اشتباه نکنید...
بعضی از آدمها به شما وفادار نیستند
در واقع درگیر نیازشان به شما شده اند
روزی که دیگر احساس نیاز به شما
نداشته باشند ...
وفاداریشان هم از بین میرود ...
@Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تنهاکسی که دلت را نخواهدشکست...
🤍🌼
@Harf_Akhaar
کسی که تنها به عقلش اعتماد کند،
گمراه میشود
کسی که تنها به مالش اعتماد کند،
کم می آورد
کسی که تنها به منصبش اعتماد کند،
خوار میشود
کسیکه تنها به مردم اعتماد کند،
خسته می شود
امّا کسی که تنها بر خدا اعتماد کند
نه گمراه میشود
نه کم می آورد
نه خوار میشود و نه خسته ميشود
🤍🌼🤍🌼🤍🌼🤍🌼🤍🌼
@Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا چهارتا ازت میگیره؛
یه دونه بهت میده اندازه چهل تا...
دودوتای خدا چهارتا نمیشه!!
بهش اعتماد کن...🤍🌼
@Harf_Akhaar
🌱زلال باش...
پرندگان به برکه های آروم پناه میبرن
و انسانا به دلای پاک
چون دلای پاک مثل برکه های آروم ان
و دیگران بدون هیچ وحشتی به اونا اعتماد میکنن
پس خوش بحال کسایی که مایه آرامش دیگران...
🤍🌼
@Harf_Akhaar
#حکایت🌼
حکایتی از گلستان سعدی....
دو درویش ملازم صحبت با یکدیگر سفر کردند یکی ضعیف بود که هر بدو شب افطار کردی و دیگر قوی که روزی سه بار غذا میخورد!
اتفاقا به شهری رفتند و به تهمت جاسوسی گرفتار آمدند ، هر دو را به زندانی بردند و در به گل بر آوردند بعد از دو هفته معلوم شد که بی گناهند و در را باز کردند!
قوی را دیدند مرده و ضعیف جان به سلامت برده...
مردم در عجب ماندند، حکیمی گفت خلاف این عجب بود آن یکی بسیار پر خور بوده است طاقت بینوایی نیاورد به سختی هلاک شد و این یکی دگر خویشتن دار بوده است لاجرم بر عادت خویش صبر کرد و به سلامت بماند.
چو کم خوردن طبیعت شد کسی را
چون سختی پیشش آید سهل گیرد
وگر تن پرورست اندر فراخی
چو تنگی بیند از سختی بمیرد...
@Harf_Akhaar
🌱نگرانی مانند صندلی گهواره ای است...
كه شما را تكان می دهد،
ولی با این همه جنبش،
شما را به جایی نمی برد...🤍🌼
@Harf_Akhaar
#حکایت🌼
بزرگمهر و پادشاه
بزرگمهر وزیر دانای انوشیروان هر صبح زود خدمت انوشیروان میرفت و
پس از ادای احترام رو در روی انوشیروان میگفت:
سحر خیز باش تا کامروا گردی.
شبی انوشیروان به سرداران نظامیاش دستور داد تا
نیمه شب بیدار شوند و
سر راه بزرگمهر منتظر بمانند.
چون پیش از صبح خواست به درگاه پادشاه بیاید،
لباسهایش از تنش در بیاورند و
از هر طرف به او حمله کنند تا
راه فراری برای او باقی نماند.
روز بعد خواسته انوشیروان اتفاق افتاد. بزرگمهر راه فراری پیدا نکرد.
چون صلاح ندید برهنه به درگاه انوشیروان برود،
به خانه بازگشت و
دوباره لباس پوشید.
آن روز دیرتر به خدمت پادشاه رسید.
پادشاه خندید و گفت:
مگر هر روز نمیگفتی سحر خیز باش تا کامروا باشی؟
بزرگمهر گفت:
دزدان امروز کامروا شدند، زیرا
آنها زودتر از من بیدار شده بودند.
اگر من زودتر از آنها بیدار میشدم و
به درگاه پادشاه میآمدم،
من کامرواتر بودم.
@Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تکرار کن🌱
حالم عالیه🤍🌼
@Harf_Akhaar
#حکایت🌼
سلطان محمود را در حالت گرسنگی
بادنجان بورانی آوردند.
خوشش آمد.
گفت: بادنجان طعامی است خوش.
ندیمی در مدح بادنجان فصلی پرداخت.
چون سیر شد،
گفت: بادنجان سخت مضر است.
ندیم باز در مضرت بادنجان مبالغتی تمام کرد.
سلطان گفت:
ای مردک نه آن زمان که مدحش میگفتی نه حال که مضرتش باز میگویی؟!
مرد گفت:
من ندیم توام نه ندیم بادنجان.
مرا چیزی باید گفت که تو را خوش آید نه بادنجان را.
🆔 @Sokhanan_Nab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه کاری کنیم زندگی خوش بگذره🤍🌼
@Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از هیچ کس و هیچ چیز
انتظاری نداشته باش…
🤍🌼
@Harf_Akhaar
هفت راز خوشبختی
متنفر نباش
عصبانی نشو
ساده زندگی کن
کم توقع باش
همیشه لبخند بزن
زیاد ببخش
یک دوست و همراه خوب داشته باش...🤍🌼
@Harf_Akhaar
#تفکر🌼
شما فقط مسئولِ شادی خودتان هستيد.
اگر از ديگران
انتظار داشته باشيد که
شما را شاد کنند ، یا شما باعث شادی آنها شوید
نا اميد خواهيد شد!
@Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خزانه بیکران خداوند... 🌱
#استاد_سید_محمد_عرشیانفر
🤍🌼
@Harf_Akhaar
🤍🌼
از وقتی لاکچری شدیم
محبت هایمان ظاهری شدند و دسته گلهایمان مجازی!
برای تولدمان شهر را آذین می بندند و هزار و یک مدل غذا می چیندند
اما ته دلمان آنقدر می گیرد
که دلمان میخواهد میان آن شلوغی زار زار گریه کنیم
هرچه میکشیم از این محبت های الکی و ظاهریست!
در ظاهر هزار بار فدایمان رفتهاند اما در باطل مردنمان هم برایشان بیاهمیت است
در ظاهر پانصد بار ما را زیر تمام پستها با کلمات قصار تگ کردهاند
که بدانیم دوستمان دارند اما در باطل دریغ از یک ذره محبت!
در ظاهر به رویمان لبخند میزنند،
ولی در باطل بارها به خود گفتهاند از این شخص بیزارم
چه شد که کیلومترها فاصله افتاد، میان صورتها و قلبهایمان؟
محبت اگر واقعی باشد شیرینیاش چنان به دل مینشیند که قابل وصف نباشد
اگر واقعی باشد، اگر...🌱
#فاطمه_اندربای
@Harf_Akhaar
🌱خدایا هرکی فکرش درگیره
و اضطراب داره
آرامش بده به دلش...🤍🌼
شبتون بی فکر🤍🌼
@Harf_Akhaar
هدایت شده از تبلیغات موقت پر بازده👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 قدمی برای عزیزِ فوت شده ات بردار🛤
دلت برای امواتت تنگ شده؟🥺😢
عزیز از دست دادیُ نماز وروزه قضا داشته 😭
بزرگترین و معتبرترین کانال عبادات اســـــتیــــجاری
🟢کمترین زمان انجام عبادت
🟢هدیه مناسب با اقساط ۲۰ ماهه
با گروه ۱۰۰ نفره طلاب مورد اطمینان
دیدار حضوری در قم و تهران
تنــها کاری که برای شـادیُ #آرامـش روحش از دسـتت برمیاد 👇🏼👇🏼
https://eitaa.com/joinchat/4154196290Cea0e771aec
نگران آخرت عزیزِ فوت شده ات نباش 🌱
استـخـاره رایگان برای مشکلاتت بشرط عضویت
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلـتو بـسپار بـه خــدا🤍🌼
#حسبی_الله 🌱
@Harf_Akhaar
🤍🌼
#داستان_ضرب_المثل
برای یک دستمال قیصریه را به آتش کشیدن
وقتی شخصی برای بدست آوردن کالایی یا موفقیتی یا هر چیزی، کارهایی را انجام میدهد که در نهایت، خسارات اعمالش بسیار بیشتر از منافع و موارد بهدست آمده باشد، از این ضربالمثل استفاده میکنند و میگویند: "برای یک دستمال قیصریه را به آتش کشیدی".
هر گاه در نتیجه دست یافتن به موردی بیارزش، موارد بسیار باارزشتر را از دست بدهند، از این مثل استفاده میشود.
میگویند در شهر قیصریه مرد جوانی شاگرد مغازه پارچهفروشی بود. یکی از روزها دختر زیبایی به دیدن او آمد. پس از سلام و احوال پرسی چشمش به دستمال گرانقیمتی افتاد که در یکی از قفسهها آویزان شده بود. از مرد جوان خواست که دستمال را به او هدیه دهد، اما مرد قبول نکرد و گفت: این دستمالها مال من نیست و من اجازه ندارم آن را به کسی هدیه دهم. باید بهایش را بپردازم که البته پولی در بساطم نیست.
دختر بسیار ناراحت شد ولی آنقدر اصرار کرد تا اینکه توانست مرد را راضی کند. بالاخره دستمال را گرفت و خداحافظی کرد. چند دقیقه ای از رفتن دختر نگذشته بود که مرد به خودش آمد و از کاری که کرده بود به شدت پشیمان شد. از ترس اینکه صاحبکارش مجازاتش کند، تصمیم گرفت که مغازه را آتش بزند تا کسی از جای خالی دستمال گرانقیمت بویی نبرد.
گوشهای از مغازه آتش کوچکی روشن کرد و از مغازه بیرون رفت. آتش کمکم از پارچهای به پارچه دیگر منتقل شد و کل مغازه آتش گرفت و در نهایت به مغازههای دیگر هم نفوذ کرد و در نتیجه آتشسوزی بزرگی در شهر قیصریه رخ داد.🌱
@Harf_Akhaar
#حࢪفحساب
خداروشکر ڪن
کہ خدا به همه حرفات
و به همه دعاهات و آرزوهات
گوش نمیده ..
گاهے تونمےدونے
ولے توی چیزی که تومیخوای
چیزخوبی نیست ...🤍🌼
@Harf_Akhaar
ولیفکرڪن،اربعینشده
یہکولہپشتی،یہچفیہ
باسربند -یاابالفضلالعباس-
پرچمِ-یابقیةاللہ-بهدوشت
صدایمداحی-قدمقدمبایهعلم... -
اشڪشوق،جاده:نجف-ڪربلا
+اللهمالرزقنایههمچینحالی:))
#یاحسین
@Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه عمر دسته بندی کردن
آدم خوب ها
آدم بد ها
@Harf_Akhaar
🤍🌼
روزهای خوب خواهند آمد
هر سر بالایی یک سرازیری دارد ... نفس عمیق بکش، بیخیال همه اتفاقای عجیب و غریب. هم اکنون زندگی کن!!🌱
@Harf_Akhaar