: بیا که دارم برات! ادامه دارد... ✍🏻 به قلم: م. اسکینی پ.ن: بہ اشڪ خویش بشوییم آسمان‌ها را💧☁️، زِ خون بہ روے زمین، رنگـ ِ دیگرۍ بزنیم🩸💫! قیصࢪ اَمین‌پور 𝐇𝐚𝐧𝐢𝐧_𝟐𝟏𝟑
اعمال قبل از خواب(:
حکمت خداست... - شب‌تون منور به نور ِ خدا🌙✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
السلام‌علےالحسين وعلےعلۍأبن‌الحسين وعلےأولادالحسين وعلےاصحاب‌الحسين✨ ♥️⁩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
می‌زدبه‌سینه‌شوفریادمی‌کشید : این‌تن‌بمیره،نذارنوکربی‌کربلابمیره:)
صلّى الله علیه و آله و سلم فرمودند: " در اثر شهادت علیه السلام ، آتشی در دل مؤمنین افروخته خواهد شد که هرگز به سردی نگراید."
مثلاً اربعین بری‌ تو حرمش‌ بگی: من‌ غرق‌ ِ دنیامم‌ فکری‌ به‌ حالم‌ کن ؛ خیلی‌ بدی‌ کردم آقا حلالم‌ کن . .