eitaa logo
حرف آخر • حکایت و پند •
77هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
0 فایل
تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران 🇮🇷 -سخنان پر مفهوم بزرگان ایران و جهان -حکایت های جالب و آموزنده تعرفه تبلیغات 👇 https://eitaa.com/joinchat/1314784094C8c098d28af
مشاهده در ایتا
دانلود
🤍🌼🤍🌼 🌼ســلام ☕️سـلامی به زیبایی 🌱 نگاه مهربونتون 🌼امروزتان پراز ☕️مهربانی و آرامش 🌱و حس قشنگ زندگی 🌼امیـدوارم در این ☕️روز زیبا غرق در 🌼باران خوشبختی باشید 🤍صبحتون دلچسب و زیبا🤍 @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوشا به حال کسانی که هر روز زیارت عاشورا می خوانند... 🌱حجت‌الاسلام عالی🌱 @Harf_Akhaar
باید به اندازه کافی بالغ باشی تا بدانی بعضی وقت ها سکوت قوی تر از گفتن حرف آخر است ...🌱 @Harf_Akhaar
📗 و ▫️حضرت موسی به عروسی دو جوان مؤمن و نیک سرشت قومش دعوت شده بود آخر شب در هنگام خداحافظی عزرائیل را‌ بر بالای خانه بخت و حجله عروس و داماد دید از او پرسید تو اینجا چه میکنی؟ ▪️عزرائیل گفت: امشب آخرین شب زندگی این عروس داماد است ماری سمی در میان بستر این دو جوان خوابیده و من باید در زمان ورود و همبستر شدن آنها در این حجله جان هر دو را به امر پروردگار در اثر نیش مار بگیرم ▫️حضرت موسی با اندوه از ناکامی و مرگ این دو جوان نیکوکار و مؤمن قومش رفته و صبحگاهان برای برگزاری مراسم دعا و دفن آن دو بازگشت اما در کمال تعجب و خوشحالی عروس و داماد زنده و خندان از دیدن پیامبر خدا در حال بیرون انداختن جسد ماری سیاه دید! ▪️از خدا دلیل دادن این وقت و عمر اضافه به ایشان را پرسید؟ جبرییل نازل شد و گفت: دلیل را خود با سؤال از اعمال شب قبل ایشان خواهی یافت ▫️حضرت موسی از داماد سؤال کرد دیشب قبل ورود به حجله چه کردند؟ جوان گفت: وقتی همه رفتند گدایی در زد و گفت: من خبر عروسی شما را در روستای مجاور دیر شنیدم و تمام بعدازظهر و شب را برای خوردن و بردن یک شکم سیر از غذای شما برای خود و همسر بیمارم در راه بودم لطفاً به من هم از طعام جشنتان بدهید. ▪️به داخل آمدم و جز غذای خودم و همسرم نیافتم غذای خود را به آن مرد گرسنه دادم خورد و برایم دعای طول عمر کرد و گفت : برای همسرم هم غذا بدهید او نیز چون من سه روز است غذای مناسبی نخورده است با خجالت قصد ورود و بستن در را داشتم که همسرم با رویی خندان غذای خودش را به مرد داد ▫️و او در هنگام رفتن برای هر دوی ما دعای طول عمر، رفع بلا و شگون مصاحبت با پیامبر خدا در اولین روز زندگی مشترکمان را کرد و رفت وقتی قصد ورود به حجله را داشتیم مجمعه (سینی بزرگ و سنگین غذا از جنس مس) از دست همسرم بر روی رختخواب افتاد و باعث مرگ این مار سمی که در رختخواب ما بود گشت پس ما هر دو دیشب را تا اکنون به عبادت گذارندیم والعجب شادی ما از اینست که دعای آن مرد بر شگون مصاحبت با شما نیز به اجابت رسید ▪️جبرئیل فرمود: ای موسی بدان صدقه و انفاق باعث رفع بلا و طول عمر شده این داستان بر همگان بازگو باشد که چراغی گردد بر خلق ما برای نیکی به دیگران و مصاحبت پیامبرانی چون تو در جنت 🌱أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ🌱 @Harf_Akhaar
🌱ممکن است شما مسئول زمین‌خوردنتان نباشید؛ اما مسئول از جا بلندشدنتان هستید... @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میگن هیچ چیز به اندازه ی لحظه های عمرت با ارزشنیست چون اگه بره دیگه برنمیگرده آدمای با ارزش هم همینطورن اگه برن دیگه برنمیگردن حتی اگه قسمتی از وجودشون رو جا گذاشته باشن مراقب حال دل هم باشیم ! همونطور که استاد شهریار میگه؛ از تو بگدشتمو بگذاشتمت با دگران رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران ما گذشتیمو گذشت آنچه تو با ما کردی تو بمان و دگران وای به حال دگران🌱 @Harf_Akhaar
🌱🌱🌱 آنجا یک قهوه خانه بود اما ننشستیم به نوشیدن دوتا استکان چای، چرا؟ دنیا خراب میشد اگر دقایقی آنجا مینشستیم و نفری یک استکان چای میخوردیم؟! عجله، همیشه عجله کدام گوری میخواستم بروم؟ من به بهانه ی  رسیدن به زندگی، همیشه زندگی را کشته ام🌱 @Harf_Akhaar
ما در هیچ حال، قلب‌هایمان خالی از غم نخواهد شد. چرا که غم، ودیعه‌ای است طبیعی که ما را پاک نگه می‌دارد. انسان‌های بی‌اندوه، به معنای متعالی کلمه، هرگز «انسان» نبوده‌اند و نخواهند بود. از این صافی انسان‌ساز نترس... 🌱 نادر ابراهیمی 🌱 @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واقعا زیباست حتما بخونید؛ ادب مدرک نیست! ادب لباس گران پوشیدن نیست، ادب بالای شهر زندگی کردن نیست! ادب ماشین خوب داشتن نیست، ثروت و مدرک ادب نمی آورد، ادب در ذات آدمهاست که با تربیت و آموزش صحیح به بار می نشیند، ادب یعنی به همسرت امنیت، به فرزندت محبت به پدر و مادرت خدمت و به دوستانت شادی را هدیه کنی، ادب یعنی با هر مدرک و مقامی که باشی معنای انسانیت را درک کرده و نام نیک از خود به جا گذاشتن است...! @Harf_Akhaar
صادق هدایت از سیزده دردِ مشترکِ ایرانیان چنین می‌نویسد: ۱. اکثر ما ایرانی‌ها تخیل را به تفکر ترجیح می‌دهیم. ۲. منافعِ شخصی را به منافعِ ملی ترجیح می‌دهیم. ۳. با طناب مفت حاضریم خود را دار بزنیم. ۴. به بدبینی بیش از خوش‌بینی تمایل داریم. ۵. نواقص را می‌بینیم؛ اما در رفعِ آن‌ها اقدام نمی‌کنیم. ۶. در هر کاری اظهار فضل می‌کنیم و از گفتنِ " نمی‌دانم" شرم داریم. ۷. کلمه "من" را بیش از "ما" به‌کار می‌بریم. ۸.مهارت را به دانش ترجیح می‌دهیم. ۹. بیشتر در گذشته به‌سر می‌بریم ۱۰. از دوراندیشی و برنامه‌ریزی عاجزیم ۱۱. عقب‌افتادگی‌مان را به گردنِ دیگران و توطئه دشمن می‌اندازیم. ۱۲. دائماً دیگران را نصیحت می‌کنیم اما خودمان عمل نمی‌کنیم. ۱۳. همیشه آخرین تصمیم را در دقیقه آخر می‌گیریم. @Harf_Akhaar
گوزني برچشمه اي رفت تا آب بنوشد.عکس خودش در اب ديد، پاهايش باريک و کوتاه بنظرش آمدوغمگين شد.اما شاخ هاي بلند و قشنگش که ديد شادمان و مغرور شددرهمين حين چندشکارچي قصداوکردندگوزن گريخت وچون چالاک ميدويد، صيادان به او نرسيدند اما وقتي به جنگل رسيد،شاخ هايش به شاخه درخت گير کرد. صيادان سر رسيدند و او را گرفتند گوزن چون گرفتار شد با خود گفت: دريغ پاهايم که ازآنها ناخشنود بودم نجاتم دادند،اما شاخ هايم که به زيبايي آنها مي باليدم گرفتارم کردند.چه بسا گاهي از چيزهايکه ناشکر و گله منديم، پله صعودمان باشد و چيزهايکه با آنها مغروريم مايه سقوطمان🌱 @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خداجان!!!! می شود آنقدر بوسه بارانم ڪنی ڪه خواب ببرد مرا... ؟ می شود جوری صدایم ڪنی ڪه قند توی دلم آب شود... ؟ می شود بنشینم ڪنار دستت، دستت را بیاندازی دور گردنم، چشم بدوزی به چشمم، دیوانه ام ڪنی...؟ می شود آنقدر حریصانه و یڪریز " دوستت دارم " بگویی، و بگویم، ڪه دیگر گوشم بدهڪار هیچ حرف حسابی نباشد....؟ می شود دستهایت فقط گره دست های من شود...؟ تو با من قدم بزنی، من به آدم ها فخر بفروشم می شود راه بیایی با دلم...؟ می شود بغلم ڪنی، سرم را بگذارم روی شانه ات هی بوسه بزنی به موهایم.... جانانم.... می شود یڪ خواهش دیگر هم بڪنم؟؟؟؟؟ می شود مال من شوی...؟ @Harf_Akhaar
دروازه ی بهشت سه دوست در یک اتومبیل به مسافرت رفته بودند و متاسفانه یک تصادف مرگبار باعث شد که هر سه در جا کشته شوند یک لحظه بعد روح هر سه دم دروازه بهشت بود و فرشته نگهبان بهشت داشت آماده می شد که آنها را به بهشت راه دهد… اما ناگهان یک سوال از آن سه نفر میپرسند !!! _ الان که هر سه تا دارین وارد بهشت می شین اونجا روی زمین بدن هاتون روی برانکارد در حال تشییع شدن بسوی قبرستان است و خانواده ها و دوستان در حال عزاداری در غم از دست دادن شما هستند دوست دارین وقتی دارن از کنار جنازه راه می رن در مورد شما چی بگن؟ اولی گفت : دوست دارم پشت سرم بگن که من جز بهترین پزشکان زمان خود بودم و مرد بسیار خوب و عزیزی برای خانواده ام دومی گفت : دوست دارم پشت سرم بگن که من جز بهترین معلم های زمان خود بودم و توانسته ام اثر بسیار بزرگی روی آدمهای نسل بعد از خودم بگذارم سومی گفت : دوست دارم بگن : نگاه کن داره تکون می خوره مثل اینکه زنده است ! @Harf_Akhaar
كودكی كه آماده تولد بود، نزد خداوند رفت و از او پرسید:«مي‌گویند فردا شما مرا به زمین مي‌فرستید، اما من به این كوچكی و بدون هیچ كمكی چگونه مي‌توانم برای زندگی به آنجا بروم؟» خداوند پاسخ داد: « از میان تعداد بسیاری از فرشتگان، من یكی را برای تو در نظر گرفته‌ام. او از تو نگهداری خواهد كرد.»اما كودك هنوز مطمئن نبود كه می خواهد برود یا نه :«اما اینجا در بهشت، من هیچ كار جز خندین و آواز خواندن ندارم و اینها برای شادی من كافی هستند.» خداوند لبخند زد «فرشته تو برایت آواز مي‌خواند، و هر روز به تو لبخند خواهد زد . تو عشق او را احساس خواهی كرد و شاد خواهی بود.» كودك ادامه داد: «من چطور می توانم بفهمم مردم چه می گویند وقتی زبان آنها را نمی دانم؟» خداوند او را نوازش كرد و گفت: «فرشته تو ، زیباترین و شیرین ‌ترین واژه‌هایی را كه ممكن است بشنوی در گوش تو زمزمه خواهد كرد و با دقت و صبوری به تو یاد خواهد داد كه چگونه صحبت كنی.» كودك با ناراحتی گفت: «وقتی مي‌خواهم با شما صحبت كنم ، چه كنم؟» اما خدا وندبرای این سئوال هم پاسخی داشت: «فرشته‌ات، دستهایت را دركنار هم قرار خواهد داد و به تو یاد مي‌دهد كه چگونه دعاكنی.» كودك سرش رابرگرداند وپرسید: «شنیده‌ام كه در زمین انسانهای بدی هم زندگی مي‌كنند. چه كسی از من محافظت خواهد كرد؟ » «فرشته‌ات از تو محافظت خواهد كرد، حتی به قیمت جانش تمام شود.» كودك با نگرانی ادامه داد: «اما من همیشه به این دلیل كه دیگر نمي‌توانم شما راببینم ، ناراحت خواهم بود.» خدواند لبخند زد و گفت:‌ «فرشته‌ات همیشه درباره من با تو صحبت خواهدكرد و به تو راه بازگشت نزد من را خواهد آموخت، گر چه من همیشه دركنار تو خواهم بود.» در آن هنگام بهشت آرام بود اما صداهایی از زمین شنیده مي‌شد. كودك مي‌دانست كه باید به زودی سفرش را آغاز كند. او به آرامی یك سوال دیگر از خداوند پرسید: «خدایا ! اگر من باید همین حالا بروم لطفاً نام فرشته‌ام را به من بگویید.» خداوند شانه او را نوازش كرد و پاسخ داد: 🤍«نام فرشته ‌ات اهمیتی ندارد. به راحتی او را مادر صدا کنی »🤍 @Harf_Akhaar
🌼🤍 تا میتوانی شاد باش و از لحظه لحظهٔ زندگی ات لذت ببر ... و خودت باش ؛ خودت حاکم و معیار و قاضیِ کارهای خودت ، خودت همه کارهٔ دنیای خودت ، و انگیزهٔ آرزوهای خودت تو نیاز به تاییدِ هیچکس نداری...🌱 @Harf_Akhaar
ماجرای پای الاغ وچاله یکی ازعلمای معاصر بنام شیخ غلامرضا یزدی همان بزرگمردی که در فلکه ورودی به یزد تصویرش بر بنری بزرگ نصب شده؛ داستان جالبی دارد. مرحوم شیخ غلامرضا یزدی به مجالس زیادی برای روضه خونی دعوت میشد! ایشون هم اون زمان تنها مرکبش الاغی بود که باهاش به مجالس مختلف میرفت! یه روزکه ایشون به یه مجلس روضه خونی تو یک خونه در انتهای یه کوچه دعوت شده بود؛ سوار بر مرکب وارد کوچه شد، در میانه کوچه پای الاغ به چاله ای فرو رفت و یه مقدار کم آسیب دید، شیخ از الاغ پیاده شد، الاغ را تیمار کرد، به انتهای کوچه برد و افسارش را جلوی درب مجلس روضه بست، رفت داخل، منبر وعظ و روضه را به اتمام رسوند وسوار بر مرکب برگشت ؛ یکسال گذشت ؛ مجددا شیخ به همون مجلس روضه دعوت شد، شیخ بزرگوار سوار بر مرکب به طرف مجلس روضه به راه افتاد! در بین راه الاغ باشور و نشاطی وصف ناشدنی حرکت میکرد تا پس از رسیدن به مقصد با پیمانه ای جو پذیرایی شود! مرحوم شیخ الاغ را به مسیر منتهی به کوچه چاله دار هدایت کرد! همینکه الاغ به سر کوچه سال قبل رسید ایستاد داخل کوچه نرفت؛ هر چقدر شیخ افسار الاغ را کشید هیچ افاقه نکرد! الاغ چون کوهی برجای خود ایستاد! در این هنگام شیخ در کنار کوچه زانو زد و شروع به گریه کرد! اطرافیان شیخ را دلداری دادند که شیخ؛ اتفاقی نیفتاده! ما الاغت رانگه می داریم! برو روضه ات را بخوان! شیخ فرمود: از نگهداری الاغم که ناراحت نیستم! ناراحتی من بخاطر خودم هست که اندازه این الاغ عبرت نمیگیرم! یکبار سال گذشته پای این الاغ توی این کوچه به چاله رفته؛ دیگه حاضر نیست قدم به این کوچه بگذاره؛ درحالی که از نظر ما الاغ هست و هیچ نمیفهمه! اما ما انسانها یک اشتباه را بارها تکرار میکنیم؛ باز هم عبرت نمیگیریم! @Harf_Akhaar
اگر کسی گره‌ای دارد و تو راهش رامیدونی سکوت نکن! اگر دستت به جایی می‌رسه کاری کن معجزه‌ی زندگی دیگران باش.. 🌱بی‌شک فرد دیگری معجزه زندگی تو خواهد بود🌱 @Harf_Akhaar
آموزنده و جالب راهی آسانتر: هنگامی که ناسا برنامه ی فرستادن فضانوردان به فضا را آغاز کرد با مشکل کوچکی روبرو شد آنها دریافتند که خودکارهای موجود در فضای بدون جاذبه کار نمی کنند ، جوهر خودکار به سمت پایین جریان نمی یابد و روی سطح کاغذ نمی ریزد برای حل این مشکل …. آنها شرکت مشاورین اندرسون را انتخاب کردندتحقیقات بیش از یک دهه طول کشید ، دوازده میلیون دلار صرف شد و در نهایت آنها خودکاری طراحی کردند که در محیط بدون جاذبه می نوشت زیر آب کار می کرد ، روی هر سطحی حتی کریستال می نوشت و در دمای زیر صفر تا سیصد درجه ی سانتیگراد کار می کرد. روس ها راه حل ساده تری داشتند آنها از مداد استفاده کردند! @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عزیز دل ... يا اولويت باش، يا كلاً نباش ! هرگز اجازه نده كه انتخاب دوم يا به اجبار آخرين نفر باشى، تو با ارزش تر از اونى كه اجازه بدى انتخابت كنن ... قرار نيست كسى توى تنهايى هاش يادت بيوفته، بايد وقتش رو بخاطر تو خالى كنه ! اگر محبت دادى و سردى گرفتى، اگر حقيقت دادى و دروغ گرفتى، اگر خنده روى لبهاش نِشوندى و گريه به چشمات هديه داد، غصه نخور عزيزم ! بازهم به خودت افتخار كن اون كسى كه از اعتماد و محبت تو سواستفاده كرده، فقط يه چيز رو بهت ثابت ميكنه "بى لياقت بودن خودش رو!" حالا ؛ بلند شو و خودت انتخاب كن، يا اولويَت باش، يا كلا نباش ! @Harf_Akhaar
لیست انجام کار برای روزایی که استرس داریم : 1- به یک دوست زنگ بزنید. 2- به یک نفر بگویید دوستت دارم. 3- اینکه چه احساسی دارید را بنویسید. 4- بابت چیزهایی که رو به راه هستن جشن بگیرید. 5- یک چیز سالم بخورید. 6- به یک حیوان غذا بدهید. 7- استراحت کنید. 8- بیرون بروید. 9- یک لباس راحت بپوشید. 10- افکار منفی خود را دور بریزید. 11- چای گرم بنوشید. 12- به یادتان بیاورید که تا اینجای راه را پیموده اید‌. 13- کمی از کارهای خود را کم کنید. 14- به آثار هنری زیبا نگاه کنید. 15- از خودتان تعریف کنید. 16- به آهنگ های شاد گوش بدید. 17- خودتان را تشویق کنید. 18- خوش شانس های خود را به یاد بیاورید‌. 19- یادتان باید که جزء کوچکی از این دنیا هستید. 20- کمی از سرعت خود را کم کنید. . @Harf_Akhaar
زمانی که مردم مشغول کثرت عمل هستند، دعای کمیل می خوانند، دعای ندبه، دعای سمات، نماز شب و زیارت عاشورا می خوانند، و به کارهای آخرتی مشغول هستند، تو کاری کن که عملت خالص باشد. مثلا دیده اید که بعضی ها پرخوری می کنند، در عوض بعضی ها کــم ولــی مـقـوی می خورند؟ زمانی که مردم می خواهند. عملی انجام دهند که همه بفهمند، تو یک عمل خالص انجام بده. 🌱آیت الله مجتهدی تهرانی (ره)🌱 @Harf_Akhaar
🌱دو متن کوتاه و زیبا🌱 1. از دیگران شکایت نمی کنم بلکه خودم را تغییر می دهم، چرا که پوشیدنِ کفش، راحت تر از فرش کردن دنیاست. 2. مبارزه انسان را داغ می کند و تجربه انسان را پخته! هر داغی روزی سرد می شود اما هیچ پخته اى ديگر خام نمی شود! @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ساده لباس بپوش ساده راه برو اما در برخورد با دیگران ساده نباش ! میــدونی کجا خُرد میشی؟ اونجایی که آدما کاری باهات میکنن که از سادگیت خجالت بکـشی.. یادش بخیر یه روزایی سادگی بهترین رنگ دُنیا بود ولی امروز... سادگی بزرگترین خطای آدم هاست🌱 @Harf_Akhaar
✨ تلنگر هدف مهمِ شما در زندگی بايد رسيدن به خوش‌بختی و آرامش باشد و اين نيز ممكن نخواهد شد مگر اينكه ترس،، شک و افكار منفی را از صحنه زندگيتان حذف كنيد... @hosen_panahiy
یکی از پیامبران بزرگ میفرمایند؛ آنچه وارد دهان انسان می‌شود موجب تخریب انسان نیست. بلکه چیزی که از دهانش بیرون می آید انسانی را ناتوان می‌کند.. پس همیشه در چگونگی گفتار خود دقت کنید چه بسا، گفتار شما روند زندگی کسی را به هر طریقی تغییر دهد🌱 @Harf_Akhaar
کوتاه راننده ی اتوبوس مایكل، راننده اتوبوس شهری، مثل همیشه اول صبح اتوبوسش را روشن كرد و در مسیر همیشگی شروع به كار كرد. در چند ایستگاه اول همه چیز مثل معمول بود و تعدادی مسافر پیاده می شدند و چند نفر هم سوار می شدند. در ایستگاه بعدی، یك مرد با هیكل بزرگ، قیافه ای خشن و رفتاری عجیب سوار شد.. او در حالی كه به مایكل زل زده بود گفت: «تام هیكل پولی نمی ده!» و رفت و نشست. مایكل كه تقریباً ریز جثه بود و اساساً آدم ملایمی بود چیزی نگفت اما راضی هم نبود. روز بعد هم دوباره همین اتفاق افتاد و مرد هیكلی سوار شد و با گفتن همان جمله، رفت و روی صندلی نشست و روز بعد و روز بعد... این اتفاق كه به كابوسی برای مایكل تبدیل شده بود خیلی او را آزار می داد. بعد از مدتی مایكل دیگر نمی تواست این موضوع را تحمل كند و باید با او برخورد می كرد. اما چطوری از پس آن هیكل بر می آمد؟ بنابراین در چند كلاس بدنسازی، كاراته و جودو و .... ثبت نام كرد. در پایان تابستان، مایكل به اندازه كافی آماده شده بود و اعتماد به نفس لازم را هم پیدا كرده بود. بنابراین روز بعدی كه مرد هیكلی سوار اتوبوس شد و گفت: «تام هیكل پولی نمی ده!» مایكل ایستاد، به او زل زد و فریاد زد: «برای چی؟» مرد هیكلی با چهره ای متعجب و ترسان گفت: «تام هیكل كارت استفاده رایگان داره.» نکته داستان : پيش از اتخاذ هر اقدام و تلاشي براي حل مسائل، ابتدا مطمئن شويد كه آيا اصلاً مسئله اي وجود دارد يا خير. @Harf_Akhaar
تنها در یک حالت میتونی کارهای بزرگ انجام بدی اونم اینه که کاری که میکنی رو دوست داشته باشی. 🌱 استیو جابز🌱 @Harf_Akhaar
‍ رفیق جانم گذشته جای ماندن نیست! خاطرات کهنه و دل‌آزار را رها کن جلو جلو هم ندو ... که از نفس می‌افتی حال را دریاب تا حالت خوب باشد! چایت را دم کن صدای موسیقی را کمی بلند ، بایست مقابل پنجره عمیق نفس بکش و فکر کن به هیچ چیز! به هیچ چیز فکر کن انقدر سخت نگیر رفیق جانم انقدر سخت نگیر زندگی زیباست @Harf_Akhaar
کوتاه سخنرانی چرچیل چرچيل (نخست وزير اسبق بريتانيا) روزي سوار تاکسي شده بود و به دفتر BBC براي مصاحبه مي‌رفت. هنگامي که به آن جا رسيد به راننده گفت : آقا لطفاً نيم ساعت صبر کنيد تا من برگردم. راننده گفت: نه آقا ! من مي خواهم سريعاً به خانه بروم تا سخنراني چرچيل را از راديو گوش دهم. چرچيل از علاقه‌ ي اين فرد به خودش خوشحال و ذوق ‌زده شد و يک اسکناس ده پوندي به او داد. راننده با ديدن اسکناس گفت: گور باباي چرچيل ! اگر بخواهيد، تا فردا هم اين‌جا منتظر مي ‌مانم ! @Harf_Akhaar