#داستان_آموزنده
‹‹ نسناس را بشناسيد ››
شخصى به حضور على (علیه السلام ) آمد و پرسيد ناس و اشباه ناس (امثال ناس ) و نسناس كيانند؟
امام حسين (ع ) حضور داشت ، حضرت على (علیه السلام ) به او فرمود جواب اين مرد را بده .
امام حسين (علیه السلام ) فرمود: ناس ما هستيم ، از اين رو قرآن مى فرمايد: ثم افيضوا من حيث افاض الناس : سپس از همانجا كه مردم (بسوى سرزمينى منى ) كوچ مى كنند كوچ كنيد (بقره - 198) منظور رسول خدا (ص ) است كه : مردم را به سوى منى كوچ داد.
اما اشباه ناس ، شيعيان و پيروان ما هستند و از ما مى باشند چنانكه در قرآن (سوره ابراهيم آيه 36) آمده ابراهيم گفت : هر كس مرا پيروى كند از من است و اما نسناس ساير مردمند كه از اهل بيت پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) كناره گرفته اند.
‹‹ داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى ››
از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
‹🤍🌼›
@Harf_Akhaar
1.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شما وقتی حالتون بده چیکار میکنین؟!
سر بر شانه خدا بگذار تا
قصه عشق را چنان زیبا بخواند
که نه از دوزخ بترسی و نه
از بهشت به رقص آیی
قصه عشق ، انسان بودن ماست
اگر کسی احساست را نفهمید
مهم نیست .
سرت را بالا بگیر و لبخند بزن .
فهمیدن احساس کار هر آدمی نیست...
"احمدشاملو"
🌼🤍
@Harf_Akhaar
انرژی که صرف افکار منفی میکنید
برای پرورش افکار مثبت به کار ببندید...🌱
انرژی که صرف شمردن نداشتههایتان
و کمبودهای زندگیتان میکنید
برای شمردن داشتههای
زندگیتان به کار ببنید...🌱
این انرژی بسیار اهمیت دارد
زیرا باعث فرستادن ارتعاش شما
به جهان هستی میشود...🌱
زیرا باعث ساخته شدن احساس شما
در هر لحظه میشود
و احساس در زندگی همه چیز است.
لحظههایتان را
خرج چیزهایی که میخواهید
و دوست دارید اتفاق بیفتد کنید...🌱
‹🤍🌼›
@Harf_Akhaar
🌱
چیزایی که بهت آسیب زدن
رو فراموش کن
ولی هیچوقت درسی رو
که بهت ياد دادنُ از خاطر نبر...
‹🤍🌼›
@Harf_Akhaar
#ضرب_المثل
‹‹ سنگ کسی رابه سینه زدن ››
این عبارت که به صورت ضر ب المثل در آمده و عارف و عامی به آن استناد و تمثیل می کنند در مورد حمایت و جانبداری از کسی یا جمعیتی به کار می رود، فی المثل گفته می شود:" از کثرت پاکدلی و عطوفت سنگ هر ضعیفی را به سینه می زند و از هر ناتوانی هواداری می کند" یا به شکل دیگر:" چرا این همه سنگ فلانی را به سینه می زنی؟" که در هر دو صورت مبین حمایت و غمخواری و جانبداری است که از طرف شخصی نسبت به شخص یا افراد و جمعیت های دیگر ابراز می شود.
این سنگ که در عبارت بالا مورد بحث است سنگ زور خانه است که بازوان سطبر و نیرومند می خواهد تا آن را چندین بار بالا بکشد و پایین بیاورد بدون آنکه ته سنگ با زمین تماس پیدا کند.
در قرون گذشته هر دسته از پهلوانان سنگ مخصوصی در زور خانه داشته اند و اگر پهلوانی سنگ دیگری را به سینه می زد . بالای سینه می کشید احتمال داشت که آن سنگ بر اثر بد دست بودن و بد قلقی کردن و ثقل و سنگینی فوق العاده به روی سینه آن پهلوان مغرور و کم تجربه سقوط کند و موجب جرح و صدمه و نا راحتی گردد لذا آن پهلوان را عقلای قوم از اینکار منع و موعظه می کردند که از باب احتیاط سنگ دیگری را به سینه نزند یعنی با سنگ نا شناخته و زیاد تر از قدرت و زورمندی خود تمرین نکند و حدود و ثغور پهلوانی را ملحوظ و محفوظ دارد تا احیانا موجب خسران و انفعال نگردد.
این عبارت رفته رفته از گود زور خانه به کوی و برزن و خانه و کاشانه سرایت کرده درمیان عامه و به صورت ضرب المثل در آمد با این تفاوت که اصل قضیه مبتنی بر غرور و خود خواهی ولی در معنی و مفهوم مجازی مبین حمایت و غمخواری و جانبداری است.
‹🤍🌼›
@Harf_Akhaar
1.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صادق باش هنگامی که فقیری...
ساده باش وقتی که ثروتمندی؛
مودب باش وقتی که قدرتمندی؛
سکوت کن هنگامی که عصبانی هستی؛
الماس از تراش؛
و انسان از تلاش می درخشد!
‹🌼🤍›
@Harf_Akhaar
5.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سمی ترین رفتار خانمها در زندگی مشترک ...
‹‹ یکی از بحثهایی که باعث میشه خانمها عدم نشاط داشته باشند همین بحث مقایسههاست ! ››
‹‹🌱››
#دکتر_سعید_عزیزی
@Harf_Akhaar
🌱
از فرانس بکن بائر کاپیتان تیم افسانه ای آلمان پرسیدند:
چرا پسرت مثل خودت ندرخشید؟
جواب داد:
چون من پسر یک کارگر بودم و اون پسر یک میلیونر
من برای رسیدن به آرزوهایم چاره ای جز جنگیدن نداشتم و او دلیلی برای جنگیدن ندارد.
@Harf_Akhaar
#داستانک
‹‹ علی اکبر دهخدا و مادرش ››
🌱دهخدا مادری داشت بسیار عصبی بود و پرخاشگر؛ طوری که دهخدا بخاطر مادرش ازدواج نکرده بود و پیرپسر مجردی بود در کنار مادرش زندگی میکرد.
🌱نصف شبی مادرش او را از خواب شیرین بیدار کرد و آب خواست. دهخدا رفت و لیوانی آب آورد مادرش لیوان را بر سر دهخدا کوبید و گفت آب گرم بود. سر دهخدا شکست و خونی شد. به گوشهای از اتاق رفت و زار زار گریست.
🌱گفت: «خدایا من چه گناهی کردهام بخاطر مادرم بر نفسم پشت پا زدهام. من خود، خود را مقطوعالنسل کردم، این هم مزد من که مادرم به من داد. خدایا صبرم را تمام نکن و شکیباییام را از من نگیر.»
🌱گریست و خوابید شب در عالم رؤیا دید نوری سبز از سر او وارد شد و در کل بدن او پیچید و روشنش ساخت. صدایی به او گفت: «برخیز در پاداش تحمل مادرت ما به تو علم دادیم.»
🌱از فردای آن روز دهخدا شاهکار تاریخ ادبیات ایران را که جامعترین لغتنامه و امثال و حکم بود را گردآوری کرد و نامش برای همیشه بدون نسل، در تاریخ جاودانه شد.
‹🤍🌼›
@Harf_Akhaar
780.6K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دنیای آدم ها
وقتی خراب میشود که
انسان های دروغگو نقش
ادم های مهربون رو بازی می کنند.
‹🤍🌼›
@Harf_Akhaar
#داستانک
‹‹ طوطی و حضرت سلیمان ››
مردی یک طوطی را که حرف میزد
در قفس کرده بود و سر گذری مینشست.
اسم رهگذران را میپرسید و به ازای پولی که
به او میدادند طوطی را وادار میکرد
اسم آنان را تکرار کند.
روزی حضرت سلیمان از آنجا میگذشت
حضرت سلیمان زبان حیوانات را میدانست
طوطی با زبان طوطیان به ایشان گفت:
«مرا از این قفس آزاد کن.»
حضرت به مرد پیشنهاد کرد که
طوطی را آزاد کند و در قبال آن پول خوبی
از ایشان دریافت کند.
مرد که از زبان طوطی پول درمیآورد
و منبع درآمدش بود،
پیشنهاد حضرت را قبول نکرد.
حضرت سلیمان به طوطی گفت:
«زندانی بودن تو به خاطر زبانت است.»
طوطی فهمید و دیگر حرف نزد.
مرد هر چه تلاش کرد فایدهای نداشت.
بنابراین خسته شد و طوطی را آزاد کرد.
بسیار پیش میآید که ما انسانها
اسیر داشتههای خود هستیم...
‹🤍🌼›
@Harf_Akhaar