eitaa logo
حرف آخر • حکایت و پند •
77.1هزار دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
2هزار ویدیو
0 فایل
تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران 🇮🇷 -سخنان پر مفهوم بزرگان ایران و جهان -حکایت های جالب و آموزنده تعرفه تبلیغات 👇 https://eitaa.com/joinchat/1314784094C8c098d28af
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبحتون مترنم به عطر خوش زندگی دلتـون بـی غصه...🌱 و نگـاه خــدا بدرقه لحظه هاتون...🌱 صبحت به زیبـایی گلها...🌱 امروزتـون پر از لحظات شـاد...🤍🌼 @Harf_Akhaar
دانی که چرا دار مکافات شدیم؟ ‹🤍🌼› ناکرده گنه، چنین مجازات شدیم؟ ‹🤍🌼› کُشتیم خِرد ، دار زدیم دانش را ‹🤍🌼› دربند و اسیر صد خرافات شدیم ‹🤍🌼› @Harf_Akhaar
هرصبح در بازار دنيا به "خوشبختی" چوب حراج میزنند ! اینکه ما قدم برنمی‌داریم و قیمت پیشنهاد نمی‌کنیم داستان دیگریست ... "خوشبختی" پیداکردنی نیست ، بدست آوردنی‌ست ! ‹🤍🌼› @Harf_Akhaar
‹‹🤍🌼›› گاهی باید یک دایره بکشی و بنشینی درونش. بگذار به حال خودش زندگی را، و هیاهوی آدم ها را... بنشین کنار سکوتت و یک فنجان چای به خودت تعارف کن...🌱 @Harf_Akhaar
باور کنید خدا وقتی یه ماده غذایی رو می آفریده حواسش به همه چی بوده و به بهترین کیفیت خلقش کرده...🌱 گندمش کامل بوده نیاز نبوده شما بیای سبوسش رو جدا بکنی ازش تا طرف دچار سوء هاضمه و کم خونی بشه بعد برا جبرانش آهن و ویتامین بهش اضافه کنی!🌱 خدا "شیر " رو کامل و سالم آفریده نیاز نبوده بیای پرفسوربازی دربیاری چربیش رو کامل بگیری بعد مقاله بدی بدون چربیش سالمتره بعدم باز انواع مکمل بهش بچسبونی (مقالات جدید ثابت کردند باید چربیش کامل باشه تا کلسیمش جذب بشه.)🌱 "نمک" رو کامل آفریده با تمام املاح مفیدش لازم نبوده بیای فقط کلرید سدیمش رو جدا کنی که فشار خون رو بالا ببره ببعدهم ید شیمیایی بهش اضافه کنی.🌱 خدا "دانه روغنی" رو کامل آفریده لازم نبوده با دستکاری ژنتیکی کیفیتش رو عوض کنی که هم به محیط زیست آسیب بزنی هم به سلامت خودت!🌱 خدا اون "مرغ" رو کامل آفریده طبیعیش این بوده که چند ماهه جوجه مرغ بشه نه که با تغییر ژنتیکی و شب بیداری و مکمل 40 روزه خرس گنده اش کنی. و کلی دست بردن های دیگه...🌱 خلاصه که با پرفسوربازیهای یه عده، نان و نمک و روغن و شیر و گوشتمون که هزاران سال مردم،سالم و طبیعی و دست نخورده اش رو میخوردند آلوده شده...🌱 اضافه کردن کلر به آب آشامیدنی و انواع نگهدارنده ها به مواد غذایی و ... 🌱 ‹🤍🌼› @Harf_Akhaar
رنج...🌱 🌱آهنگری با وجود رنجهای متعدد و بیماری اش عمیقا به خدا عشق می ورزید. روزی یکی از دوستانش که اعتقادی به خدا نداشت،از او پرسید تو چگونه می توانی خدایی را که رنج و بیماری نصیبت می کند، را دوست داشته باشی؟ 🌱آهنگر سر به زیر اورد و گفت وقتی که میخواهم وسیله آهنی بسازم،یک تکه آهن را در کوره قرار می دهم.سپس آنرا روی سندان می گذارم و می کوبم تا به شکل دلخواه درآید.اگر به صورت دلخواهم درآمد،می دانم که وسیله مفیدی خواهد بود،اگر نه آنرا کنار میگذارم. 🌱همین موضوع باعث شده است که همیشه به درگاه خدا دعا کنم که خدایا ، مرا در کوره های رنج قرار ده ،اما کنار نگذار. ‹🤍🌼› @Harf_Akhaar
🤍🌼🤍 🌼🤍 🤍 طورى صحبت كن ، كه ديگران عاشق گوش كردن به حرفات باشن . . . 🌱 طورى گوش كن ، كه ديگران عاشق حرف زدن باهات باشن . . . 🌱 ـ🌼 ـ🤍🌼 ـ🌼🤍🌼 @Harf_Akhaar
‎ده گام به سوی زندگی بی‌استرس ‎بخند:)🌱 ‎قدم بزن:)🌱 ‎در موردش حرف بزن:)🌱 ‎نفس عمیق بکش:)🌱 ‎زودتربخواب:)🌱 ‎بر چیزهایی تمرکز کن که می تونی‌ کنترلشون کنی:)🌱 ‎خوبی های گذشته رو به یاد بیار:)🌱 ‎عزیزانت رو در آغوش بگیر:)🌱 ‹🤍🌼› @Harf_Akhaar
🌱سرخ پوستان از رييس جديد پرسیدند : آيا زمستان سختی در پيش است؟ رئيس جوان قبيله که نمی دانست چه جوابی بدهد گفت : برای احتياط برويد هيزم تهيه کنيد. 🌱سپس به سازمان هواشناسی زنگ زد: آقا امسال زمستان سردی در پيش است؟ و پاسخ شنید : اينطور به نظر می آید. پس رييس دستور داد که بيشتر هيزم جمع کنند، و بعد يک بار ديگر به سازمان هواشناسی زنگ زد : شما نظر قبلی تان را تأييد می کنيد؟ و پاسخ شنید : صد در صد 🌱رييس دستور داد که همه سرخپوستان، تمام توانشان را برای جمع آوری هيزم بيشتر بکار ببرند. سپس دوباره به سازمان هواشناسی زنگ زد : آقا شما مطمئنيد که امسال زمستان سردی در پيش است؟ و پاسخ شنید : بگذار اينطور بگویم؛ سردترين زمستان در تاريخ معاصر. 🌱رئیس پرسید : از کجا می دانيد؟ و پاسخ شنید: چون سرخ پوست‌ها دارند دیوانه وار هيزم جمع می‌کنند! 🌱برخی وقتها ما خودمان مسبب وقايع اطرافمان هستيم. ‹🤍🌼› @Harf_Akhaar
• انرژی دهنده : نور خورشید،غذای مقوی،ورزش،آب هیدراتاسیون،هوای تازه،موسیقی فرکانس اروم،دعا و مراقبه،تنفس عمیق،عشق و صمیمیت،ارتباط معنی دار،خودمراقبتی،جملات تاکیدی مثبت،استراحت خواب مناسب،ذهن اگاهی،هنر وخلاقیت،زندگی‌درلحظه‌حال🤍🌼 • انرژی گیرنده : راضی نگه داشتن همه،زمان زیاد نگاه کردن به صفحه گوشی،چک کردن صفحه های اجتماعی مداوم و بی هدف،ترس،شک و استرس،بیش از حد فکر کردن،بهم ریختگی و آشفتگی ذهن،کم آبی بدن،نخوردن غذا به اندازه کافی،غذای آشغال و فست و فود،کار بیش از حد،ورزش نکردن،نشستن برای طولانی مدت،زندگی در گذشته،نداشتن اهداف معین :)🌱 @Harf_Akhaar
🌱 وقتی برای دیگران ، لقمه ی بزرگتر از دهانشان باشی آن ها چاره ای ندارند جز اینکه (خردت ) کنند تا برایشان اندازه شوی پس مراقب معاشرت هایت باش ساعت زندگیت را به افق آدمهای ارزان قیمت کوک نکن یا خواب می مانی…! یا از زندگی عقب ! ‹🤍🌼› @Harf_Akhaar
حمام زنانه شد عبارت مثلی بالا هنگامی به کار می رود که در مجلس یا محفلی در آن واحد هر دو تن دو به دو با آواز بلند و بدون رعایت نظم و ترتیب با یکدیگر گفتگو کنند و آنچنان قشقرقی راه بیندازند که هیچ یک از افراد آن جمعیت حرف و سخنشان برای دیگران مفهوم نگردد . در چنین مورد اصطلاحاً گفته می شود حمام زنانه شده است و یا به عبارت دیگر طاس گم شده است که در هر دو صورت پای حمام زنانه و حمامیان در میان است که باید دید در حمام زنانه قدیم چه می گفته اند و اصولاً چه مطالب و موضوعاتی مطرح شده است که گفتگو در حمام زنانه به صورت ضرب المثل درآمده است . همان طوری که در مقاله با آب حمام دوست می گیرد در کتاب حاضر آمده است سابقاً در کلیه شهرها و روستاهای ایران حمام عمومی با خزینه وجود داشت که چند متر پایینتر از سطح زمین ساخته می شد « تا آب جاری کوچه و خیابان بر آن سوار شود » و گنبدهای بزرگی سقف آن را تشکیل می داد و بر روی این گنبدها سوراخهایی تعبیه کرده ورقه های نازکی از سنگ مرمر و یا شیشه های نسبتاً محکم و مقاوم قرار می داده اند تا نور خورشید بتواند از آن عبور کرده صحن حمام و خزینه و سربینه رختکن و پستوهای حمام را روشن کند . گرمابه های قدیم از طلوع آفتاب تا ساعت هشت صبح ، مردانه بود و از آن ساعت تا ظهر و حتی چند ساعت بعدازظهر در اختیار زنان و بانوان قرار می گرفت که این طولانی شدن مدت حمام خانمها بدون حکمت و علت نبوده است زیرا مردان جز نظافت و تطهیر و انجام فرایض مذهبی کار دیگری نداشته اند و مخصوصاً مشاغل و گرفتاریهای زندگی و تحصیل و تامین معاش خانواده ، آنان را مجبور می کرد که هر چه زودتر از حمام خارج شوند و به کار و زندگی روزانه خود بپردازند ولی زنان و بانوان تنها خودشان نبوده اند که پس از شستشو و نظافت از حمام خارج شوند بلکه یک یا چند بچه قد و نیم قد را که همراه می آورده اند باید چرک گیری کنند و چند بار با صابون بشویند که همین کار مدتی از وقت حمام را می گرفت . گاهی به دستها و پاها و موی سر خود حنا می بسته اند که این کار نیز خالی از اشکال و دشواری نبوده است . از این مسایل و عوامل که بگذریم به گفته سیاح فرانسوی گاسپاردروویل : « ... زنان ایرانی حمام را بهترین نقطه تجمع خویش می دانند . دید و بازدیدها در حمام صورت می گیرد و در هر گوشه ای از آن جوخه ای از زنان که مشغول درددل اند به چشم می خورد . سر صحبت از وضع خانواده ها در گرمابه ها باز می شود . اشارات رشک آلوده و شکوه و شکایات و صلاح اندیشی با گیس سفیدان و پیرزنان ، صحنه حمام را به صورت ساحت دادگاه در می آورد .» تنها فرصت و مجال حمام زنانه بود که به آنها امکان می داد تا با علاقه مندان و دوستان یکدل همدلی کنند بی آنکه ساعیان و سخن چینان در آن غوغا و جنجال گوشخراش حمام زنان بتوانند استراق سمع کنند و گفته های آنان را بزرگ و بزرگتر کرده و تحویل شوهر و هوو و مادرشوهر و خواهرشوهر و جز اینها بدهند . آری ، حمام زنانه محل گفت و شنیدهایی بود که دو به دو می گفتند و می شنیدند در حالی که حرفهایشان در آن سروصداهای بی امان برای دیگران « که آنها نیز به خود مشغول بوده اند » مفهوم نبوده و همین فلسفه و مورد استفاده حمام زنانه آن را به صورت ضرب المثل درآورده است . ‹🤍🌼› @Harf_Akhaar
🌱 گفتم مرا عاشق بدان ، گفتی دگر باشد مگر؟! گفتم تو لیلای منی ،گفتی تو مجنونی مگر؟! 🌱 گفتم ندادی دل به من ، گفتی تو دلداری مگر؟! گفتم همه نازت به چند ، گفتی خریداری مگر؟! 🌱 گفتم به هر نرخ و بها ، گفتی که دارایی مگر؟! گفتم نه اما میشوم ، گفتی تو در وهمی مگر؟! 🌱 گفتم سرم را میدهم ، گفتی تکان خورده مگر؟! گفتم که جانم میدهم ، گفتی که جان داری مگر؟! 🌱 گفتم شوم تکیه گهت ، گفتی تو دیواری مگر؟! گفتم خرابت میشوم ، گفتی تو آبادی مگر؟! 🌱 گفتم دربندت شوم ، گفتی تو آزادی مگر؟! گفتم که‌غمخوارت‌شوم،گفتی‌تو غمخواری‌مگر؟! 🌱 گفتم ولیت میشوم ، گفتی پدر باشی مگر؟! گفتم لبت شیرین کنم ، گفتی تو از قندی مگر؟! 🌱 گفتم کنم دردت دوا ، گفتی پرستاری مگر؟! گفتم به اوجت میبرم ، گفتی دماوندی مگر 🌱 گفتم که مادامم شوی،گفتی به‌خواب بینیمگر؟! گفتم پس عشق و عاشقی ، گفتی ثمر دارد مگر؟! 🌱 گفتم فراموشم مکن ، گفتی تو در یادی مگر؟! گفتم بگو آخر رهی ، گفتی بمیری تو مگر؟! 🌱 گفتم بمیرم گر روی ، گفتی به تو ربطی مگر؟! گفتم دلیلش را بگو ، گفتی تو دانایی مگر؟ ‹🤍🌼› @Harf_Akhaar
🌱 در مسیر موفقیت شاید نتوانید خرگوش باشید اما لاک‌پشت بودن بهتر از سنگ بودن است. لاک‌پشت دیر یا زود به جایی می‌رسد اما سنگ هرگز ‹🌼🤍› @Harf_Akhaar
ما نسلی هستیم که هم به ده ریال گفتیم یک تومن هم به یک میلیارد تومن گفتیم یک تومن! این ۹ تا صفر، عمر ما بود که هدر شد و همیشه دویدیم که عقب نمونیم. ‌‹🤍🌼› @Harf_Akhaar
اگه روزی پدر و مادر شدید...! @Harf_Akhaar
‹🤍🌼› فواید "خنده درمانی" چیست؟ انسان تنها گونه موجودیست که توانایی خندیدن دارد. جالب اینکه خندیدن مسری‌ست و یک فرد خنده رو، میتواند جمعی را شاد کند. تحقیقات نشان داده که در حین خنده علاوه بر سیستم لیمبیک، نواحی مختلف قشر مغز بنا بر پیچیدگی طنز، بصورت مرحله مرحله و یا با هم فعال میشوند و به همین خاطر افراد در حین خنده، نمیتوانند به چیزی بجز خنده فکر کنند و بعبارتی نگرانی را فراموش میکنند. بخاطر فعالیت بالای قشر مغز در زنان نسبت به مردان، آنها خنده‌های پخته تر، مفهومی‌تر و عمیق‌تری دارند و به همین خاطر است که مدل لبخند ژوکوند؛ اثر لئوناردو داوینچی، یک زن است و نه یک مرد. تأثیرات اعجاب انگیز خنده در درمان بیماری ها، چنان زیاد بوده که هم اکنون "خنده درمانی" بعنوان درمان کمکی، در تمام دنیا پذیرفته شده است. بر اساس تحقیقات انجام شده فوائد خنده به شرح زیر است: ۱- افزایش سیستم ایمنی بدن (و کمک به درمان بیماری سرطان و....)🌱 ۲- افزایش سلامت قلب و عروق🌱 ۳- آرامش بخشیدن به تمام عضلات بدن🌱 ۴- ترشح بیشتر اندورفین (مسکن طبیعی بدن )🌱 ۵- بهبود عملکرد حافظه و خلاقیت مغز🌱 ۶- بهبود اضطراب و افسردگی🌱 ۷- بهبود خواب🌱 دکتر قائمی (روانشناس و درمانگر مثبت‌نگر) @Harf_Akhaar
یک ضرب ‌المثل قدیمی میگوید: اگر میخواهید قوی باشید تظاهر به قدرت کنید. اگر جسمتان فعال باشد اتوماتیک ‌وار این حالت در شما پدید می‌آید. حالت‌های جسمی و تصورات درونی کاملاً به هم ارتباط دارند. اگر یکی از آن‌ها را تغییر دهید دیگری نیز تغییر خواهد کرد. وقتی از نظر جسمی خسته هستید یا بدنتان درد می‌کند دید شما به دنیا متفاوت از زمانی‌است که سرحال هستید.  تغییرات بدنی ابزار قدرتمندی برای کنترل مغز است... ‹🤍🌼› @Harf_Akhaar
🌱روزی واعظ به مردمش می گفت : « ای مردم! هر کس دعا را از روی اخلاص بگوید ، می تواند از روی آب بگذرد ، مانند کسی که در خشکی راه می رود . » 🌱جوان ساده و پاکدل، که خانه اش در خارج از شهر بود و هر روز می بایست از رودخانه می گذشت ، در پای منبر بود . چون این سخن از واعظ شنید ، بسیار خوشحال شد . هنگام بازگشت به خانه ، دعا گویان ، پا بر آب نهاد و از رودخانه گذشت . 🌱روزهای بعد نیز کارش همین بود و در دل از واعظ بسیار سپاسگزاری می کرد ، آرزو داشت که هدایت و ارشاد او را جبران کند . 🌱روزی واعظ را به منزل خویش دعوت کرد ، تا از او به شایستگی پذیرایی کند . واعظ نیز دعوت جوان پاکدل را پذیرفت و با او به راه افتاد . چون به رودخانه رسیدند ، جوان " دعا" گفت و پای بر آب نهاد و از روی آن گذشت. اما واعظ همچنان برجای خویش ایستاده بود و گام بر نمی داشت . جوان گفت :" ای بزرگوار! تو خود ، این راه و روش را به ما آموختی و من از آن روز ، چنین می کنم . پس چرا اینک برجای خود ایستاده ای ، دعارا بگو و از روی آب گذر کن!" 🌱واعظ ، آهی کشید و گفت: « حق، همان است که تو می گویی ، اما دلی که تو داری ، من ندارم !» ‹🤍🌼› @Harf_Akhaar