eitaa logo
حرف آخر • حکایت و پند •
75.9هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
3.1هزار ویدیو
0 فایل
تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران 🇮🇷 -سخنان پر مفهوم بزرگان ایران و جهان -حکایت های جالب و آموزنده تعرفه تبلیغات 👇 https://eitaa.com/joinchat/1314784094C8c098d28af
مشاهده در ایتا
دانلود
🌼برای تسلای کمال‌گرایی می‌گویند: کامل بودن با ویژگی ذاتی انسان در تضاد است اما ما را همیشه با نسخه ای بهتر از خودمان مقایسه می‌کنند🌱 @Harf_Akhaar
روزی روزگاری درسرزمینی دهقانی و شکارچی باهم همسایه بودند. شکارچی سگی داشت که هر بار از خانه شکارچی فرار میکرد و به مزرعه و آغل دهقان میرفت و خسارتهای زیادی به بار می آورد. هر مرتبه دهقان به منزل شکارچی میرفت و شکایت از خسارت هائی که سگ او به وی وارد آورده میکرد. هر بار نیز شکارچی با عذر خواهی قول میداد که جلوی سگش را بگیرد و نگذارد دیگر به مزرعه وی برود. مرتبه بعد که همین حادثه اتفاق افتاد ، دهقان که دیگه از تکرار حوادث خسته شده بود ، بجای اینکه پیش همسایه اش برود و شکایت کند ، سراغ قاضی محل رفت تا از طریق قانون شکایت کند. در محل قاضی هوشمندی داشتند دهقان برای قاضی ماجرا را تعریف کرد. قاضی به وی گفت من میتوانم حکم صادر کنم و همسایه را مجبور کنم و با زور تمام خسارت وارد آمده به شما پرداخت کند. ولی این حکم دو نکته منفی دارد. یکی احتمال اینکه  که باز هم این اتفاق بیفتد هست، دیگر اینکه همسایه ات با شما بد شده برای خودت یک دشمن ساخته ای. آیا میخواهی در خانه ای زندگی کنی که دشمنت در کنار شما و همسایه شما باشد؟ راه دیگری هم هست اگر حرف هائی را که به شما میزنم اجرا کنی احتمال وقوع حادثه جدید خیلی کمتر و در حین حال از همسایه ات بجای دشمن یک دوست و همیار ساخته ای. وی گفت اگر اینطور است حرف شما را قبول میکنم و به مزرعه خویش رفت و دوتا از قشنگترین بره های خودش را از آغلش بر داشت و به خانه شکارچی رفت. دهقان در زد، شکارچی در را باز کرد و با قیافه عبوسی به وی گفت دیگه سگ من چکار کرده؟ دهقان در جواب، به شکارچی گفت من آمدم از شما تشکر کنم که لطف کردید و سعی کردید جلوی سگ تان را بگیرید که به مزرعه من نیاید. بخاطر اینکه من چندین مرتبه مزاحم شما شده ام دوتا بره به عنوان هدیه برای فرزندان شما آوردم. شکارچی قیافه اش باز شد و شروع به خنده کرد و گفت نه شما باید ببخشید که سگ من به مزرعه شما آمده. با هم خداحافظی کردند وقتی داشت به مزرعه اش برمی گشت صدای شادی و خوشحالی فرزندان وی را از گرفتن هدیه ای که به آنها داده بود را می شنید. دهقان روز بعد دید همسایه اش خانه کوچکی برای سگش درست کرده که دیگه نتواند به مزرعه وی برود. چند روز بعد شکارچی به خانه دهقان آمد و دوتا بز کوهی که تازه شکار کرده بود را به عوض هدیه ای که به وی داده بود داد و با صورتی خندان گفت چقدر فرزندانش خوشحالند وچقدر از بازی با آن بره ها لذت میبرند و اگر کاری در مزرعه دارد با کمال میل به وی کمک خواهد کرد.🌱 @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لازم نیست سر در بیاورید که خدا چطور می‌خواهد مشکلاتِ شما را حل کند. این مسئولیتِ اوست. کارِ شما نیست. کارِ شما این است که به او اعتماد داشته باشید. آن موقعیت را به خدا بسپارید و به او اعتماد کنید. خدای ما، خدای مافوقِ طبیعیست. او محدود به قوانینِ طبیعت نیست. در زندگی دفعتاً متوجه می‌شویم که خداوند کارهایی در زندگی‌مان کرده که خود به تنهایی حتی در رویا هم قادر به انجامش نبوده‌ایم.🌱 @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گاهی گذشت میکنم گاهی گذر؛ معنای این دو فرق میکند ! بخشیدن دیگران دلیل ضعیف بودن من نیست آنها را می بخشم چون آنقدر قوی هستم که میدانم آدمها اشتباه می کنند بزرگترین هدیه گذشت آرامش است @Harf_Akhaar
خودت باش.لازم نیست آدمهاازتوخوششون بیاد ولازم نیست که تواهمیت بدی.🌱 @Harf_Akhaar
توقع خود را بالا ببريد...!! گران باشيد، بگذاريد ديگران بهايتان را بپردازند بجنگند ، تلاش كنند و صبر... زيادی خوب و مهربان نباشيد، زيادی كه خوب باشيد، زيادی مي شويد برايشان پَسِ تان ميزنند ناديده تان مي گيرند فكر می كنند چه هستند و كجا... به اندازه ای بها بدهيد كه حقشان است حق را ضايع نكنيد ...!! بگذاريد بترسند از نبودنتان، بدخلقی و كم محلی تان...! گاهی وقت ها لازم است با اين جماعت مثلِ خودشان باشيد...!! 🌱یاسمن مهدی پور🌱 @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما خودمونو ارزون فروختیم تا بهمون لبخند زدن محبت کردیم این روزها هرکاری برای مردم بکنی میگذارن پای وظیفه کافیه یه بار خلاف میلشون عمل کنی دنیاتو رو سرت خراب می کنن باید یاد بگیریم کمی قیمتی باشیم...! @Harf_Akhaar
پروانه مردی پیله‌ی پروانه‌ای یافت. روزی روزنه‌ی کوچکی روی پیله باز شد. مرد نشست و ساعت‌ها شاهد تقلای پروانه‌ای شد که می‌خواست با زور بدنش را از آن روزنه‌ی کوچک بیرون بکشد. ناگهان پروانه بی‌حرکت شد طوری که انگار در آن روزنه گیر افتاده است. مرد تصمیم گرفت به او کمک کند. پس با کمک قیچی روزنه‌ی روی پیله را شکافت. پروانه به آسانی از پیله جدا شد گرچه بدنش متورم و بال‌هایش کوچک و چروکیده بود. مرد هیچ فکری در این‌باره نکرد و فقط به انتظار نشست تا بال‌های پروانه بزرگ شوند، اما این اتفاق نیفتاد. پروانه دیگر قادر به پرواز نبود و با همان بال‌های کوچک و بدن متورم روی زمین می‌خزید. مرد باوجود قلب مهربانی که داشت نمی‌دانست پیله با وجود محدودیت‌هایی که برای پروانه ایجاد می‌کند و او را وامی‌دارد برای بیرون آمدن از یک روزنه‌ی کوچک تلاش کند درواقع حکمت خداست تا مایع درون بدن پروانه از طریق تقلا و فشار او به بال‌هایش منتقل شده و آن‌ها را برای پرواز آماده کند. @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آدم‌ها جدا از عطری که به خودشون می‌زنن عطر دیگه‌ای هم دارن که تاثیر گذارتره "عطر نگاهشون" عطرحرفاشون عطری که فقط و فقط مختصِ شخصیت اون‌هاست و در هیچ مغازه‌ی عطر فروشی پیدا نمیشه @Harf_Akhaar
هیچ‌کس نمی‌تواند مدت زیادی ماسکی که بر چهره دارد را به نمایش بگذارد سرشت آدمی هر آنچه که به‌طور تصنعی کسب‌ شده را در هم می‌شکند. 🌱- آرتور شوپنهاور🌱 @Harf_Akhaar
رسوایی شخصی ثروتمند در موزامبیک مبلغی از پول را به سمی کشنده آغشته کرد و به یک مؤسسه خیریه اهدا کرد که بین فقرا توزیع شود تا از شر نیازمندان راحت شود. فرماندار شهر و ٣٠ تن از نمایندگان و ٣ مسئول دفتر و ٧ معتمد محله و زن مدیر کل مردند. @Harf_Akhaar
5.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🤍 هر دستی که تاکنون بر من مهر ورزید؛ از آستین تو بیرون آمده بود و من نمی‌دیدم! ‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎ @Harf_Akhaar